اینم از پارت ۶ . ۴ پارت دیگه تموم میشه معذرت میخواهم شاید به احتمال زیاد بد تموم بشه به بزرگی خودتون ببخشید ...و بگم این پارت زیاد هست
۱۰ سال بعد....از زبان ادرین:بچه ها ۱۵ سالشون شده بود...مرینتو دیدم که از دیوار میگرفت راه میرفت که یهو افتاد😲رفتم دستشو گرفتم بلندش کردم فکرم پیش مرینت بود خیلی داره اذیت میشه😭یاد حرف دکتر میوفتم😱😱وای نکنه اینجور بشه😭 فلش بک به ۱ سال پیش.. از زبان ادرین:باید زودتر برم دکتر🏃♂️🏃♂️بدوبدو رسیدم ادرین:دکتررر..دکترر...دکتررر دکتر:بله اقا کل بیمارستان رو گرفتید روی سرتون ادرین:(همینجور که داشت نفس نفس میزد)همسرم چی میشه؟😪 دکتر:اول فلج میشن بعدش میمیرن..😔کاری از دست ما بر نمیاد.. ادرین:یعنی چی؟؟😱😱 دکتر:یعنی فلج میشن....پایان فلش بک
وای نمیتونست راه بره به زور میتونست یهو یه افتاق بد افتاد....
نمیتونست راه بره اونم بزرو راه میرفت یهو یه اتفاق بد افتاد...
برو اسلاید بعد
یهو افتاد مرینت و سرش خورد به تیزی میز و کلی خون اومد وای نه یه دستمال اوردم مرینت بیهوش شده بود دستمالو گذاشتم وای نه خونا بند نمیومدن..😱😱😱
بردمش بیمارستان 🏃♂️🏃♂️😭 ادرین:سلام زن من نمیتونست راه بره داشت راه میرفت یهو افتاد سرش خورد به تیزی میز و اینجوری شد 😭😭😭😭😭😭 دکتر:باید زودتر میاوردیش 😱 خون زیادی رفته 😢 ادرین:نهه😭😭😭 دکتر:اقا اروم باشین باید ببریمش اتاق عمل 😲 ادرین:نههه😭
داشتم میرفتم خونه با چشمانی گریون یهو یه ماشین اومد جلوم و زد دیگه هیچی نفهمیدم...
از زبان کلارا.... رفتم خونه دیدم نیستن یهو دیدم میز و فرش پر خون شده کارمنم رفت چک کرد خونه رو دید هیشکی نیست😱😱😱😱😱و رفتیم بیمارستان وااایی نهههههه😭😭😭بابا اونجا افتاده بود زمین و همه دورش جمع شده بودن منم رفتم اونجا وااایی نه منو کارمن داشتیم گریه میکردیم بدجورم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭از سر بابا خون میومد 😭😭😭دستمو گذاشتم روی خون و کارمنم زنگ زد به اورژانس😢😢🤕🤕 بردن اون بیمارستان نزدیکه 😪
دیدم یکی رو از اتاق عمل اوردن رفتن نزدیک تر دیدم وای نهه😭😱 اون ...اون...مامان بود پس اونهمه خون واسه مامان بود و سرشو بسته بودن و بردن کما😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭بابارم بردن ای سیو 😭😭😭😭امروز بدترین روز بود😭😭منو کارمن از گریه داشت چشامون از حدقه در میومد😭😭😭😭😭😭😭😭😭قلب مامان کم میزد چون به سرش ضربه وارد شده بود 😭😭😭و باباهم همینطوررر😭😭😭😭😭😭😭 دکتر اومد سمتم و گفن:شما نسبتی با این دوتا دارید🤔 کلارا و کارمن:بله ما بچه هاشونیم😭😭😭 دکتر: خون زیادی از این دوتا اومده و احتمال زنده شدن مادرتون ۱۰ و احتمال زنده شدن پدرتون ۶۰ درصد هست ممکن هست مادرتون بمیرن😔 چون خون زیادی رفته شما پدرتون رو زود اوردید ولی پدرتون مادرتون رو زود نیاورده😪 کارمن:چیییییی😱😭😭😭😭😭😭😭 کلارا: نههههه😭😭😭ماماااااننننن😭😭
بای بای....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)