
سلام این پارت چهارم لطفا حمایتم کنید دوستان 😊
از زبان مرینت : رفتم سوار ماشین شدم کیفم و اینها رو غیر از گوشیم که گزاشتم کنارم ووااااااااای خدای من امروز باید تعمیر گاه هم برم برای همین باید از خیر ناهار می گذشتم دو دستی فرمون و گرفتم و سرم گزاشتم روش یک دستم و ول کردم سرم چرخوندم سمت گوشیم یک نگاه بهش کردم تکیه دادم و برش داشتم تا خواستم زنگ بزنم مامانم گوشیم زنگ خورد راستش یک متر هوا دستم و گزاشتم رو قلبم وای چشمام و یک ثانیه بستم داشتم به صدای قلبم گوش میدادم گوشینم همینطور داظت زنگ می خورد یک نکاه کردم دیدم نوشته کاگامی ( خورد تو ذوق تون نه فکر کردین آدرینه 😂😂😂😂😂😂😂 ) یک اه گفتم و اندلختمش تو داشورد هم عقلم نمیکشید سایلنتش کنیم دستم گزاشتم رو سوئیچ تا خواستم ماشین رو روشن کنم... وااای انقدر صدای گوشیم زیاد بود می خواستم سرم و بکوبم به دیوار که یهو .............
که یک نفر سوار ماشین شد از پاش تا برسم به صورتش با تعجب تمام داشتم نگاه می کردم تا رسیدم به صورتش یک نگاه بهش کردم سرش تو گوشیش بود داشت باهش ور می رفت صدای زنگ تلفنم قطع شد گوشی رو گرفت جلو صورتم و گفت پس میشنوی جواب نمیدی خوب روشن کن بریم ولی ماشینت هم بد جوری داغون شده ...مرینت :_ کاگامی :::کاگامی ؛ اه اه نگاه کن همینجوری دارخ به من نگاه میکنه روشن کن بریم چکاب دیگه ... مرینت : کم کم به خودم اومدم پوزخند شیطانی زدم و گفتم چچچچشششم .. کاگامی : آفرین دخت...واااایی چی کار میکنی اصلا چه جوری به تو گواهینامه دادن ..مرینت : تا کاگامی اومد حرف بزنه ماشین روشن کردم یک گازی گرفتم که با کله رفت تو شیشه 😂😂😂 گفت چه جوری به تو گواهینامه دادن دوباره یک پوزخند زدم و تکیه محکمی به صندلی دادم و کمربند مو بستم یک ادامس برداشتم و گزاشتم تو دهنم به طرف کاگامی هم گرفتم یک نگاه بهم کرد و کمربندشو بست و سرش رو کرد تو گوشیش گفتم نمی خوری ؟ ..کاگامی : نه ( خیلی خشک و اروم ) مرینت : با همون پوزخند گفتم باهم قهری ،،،ها ؟ کاگامی : یک نگاه بهش کردم و جوابش و ندادم که یهو وایستاد ... مرینت : رفتم تعمیر گاه و وایستادم عینک افتابی ام رو بردلشتم و پیاده شدم ...کاگامی : دیدم مرینت عینک افتابی اش رو از تو داشورد برداشت و پیاده شد تا اومدم پیاده شوم با صحنه عجیبی از پشت پنجره رو به رو شدم که مرینت اومد دم پنجره با پشت انگشت وسطی اش زد پشت شیشه و گفت : پیاده شو ..منم سریع در رو باز کردم و پیاده شدم و گفتم اینجا کجاست مگه نباید می رفتیم درمانگاه ؟ ..مرینت : همینجور که داشتم سوئیچ می دادم به مسئول اونجا که ببره برای تعمیر داشتم با کاگامی هم حرف می زدم .......
مرینت : دقت کردی که همه داشتن چه جوری نگامون میکردن ؟ .ً....کاگامی : چه ربطی داره الان چه را اینجاییم ؟ ...مرینت : این کاغذ رو بدم کجا اها اونا باشه چشم .....آآآ کاگامی چی گفتی ؟ ....کاگامی :_ میگم چه ربطی داره ؟ ...مرینت : خوب نمیشد همینجور بریم همه داشتن به ماشین تصادف شده من نگاه می کردن خیلی خجالت اور بود ....آقا : بفرمائبد خانم وسایل تو ماشیتون ....مرینت : وای خدای..کاگامی : چی خدای من_؟ ...مرینت یکم به این ور و اون ور نگاه میکنه میگه ... مرینت : فهمیدم بدو بدو کاگامی .....کاگامی : چی شده ماشین هم که رفت ناهارم که نخوردیم با این همه وسایلم که نمی دونیم چیکار کنیم ..........مرینت : چقدر غر میزنی - الو الو پست مرکزی ( همینجوری هم داره تند راه میره ) بله بله ......آدرس آآآم یاداشت کتید +&-«؛&+:«+»۹-۸۸۷»:؛+» ( مثلا حالا ادرس داد 😂😂) بله بله ......اقا اقا ......اقا : بفرمائید ... مرینت : شما مال این تعمیر گاه هستید .....اقا ؛ بله ...مرینت ؛ خوب این وسایل رو میبینید ......اقا ؛ بله یک گیتار ، میکروفن و پایه اش ..مرینت : بله بله میخوام که یک پستچی اومد اینجا این هارو بهش بدید اینم دست مزد تون ،،،یک مقدار پول زیادی گزاشتم تو دستش ...اقا : اما اینجا خیلی بزرگه منم شیفتم تموم شده و..........مرینت ؛ اوو این حرفا چیه اینم روش هیچکس برای یکساعت اضافه کار انقدر بهت نمیده درسته ؟....اقا : باشه ،.....مرینت ؛ ممنونم راستی یک سوال اون نمایشگاه چیه ؟_ اقا : موتور و ماشین چطور ؟ ..مرینت : وااایی عالیه ...کاگامی : چی چی عالیه ؟... مرینت خوب کاگانی بدو کار داریم کلاه کاسکی و وسایلم و ساک مسابقه موتورم که باید اونجا بپوشم و برداشتم خوب کا گامی بدو ....کاگامی : وایستا وایستا ....انقدر تند رو ......
