
خوب اینم پارت دوم 😊
مرینت : با هرچه سرعت بیشتر میرم سمت دانشگاه اما متوجه چراغ قرمز نمیشم ..........تا میام ترمز کنم بر خورد میکنم به یک ماشین سرم بالا میکنم ببینم غزی چیه از ماشین با ترس و لرز میام بیرون وای خدای من پیااااانو پیانوم تو صندوق عقب بود من کلی با اون پیانو خاطره داشتم امیدوار بودم اتفاقی براش نیوفتاده باشه با استرس میرم سمت صندوق عقب و درش رو باز میکنم پیانوم از وسط نصف شده بود انقدر فکرم درگیر بود که متوجه سر و صدا مردی که اونجا بودم نمیشدم ( بچه ها غزیه عشق و عاشقی نیست ها یک تصادف ساده است حالا غزیه رو پیچ ندین 😂😂😂) همون لحظه گوشیم زنگ میخوره گوشیمواز تو جیبم در میارم و یک نگاه بهش می کنم زده بود کاگامی جواب دادم - الو صدام می لرزید مردی که دلشت سر صدا می کرد. دستم و به نشانه سکوت طرفش گرفتم اونم ساکت شذ - الو کجایی این سر و صدا ها برای چی ؟ + هیچی میدونی الان میام تا اومد حرف بزنه تلفن قطع کردم رو به مرده کردم و گفتم خسارت ماشین تون .........مرده : خسارت چیه خانم زنگ میزنم پلیس بیاد تکلیف رو روشن کنه ،، مرینت : نه واقعا عذر می خوام خسارت ماشبن تون. رو همین الان تقدیم میکنم هر چقدر می خواهید بگید همین الان میدهم اقا یک نگاهی بهم کردم یک کاغذ داد بهم گفت من با این شماره باهت تماس میگیرم و تو هر وقت هر چقدر خواستم برام میریزی فهمیدی وگرنه ....... از لای دندون هاش داشت می غرید ...یک نگاه بهش کردم و خودم صاف کردم و لبخند شیطانی زدم و گفتم وگرنه چی ها ؟ بنال دیگه چی گفتی ؟ مرده : وگرنه ...... مرینت : تا دهنش و باز کرد که حرف بزنه کاغذ و لوکه کردم و کردم تو حلقش (😂😂) گفتم تا دوباره شر نشده برم سوار ماشین شدم و گازش و گرفتم و رفتم پشت ماشین من و جلوی ماشین اون اقاهه داغون شده بود این دفعه با سرعت معمولی شروع کردم به رانندگی ..
یاد ساعت افتادم همینجوری که داشتم رانندگی میکردم گوشیم و که پرت کرده بود صندلی کنارم برداشتم گزاشتم رو فرمون تا خواستم بببینم ساعت چنده هنگ کردم سریع ماشین و زدم کنار دیدم هنوز تلفن و قطع نکردم زدم کنار و گوشی رو گزاشتم دم گوشم تا ببینم کسی پشت تلفن هست یا نه _ الو ؟ + مرینت همه چی رو شنیدم _ وای واقعا عذر می خوام کاگامی لطفا به کسی نگو آآآآنه اصلا + نمی خواد چیزی بگی و اینکه ساعت ۲۰ به ۹ و اینکه هفت کجا و بیست به نه کجا _ اااای واقعا ببخشید امروز همه چی درهم +عیبی نداره فقط زود تر بیا _ اوهوم تلفن و قطع کردم و مطمئنم شدم که این دفعه قطع شده گوشی پرت کردم صندلی کناریم امروز کلی قرار مرار دارم نباید دیر کنم با سرعت معمولی شروع کردم رفتم سمت دانشگاه تو راه با خودم حرف می زدم وای خدای من با موتور این همه جا رفتم تصادف تو عمرم نگردم حالا با. ماشین تصادف کردم افتضاحه تا رسیدم دانشگاه دیدم بچه دم در دانشگاه منتظرمن کاگامی دست به سینه وایستاده بود الیا و نینو داشتن باهم حرف میزدن ادرین تکیه داده بود به دیوار داشت به حرف ها گوش میداد رز و مارسل و لوکا هم داشتن با هم حرف می زنند به همشون یک نگاهی کردم گوشیم و از صندلی کناریم و کیف دانشگاهم و از صندلی عقب برداشتم وااااااای خدای من یادم نبود وسایل رو چک کنم ببینم سالمه یا نه سریع یک نگاه انداختم خدا رو شکر همش سالم بود وسایلم و برداشتم پیاده شدم ماشین و قفل کردم و رفتم سمت بچه ها و یک سلام بلند به همه کردم رفتم جلوی اونها وایستادم .........
