سلام سلام...خواستم بگم تو این قسمت باید قسمت 1 تو ذهنتون مونده باشه و اینکه یذره به جیمین بپردازیم... علامت ها: مین سو+ هوسوک- یونگی× جیمین^
باید یچیزی بهت بگم...-آمممم...درو بیشتر باز کردم و دیدم یونگی دقیقا روبه روی هوسوک نشسته..صورتم خشک و بیحال شد..موهای مشکیش روی صورتش ریخته بود..ولی چقدر موی مشکی بهش میومد..اخم کردم +هیچی...بعدا بهت میگم...-باشه اگه بیداری میام اتاقت+راستش امروز خیلی خسته شدم حسابی با جیمین تمرین....×من میرم شما حرف بزنین. یونگی بلند شد. گفتم : نه...مزاحمتون نمیشم بعدا هم میتونم بگم...کنارم وایستاد..×بهتره قبل از رفتنت حسابی با همه حرف بزنی...نیشخندشو حس کردم...بیخیال اول باید با جیمین میجنگیدم حالا یونگی میخواستم سرشو بزنم به در...درکش نمیکردم..هوسوک سرشو پایین انداخت و هیچی نگفت، یونگی هم بدون خداحافظی از هوسوک از اتاق بیرون رفت...هوسوک بلند شد، جلو اومد و بغلم کرد:به حرفاش اهمیت نده، من نمیزارم تو از گروه بری ، سرمو توی هودی هوسوک فرو کردم : مرسی. دستاشو رو شونه ام گذاشت : خب چی میخواستی بگی؟! هیجان دوباره بهم هجوم اورد: در مورد دیشبه-خب.. شروع کن...
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
45 لایک
خواهش میكنم بقیهاش روبذار🙏🏻🙏🏻خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی داستانت خوبه🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺😍😍😍😍😍😍😍 عاشقتونم(هم داستانت هم خودت😉🥰😍🌺🌷🍀)
گذاشتم عشقم..
مرسیییییی❤🧡💛💚💙💜🤎🤍❤
و اینکه خانم محترم نمیخوای پارت بعدیش زو بزاری؟🙂🔥
غلط کردم🙂🔥چشم میشینم سریع مینویسمش امیدوارم تستچی هم زود منتشر کنه
آفرین😁😃😂
اوکی برای بار سوم دارم این پارتو میخونم و این جمله «.انگار من اصلا توی این دنیای کوفتی وجود ندارم.انگار فقط خودتون دوتا وجود دارین که همدیگه رو آزار میدین ولی نمیتونین از هم دست بکشین...من..کسی ام که داره تنهایی عذاب میکشه..» هربار میخوندمش واقعا یه طور خاصی بود برام خیلی قشنگ بود و دردناک🥺🥺
منم خیلی دوسش داشتم و خوشحالم که حسی میخواستم رو بهت منتقل کرده...
خیلی خوب بود خسته نباشی 🙂💕
ممنونم🙂💛
نمیشه یهو تو یکی از این درگیریا یونگی و جیمین بفهمن که عاشق همن؟ نه مین سو؟😂😂😂(فانتزی های یک یونمین شیپر😔😂😂)
ولی خیلی داستانت خوشگله توروخدا تند تند پارت بزار🥺🥺
😂🤣😂وای وای کامنتت خیلی خوب بود...
ممنونممم😍💛
لطف داری😂😂❤️
عاجی میدونستی تو فامیل مون چقد داستانت طرفدار داره
الان چند روزی بود دختر خاله ام و دختر داییم و دختر عموم و خاله ام که داستانت رو براشون گفته بودم کچلم کردند انقد میگن کی پارت بعدی رو میزاره هنوز نیومده ؟؟من برم براشون تعریف کنم خودشون تستچی ندارن
واااایییییییی خدا عزیزم...نمیدونم چی بگم خوشحالم همچین طرفداری دارم 🥳🤗🤩از طرف من سلام برسون😂✋🏻
سوعگ چیه عاجی ؟چرا به یونگی میگن سوعگ فبلا هم یه جا خونده بودم اما فکر کردم اشتباه تایپی باشه ؟
(😍💜💜💜💜💖خیلی قشنگ بود ادم انگار وسط ماجرا های داستان وایستاده خیلی خوبه عاجی )
یعنی خفن چون جوابای هیترارو میده بهش میگن سوعگ..
چه جالب😍
عالییی بود عزیزم.ولی به نظر من یونگی و ا/ت بهم برسن قشنگ تر باشه✨😄
خیلی ممنونم عزیزم 💛 آوووووو ببینم چی میشه :]
۱. عالی بود
۲. نمیدونم چرا وقتی که داستانت رو می خونم قلبم آرامش میگیره
۳. 🤗❤😊 خسته نباشی
مرسییی🥺
منم وقتی نظرای شمارو میخونم آرامش میگیرم
ممنونمممم🥺💛
عالی بود آجی فاطیما جونم ♥️💫
ممنونم آجی جونم