
بخاطر عاجــی جونم پارت 2 رو هم گذاشتم🤗
(اسم دوستش رو گذاشتم شین هه😐خوبه؟) ا/ت و شین هه برای تمرین به خونه ای که ا/ت اجاره کرده بود رفتن ا/ت: شین هه... شین هه: بله ا/ت... ا/ت:میدونی یه پیرزن بد اخلاق صاحب خونه م هست خیلی رو مخمه شین هه: 😏ا/ت یه فکری دارم... ا/ت: چه فکری؟ شین هه: ا/ت یه سطل آب بیار(بیچاره پیرزنه 😹) ا/ت یه سطل آب رو برداشت و جلوی پنجره ایستاد منتظر پیرزن صاحب خونه بود تا از مغازه بیاد بیرون پیرزن اومد بیرون ولی چون آفتاب بود سریع داخل رفت ولی یه مرد با کلاه که برای خرید اومده بود جای پیرزنه ایستاد و ا/ت آب رو ریخت روی مرد کلاه به سر (😹 چه اسم باحالی) ا/ت سریع در پنجره رو بست و پایین رفت ا/ت: ببخشید آقا حواسم نبود شین هه:😦وای ا/ت منو میکشه و الــــفرار🤫
ا/ت: آقا بیاید خونه من بهتون لباس میدم... آقا:باشه (مرده کلاه سیاه پوشیده بود و ماسک زده بود)ا/ت: آقا بفرمایید این لباس پدر من است اون پارسال از دنیا رفت😞 آقا:😲نه من لباس رو نمی پوشم ا/ت: چرا؟ آقا:میترسم شب به خوابم بیاد😬ا/ت یه نیش خند زد آقا: بیا این پول رو بگیر و برو برام لباس بخر ا/ت: من آقا: نه پس من (😹به شما توصیه می کنم به حرف دوستان تون گوش ندید تا اینجوری تو دردسر نیوفتید) ا/ت رفت لباس خرید و اومد مرده رفت لباس شو عوض کرد و اومد بیرون ا/ت:اسمت چیه؟ آقا: این یه رازه ا/ت: پس حداقل کلاه و ماسک تو بردار صورتت رو ببینم🤨 آقا: نمیشه ا/ت: چرا؟ آقا: اه چقدر سوال میپرسی😑 ا/ت: خب بگو کی هستی دیگه ایـــش 🙄 آقا: خدافظ ا/ت: کجا؟ آقا: خونمون دیگه ا/ت: آهان... خدافظ آقا از خونه ا/ت خارج شد و ا/ت تعقیبش کرد....
مرده داخل یک خونه بزرگ شد. ا/ت: یعنی این خونه ی اونه!؟ دارم از کنجکاوی میمیرم باید برم داخل خونه 😑 یکی از پنجره ها باز بود و ا/ت از پنجره وارد خونه شد ا/ت: آخ این چی بود چرا این خونه به هم ریخته است حتما اون مرده طبقه بالا رفت🙄 ا/ت رفت طبقه بالا ا/ت: کسی که اینجا نیست 🤷🏻♀️. از داخل یه اتاق سر و صدای زیادی میومد ا/ت: این صدای چی بود 😬ن.. نه من نمیترسم.. ا/ت قدم قدم جلو رفت تا به اتاق رسید خواست در و باز کنه که صدای عجیبی شنید...
صدا از اتاق بغلی بود ا/ت در اتاق بغلی رو باز کرد و رفت داخل ا/ت پیش قفسه هایی که اونجا بود رفت و رنگ قرمز داخل سطل افتاد و روی ا/ت ریخت (😹وقتی خیلی کنجکاوی همین میشه دیگه) ا/ت با عصابنیت وارد اتاق بغلی شد و یه صحفه هوشمند بزرگ دید که 7 نفر دارند فیلم ترسناک میبینند به 7 نفر خوب خیره شد و دید بی تی اسِ و غـــــش کرد نامجون: خـــــون🙀 تهیونگ: مرده🙀 جیمین: اَهـــ جنازه🙀جین: کی اونو کشته🙀 جیهوپ: حالا با این چی کار کنیم🙀 جونگ کوک: نفس میکشه یا نه؟ 🙀 (بزار ببینم چرا شش تاست یه نفر نیست... آهان شوگا نیس 🤔 شوگــــــــا 🗣 اَه طبق معمول خوابه 😴😴) 😹😹
لایک و کامنت یادت نره کیوت😘❤
فالو=فالو
دوصتون دارم بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
خیلی فیکتو دوس دارم
داستانم رو بنگر 😇
بیکار بودم میخونم🤗
عرررررر لطفا لطفا لطفا پارت بعدی هم بزارررررررررررررررر😻😻😻😻😻😻
پارت 4 رو امروز مینویسم پارت 3 هنوز منتشر نشده 🙂💜
باچ حتما میخونم
سلام تروخدا پارت سوم هم بزار عالی.
چشم حتما😊
میتونی به تستم سر بزنی؟ لایکت کردم
ممنون گلم