
اینم پارت چهارمی
ملیا : بلکویس اژدهای تاریکی بیدار شو و تبدیل به اژدهای تاریکی شدم اژدهای تاریکی : خنده بلندی کردم و گفتم بالاخره بالاخره بعد از چند صد سال توانستم دیگه هیچ چیز جلو دار من نیست اول معبد معجزه گر ها را با معجزه گر نلیا نابود چون این سرزمین به اندازه دو اژدها جای نداره من تنها حکم ران جهانم وبعد هم خیلی راحت به حساب مرینت میرسم حالت لباس اژدهای تاریکی : کل بدنش لباس مشکی نقابش شبیه نقاب کت نوار یک شنل بزرگ که رویش یک علامت اژدها با رنگ سفید داره و روی لباسش هم یک علامت اژدها که انگار دورش پیچیده داره با رنگ سفید نویسنده : ملیا به سمت آسمان
پرواز میکند و وارد ابر ها میشود و ابر ها سیاه میشوند و چنو حالت گرد باد ایجاد میشود و رعد و برق همه جا هست و ملیا به سرعت به سمت معبد نگهبانان میره مرینت : داشتم با کت نوار میرفتم خانه که یک دفعه تمام آسمان سیاه شد و همه جا را رعد و برق گرفت کت نوار : چه خبر شده یک دفعه شرط میبندم از دوران ژوراسیک همچین طوفانی نیامده مرینت : این این، نه امکان نداره نه نباید این اتفاق بیفتد اینطوری دیگه نمیتوانم جلویش را بگیرم نه کت نوار : آرام باش مرینت چه اتفاقی افتاده مرینت : اتفاقی که هرگز نباید میفتاد،هیچوقت (با داد)
باخودم گفتم تمرکز کن مرینت تمرکز کن یادم به اون خوابم افتاد اون دختره که میگفت قدرت مطلق مال توعه منظورش چی بود یعنی باید معجزه گر کفشدوزک و گربه سیاه را باهم ترکیب کنم اما اون هم اینقدر قوی نیست جلوی ملیا را بگیره هیچ چیز وجود نداره که با قدرت مطلق ملیا برابری کند اوه نه وایسا وجود داره معجزه گر اژدهای نور اون هنوز توی معبد محافظت میشد ملیا هم داره میرود همانجا من باید خودم را زود تر براسانم اما نمیدانم واقعا لیاقتشو دارم یا نه ولی نباید تردید کنم این آخرین شانسم برای نجات حیات بشریته باید تبدیل به لیدی باگ بشم اینطوری سریع ترم برای همین طعلل نکردم
و به کت گفتم من باید یک چیزی بهت بگم من دختر کفشدوزکی ام الان وقت توضیح بیشتر ندارم پیشونیش را بوسیدم تبدیل به لیدی باگ شدم ماکارون افزایش قدرت را خورم و تبديل به حشره کهکشانی شدم و رفتم سمت خانه استاد فو و همان طوری پریدم وسط خانه استاد فو تعجب کرده بود من سریع رفتم سمت جعبه معجزه گر ها و معجزه گر اسب را برداشتم و تبدیل شدم به پگاباگ و خودم را تلپورت کردم به معبد باید معجزه گر اژدهای نور را بردارم ولی اونجا به طور جادویی توسط نلیا ساخته شده که کسی که لیاقت نداره نتواند به اون دست پیدا کند برای همین اونجا قدرت های معجزه گر از کار میفتد
باید فقط با قدرت های خودم بهش برسم همان موقع ملیا هم سر رسید و با قدرتش یک جا کل معبد را فقط با فکر کردن به اتش کشید ولی خوشبختانه باید از زیر آب رد بشوم تا به تالاری که معجزه گر تویش هست برسم کت نوار : ششمن هنوز متعجب بودم مرینت همان لیدی باگه این یعنی، یعنی من دوبار عاشق یک دختر شدم چطور ممکنه صولی مطمئنم الان در خطره باید بروم با استفاده از تلفن گربه ایم آخرین محل جی پی اس اش را پیدا کردم توی یک جزیره دور بود تبديل به استرو کت شدم و به سمت اونجا با تمام سرعت پرواز کردم با اینکه میدانستم ممکنه به موقع نرسم ولی هر کاری بتوانم برای ملکه قلبم میکنم ( از لیدی و پرنسس تبدیل شد به ملکه 😂😂😂)
مرینت به سمت آب رفتم یک دریاچه کوچیک بود که از زیرش به تالار راه داشت خواستم وارد آب بشوم که به خاطر اتش گرفتن دور و بر خیلی داغ بود اما هر طور بود واردش داشتم میسوختم که بالاخره از زیر یک ساختمان رد شدم و زیر تالار رسیدم سریع به سمت سطح آب رفتم و یک نفس عمیق کشیدم و فورا از آب بیرون آمدم چون به معنای واقعی سیب زمینی آب پز شدم 😐😐😐😐میتواستک معجزه گر را آخر تالار ببینم گه روی یک سنگ بزرگ گذاشته شده بود ولی حدود 100 متر باهاش فاصله داشتم و مطمئن بودم که این صد متر پر از تله است پایان تا پارت بعد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
لطفا سریع تر پارت بعد رو بذار
عالییییی
بعدیو امروز بزار