همه فقط داشتن بهم نگاه میکردن اونم با قیافه ای کلافه ......آآآآآآم بچه ها همین حرف کافی بود که الیا به سرعت هر چه تمام تر بیاد سمتم.. الیا : داشتیم درباره سفر و جشن فارغ تحصیلی امروز حرف میزدیم و دم در منتظر مرینت خانم بودیم قرار بود هفت. و نیم بیاد الان ساعت یک ربع که یهو یک نفر اومد سمت مون و سلام کرد همهی ما توجه مون به اون جلب شد انقدر اعصبانی بودیم که فقط نگاش میکردم خب مرینت بود تا یک کلمه خواست حرف بزنه پریدم جلوش و گفتم ،..،.،.الیا : تو تا الان کدوم جهنم دره ای بودی که ۷ و نیم قرار بود بیای الان اومدی هان ؟ تو تا حالا هیچ وقت دیر نکرده بود امروز چه م ر گ ت شده که انقدر دیر اومدی ......مرینت : اصلا نمی دونستم چی باید بگم براس همین گفتم ببخشید و گفتم : حالا چرا گفته بودید صبح به این زودی بیام ؟ الیا :: حیلی خلاصه بخوام برات بگم می خواییم یک سفر بریم شمال ... مرینت : برای چی ؟ ،،الیا : خوب معلومه برای تفریح و جشن فارغ و تحصیلی مرینت : خوب این الان هم می تونستید بگید چرا صبح به این زودی ،،،،لوکا : چون یک عالم خرید و موضوع دیگه هم هست که باید انجام میدادیم و شما دیر رسیدی ..مرینت : خوب موضوع های دیگه ....مارسل : بهتر بریم الان جشن شروع میشه این حرف ها باشه برای بعدا بیایین بریم .
منم با بچه ها رفتم تو رفتیم کلاسی که لباس های فارغ تحصیلی رو مداند نوبتی لباس هامون رو گرفتیم تو صف دم گوش کاگامی کفتم ...ممنون که به کسی چیزی نگفتی ..کاگامی _ خواهش .....آآآآآآفقط اینکه ماشینت کجاس ؟__ یک اونور تر پارک کردم بچه نبیننش + مگه چه بلایی سرش اوردی ؟ ....مرینت : راستش انقدر محکم تصادف کردیم که پیانو ام که صندوق عقب بود نصف شد 😑😑😑😑 کاگامی : وای خدای من خوذت که چیزیت نشده هان ؟!!😱😱 مرینت : نه بابا هول نکن ..کاگامی : یک چکاب باید محض احتیاط بریم 😠 مرینت : باشه حالا سر وقت امروز که نمیشه ..کاگامی : چرا نمیشه اون مرتیکه بی شعور هم حتما اعصاب ات و حصابی بهم ریخته ... مرینت : ناراحت نباش بیا بریم ....تا رومونو میکنیم اونور یک متر میریم هوا ادرین با چشما باز فقط بهمون زل زده داره نگاه میکنه ...ادرین : مرینت تو تصادف کردی ؟ غزیه اون مرده چیه ؟ چی دارید میگید شما 😲( دی دی دی دین ادرین وارد میشود .😂😂😂)
این قسمت تموم شد ببخشید اگه کم بود پارت بعد بیشتر میزارم بابای 👋👋👋 ( عکس پارت عکس تیپ ادرین امروز تو دانشگاه 😁)
لایک و کامنت یادتون نره 😍😋😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فوق العاده👌
ممنونم با انرژی دادنت 😊😸🙏💓💓💓💓
عالی
خیلی ممنونم 😊