
حرفی ندارم ولی اگه نظر ندید دیگه ادامه نمی دم 😑
خب من ا/ت رو دوست داشتم همون لحظه دکتر از اتاق اومد بیرون @حالش خوبه فقط سرش شکسته که زود خوب میشه _ بله کی میتونم ببرمش @ بهوش که اومد میتونید ببریدش _ بله ممنون (یک ساعت بعد از زبان ا/ت) اروم چشام رو باز کردم سرم خیلی درد میکرد اینور اونور رو نگاه کردم که دیدم جیمین کنارم نشسته و داره گریه می کنه +چ.... چی..... شده..... جیمین....... چ..... چرا...... گ.... گریه.... می کنی؟ _ بهوش اومدی ا/ت حالت خوبه؟ + نه سرم درد میکنه _ طبیعیه سرت شکسته + چــــــــــــــــــی چـــــــــــــرا _ یادت نیست تهیونگ داشت خفت یادت نیست + چرا اونو یادمه ولی چرا سرم شکسته
_ اها بعد از اینکه از هوش رفتی سرت خورد به گوشه ی صندلی و اینجوری شد + اها که اینطور کی مرخص میشم _ دکتر گفت بهوش اومد بزار برم کارای مرخصی رو انجام بدم + باشه منتظرم (نیم ساعت بعد) پرستار اومد و سرمم رو قطع کرد _ خب کاری ترخیص رو انجام دادم + باشه خواستم بلندشم که سرم گیج رفت ( عین سریالا شد 😂) جیمین منو گرفت و گذاشت رو تخت _ خب حالا که نمی تونی راه بری بغلت می کنم + چی نه نه چرا می تونم _ نمی تونی راه بری نذاشت حرفمو بزنم و براید استایل بغلم کرد + تروخدا من رو بذار پایین به حرفم گوش نکرد و به راهش ادامه داد سوار ماشین شد من هنوز توی بغلش بودم من از خدام بود که بغلم منه ولی خجالت می کشیدم رسیدیم دم در خونه + میشه اینجا منو بزاری پایین خانوادم منو اینجوری ببینن می کشن _ باشه اروم گذاشتم پایین و زنگ در رو زد در که با شد رفتم توی خونه ولی نمیتونستم تنها برم جیمین از قیافم فهمیدو باهام اومد
نمی تونستم روی پاهام وایسم نصف وزن روی جیمین بود _ ا/ت حالت خوبه؟؟ نمی تونستم حرف بزنم فقط نگاش کردم و سرمو به نشونه ی نه تکون دادم _ می خوای ببرمت دکتر؟ دوباره سرمو به نشونه ی نه تکون دادم _ باشه اگه حالت بد شد بهم زنگ بزن + ش.... شم..... شمار...... شمارتو...... ندارم _ باشه یه یکی از اعضای خوانوادت میدم از اسانسو اومدیم بیرون و زنگ در رو زد (از زبان جیمین) (علامت داداش ا/ت&) & بله _ اه راستش خواهرت حالش بد شد & چیشده _ هیچی فقط یه نفر بهش حمله کرد &چی اجی الان حالت خوبه _ اره ولی حالش خوب نیست مامان یا بابات خونه هستن؟؟ & اره بابام رو الان صدا میکنم بیاد * بله _ سلام خوبین دخترتون حالش بد شد و من اوردمش خونه لطفا ببریدش خونه * اه بله حتما خیلی ممنون زحمت کشیدید بعد ا/ت رو گرفت و برد توی خونه شمارمو دادم به داداشش تا به ا/ت بده
_ حتما بدش به خواهرت ها & باشه _ خدافظ & خدافظ بعد از خونشون اوندم بیرون و شروع به راه رفتن کردم (علامت برادر جیمین—) زینـــــــــــــــــــــــــگ —بله اومدم...... یاخداااا _ چته روانی — چ..... چرا.... لباست خونیهههههه _ اها خون من نیست خون سر ا/ت س — چی ا/ت چیشد مگه _ سرش شکسته — اها حالا حالش خوبه؟؟ _ امیدوارم اول بردمش بیمارستان بعد بردمش خونشون میگم من حال ندارم می رم بخوابم — باشه
رفتم تو اتاقم رفتم حموم و لباس پوشیدم و خوابیدم (صبح) با صدای زنگ گوشیم بلند شدم و گوشیمو جواب دادم _ هممممم بله ~ س... سلام _ سلام شما ~ من مادر ا/تم _ اها بله خوبین ا... اره ولی ا/ت با گفتن کلمه ی ا/ت بدنم به لرزه افتاد _ ا/ت چیزیش شده ~ اره اره تکون نمی خوره هرچی صداش می زنم بیدار نمیشه _ خودتون رو نگران نکنید من الان میام ~ م... مرسی هق _ کوک من دارم میرم — کجا _ ا/ت حالش بد شده —باشه خدافظ (ده دیقه بعد) رسیدم خیلی نگران بودم جوری که مسیر نیم ساعته رو ده دیقه ای رسیدم زینــــــــــــــــــــــگ
چطور بود لایک و کامنت یادتون نره ❣️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
لطفاً زود بزار
چشم😊
واااای خدا آخه چرا جای حساس کات میکنین۰😐😐😭😂😂
ادامه بده منتظرم💫😉
هـــــــی هــــــــی من خیلی بدجنسم جاهای حساس تر از اینم کات می کنم🤣😬
سلام ادامه بده داستانت خیلی خوبه منتظر پارت بعدم😉✌🏻💖
اوکی حتما ❣️
ععااالللییی بووودد
اولین لایک و کامنت
❣️