به نام خدا سلام ، اینم از پارت ۳ نگهبان ابعاد، این پارت قراره زیادی چرت و پرت بشه ولی پارت های بعدی بهترن ، نظر شما رو نمی دونم، ممکنه شما با خوندن این پارت فکر کنید من کپی کردم ولی داستانم یه دنیا با چیزی که شما فکر میکنید فرق داره .
اول اون بالا رو بخون 👆🏻
(بریم پیش میبل :میبل : دیپر...دیپر کجایی؟ میبل به اطرافش نگاه میکنه . فقط کافی بود ۴ قدم برداره تا وارد جنگل بشه . میبل : یعنی دیپر رفته تویه جنگل ؟ ، اما اونقدری دیوونه نیست که این موقع شب همچین کاری کنه ، چی میگم اصلا ؟ ، معلومه که هست . بعد وارد جنگل میشه . میبل متوجه حظور دو نفر تو جنگل میشه . پشت یه درخت پنهان میشه . جایی که درخت های زیادی نبودن ، پسری با مو های نقره ای و لباسی رسمی اما مناسب برای مبارزه ، پسری با مو های قهوهای رو که لباس جادوگری به تن داشت و معلوم بود بی هوش هست رو رویه زمین میزاره . میبل ~ اون دیپره...با برادرم چی کار داره ؟ ، خودم حسابش رو میرسم !~ پسر مو نقره ای : نمی خواستم بهت صدمه بزنم ولی خودت مجبورم کردی . میبل یه سنگ بر میداره و به سمت پسر پرتاب میکنه . پسر بدون اینکه روش رو برگردونه با تیغه سنگ رو تویه هوا خرد کرد. میبل تعجب کرد ولی شما که میبل رو میشناسید . میبل دوباره یه سنگ به سمت پسر پرتاب میکنه ولی باز هم پسر اون رو تویه هوا خرد میکنه .میبل: تو کی هستی ؟ ، با برادرم چی کار داری ؟ پسر : من با برادرت کار دارم ، نه با تو . میبل : هر چیزی که به برادرم مربوط بشه ، به منم مربوط میشه . )
11 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
تا وقتی معرفی تستت رو نخوندم به ذهنم خطور نکرد که حتی شاااید کپی کرده باشی/=
خدا را شکر😐☕
🥲🥲🥲🤣🤣🤣🤣
پارت ۴ تو بررسیه
عالی بود لطفا پارت بعدی سریع تر بزاررررررررر🤩
عالی بود آجی جون 👏🌹
من یا به سختی میتونم داستان آبشاری خوب پیدا کنم یا اگر پیدا کنم انقدر موقع خوندنش مغزم ارور میده که هیچی نمیفهمم ولی داستان تو خیلی خوبه 😗❤️
خیلی ممنونم 🙂💗
راستش من چیزی به نام « استعداد نویسندگی » ندارم ، فقط اراده کردم و تلاش تا کمکم ایده های خوبی به ذهنم رسید 🙂
عالی بود واقعا تخیل و استعداد نویسندگی خوبی داری