اگر خوبه بگید ادامش بدم.(ناظر تایید کن )
امروز روزی آفتابی بود. پرنده ها با آوازی ملایم موسیقی صبح را مینوازند. نور آفتاب از پرده پنجره اتاق شماره 31 یتیم خانه آبراهام به روی صورت دخترک می تابید. دخترک با حس گرمای نور آفتاب از خواب برخواست. به سمت آینه رفت و به قیافه خود نگاه کرد. دختر به خودش در آینه گفت : امروز فرق داره کتی، امروز دیگه تو اون دختر ترسو نیستی، تو کتی آدا نات امروز برای همیشه ترسو بودن رو کنار میزاری. بعد به سرعت لباس خود را عوض کرد و موهایش را برعکس همیشه به جای باز گذاشتن بافت و آماده رفتن به سالن اصلی یتیم خانه شد.
11 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
27 لایک
شما به تست من خداحافظی از عاجیام دعوتید حتما بیا هر وقت اومدی اسمتو بگو 💚💚
وا چرا خدافظی😐
بخاطر مدرسه ها 🥺💔👋
وایی عالی حتما ادامش بده😍😍💚💚
وایی عالی حتما ادامش بده😍😍💚💚
💚💚💚
خیلی قلمت قشنگه
نظر لطفته دوست عزیز 💚
کتی خیلی خوب بود!درسته که تو الان باید زندانی باشم (نقابداران )ولی نباید به تو تبریک بگم؟
😍ممنون
عالی بود نات💓
انتظار نداشتم اینقدر خوب بنویسی😏
😏ممنون پاتح
آره خودمم فک نمیکردم انقد خوب بشه...😂
یعنی جررر😂
😂 خیلی خوبی ((پاتح))...😂
از هر فرصتی برای به رخ کشیدن کلمه ((پاتح )) بهت استفاده میکنم😐😂
پاتح😂
خدایا صبر ایوب پلیز🙂
خوشمان امد😐😂
پارت دو رو حتما بزار♥️♥️
💚💚💚
وای عالی بود❤❤❤توصیفت خیلی خوبه❤❤❤❤حتما ادامه بده.من منتظر پارت بعدی هستم❤❤❤❤❤❤❤❤❤
وای مرسییییی گلم😍❤