..............
ملیکا: تو شوک بود بیون بکیهون عضو اکسو الان به من گفت بیا قرار بزاریم . باورم نمیشود بکیهون ( ملیکا خوبی؟؟ ) ملیکا ( هاا) بکیهون (پرسیدم خوبی؟؟) ملیکا (عاا اره) بکیهون ( چرا رنگت پریده!!! ) ملیکا(من نمیدونم) بکیهون( جواب سوالمو ندادی!) ملیکا(هااا سوال کدوم سوال!!!) بکیهون ( اینکه بخوایم قرار بزایم!) ملیکا( قرار ....اره بیا قرار بزاریم) بک هم امد جلو و بعد ....«خودتون تصور کنید دیگه» بعد اینکه بک صورتشو آورد عقب با صدا یه نفر نگاهمون رفت سمت در یگانه( پشماممم الان چیشد!!!) ملیکا(یگانهههههههه میکشتم دارم برات چنان بلایی سرت میارم که نفهمی چیکارت کردم) چانیول( چیکار کرد بدبخت مگه فقط شاهد صحنه رو به روش شد بکیهون ( چان توهم:/ ) ملیکا (یگانه میدونی که جبران میکنم!) یگانه ( هوم قراره بدم جبران کنی چان بیا بریم) ملیکا بکیهون ( چان!!!) چانیول ( هوم ماهم مثل شما قرار میزاریم) بکیهون ( اون وقت چه جوری فهمیدن ما قرار میزاریم!!!) یگانه ( خو خودمون با چشمای خودمون دیدیم!) ملیکا ( یگانههه سعی کن جلو چشمام نباشی و گروه چنان به فا*کت میدم که بتمرگی سرت جات انقدر فضولی نکنی حالم از جلو چشمام گمشو برووووو نبینمت فقط) بکیهون و چان خندشون گرفت همینطوری که بک میخندید گفت بک( آروم باش حالا تمام جدشو میاری جلو چشماش) یگانه ( نه اینا عادیه برام انقدر ازاین رفتارا بام کرده که) چان ( بیا بریم تا نکشتمون) ملیکا ( ارع برینن زودن برین) بک ( اروم باش )
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
🌹❤️❤️❤️