کاگامی :_ من و مرینت همینجوری داشتیم این جت می دوئیدیم ، همیجوری که داشتیم می دوئیدیم گفتم : مرینت چه جوری به اون مرد اعتماد کردی ؟.. مرینت : چاره ی دیگه ای نداشتم در ضمن صداشم هم ضبط کردم عکسم ازش گرفتم در ضمن خود پست پیگیری میکنه بدو ....دیدم کنار نمایشگاه یک پاساژ بزرگ هم هست دوئیدم تو واساژ چون یک فکر بکر تو سرم بود وسایل کنسرت رو با پست فرستادم محل کنسرت وایی یادم رفت با محل کنسرت هماهنگ کنم. سریع و بدو رفتیم تو یک مغازه به فروشنده گفتم میشه از اتاق پرو تون استفاده کنم اونم گفت بله سریع گوشیم دادم به کاگامی .....کاگامی : الان من باید با این چی کار کنم ؟ ..مرینت ؛ تا من اماده میشم زنگ بزن مکان کنسرت شماره اش رو سیو دارم و بهشون بگو از طرف من زنگ زدی بگو وسایلم رو پست کردم لطفا دریافت کنن ...کاگامی : منم که کامبلا هول شده بودم گفتم باشه ...زنگ زدم الو منم از طرف مرینت دوپن چنگ تماس گرفتم .................نه اام راستش از من خپاستن چون خودشون خیلی عجله داشتند ..............ایشون دادن به من ...................بیرون تشریف دارن .........کاگامی ریگ ویگسون ( بچه ها فامیلی کاگامی یادم نیست ) بله بله .......مرینت :_ رفتم تو اتاق پُرو در ساک رو باز کردم لباس های مسابقه رو اوردم بیرون تنم کردم ده دقیقه ای طول کشید کاگامی در زد و گفت مررررینت بیا بیرون دیر شد منم سریع اومدم بیرون یک لحظه با تعجب نگام کرد گفتم بریم از مغازه دار تشکر کردم و سریع رفتیم بیرون کلاه کاسکی هم سرم بود تا اومدم از پاساژ برم بیرون تو پله ها به یک نفر بر خوردم قل خوردم پایین .،.....
فلش بک بزنیم به زمانی که ادرین از دانشگاه خارج میشع ..از زبان ادرین ........
خوب تا پارت بعد بای 👋👋👋💗💗
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چا پارت بعد نمیاد؟؟؟؟
چرا میاد ولی خیلی دیر 😑
اجی دوباره شروع کردم نوشتن اما منتشر نمیشه 😞😖دوباره گذاشتمش ببینم منتشر میشه ....راستی لطفا بخونش _😊
اعهههههه
میخونم حتما
ممنونم اجی بار سوم میزارمش اما منتشر نمیشه ..😩😭
ای بابا
آجی امروز صبح برای بار ششم گذاشتم نمیاد که نمیاد میخوام بشینم زار زار گریه کنم ..😖😖😖
پارت پنج رو یکی از مهمانان گرامی تو صف بررسی بوده پاک کردند که واقعا زحمت کشیدند بچه ها ببخشید یک دختر عمو بسیار فوضول دارم که زحمتش رو کشید به همه وسایلام بدون اجازه دست می زنه اصلا نمی دونم از دستش باید چی کار کنم اومده بهم میگه تبلتت روشن بود برداشتم باهش بازی کردم بعد نمی دونم چی شد اون عکس اخری ات حذف شد ....دلم می خواد بگیرم خفه اش کنم پدرم در اومده تا اون پارت رو نوشتم .....😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡
فوق العاده بود.
فامیلی گاگامی تسورگی عه
دستت درد نکنه گفتی تو خماریش مونده بودم 😂
بچه ها نمیشه لطفا داستانم. رو حمایت کنید پارت 5 رو عکسش و دیگه بزارم میره برای انتشار ولی خب منم دلم میشکنه دیگه لطفا حمایتم کنید ..........😖😖😖😖
از پارت بعد خیلی با حال میشه
عالی بود
ممنونم 😘😘😘😘
سلام دیانا جان
داستانم دوباره شروع کردم نوشتن ...اما اجی منتشر نمیشه ... میشه اگه ناظری یک نگاه بکنی لطفا ..😣
دیدم نبود اجی
اجی امروز صبح برای بار شیشک گذاشتم منتشر نمیشه که نمیشه ....😖😖😖😖