
..............
ملیکا: تو شوک بود بیون بکیهون عضو اکسو الان به من گفت بیا قرار بزاریم . باورم نمیشود بکیهون ( ملیکا خوبی؟؟ ) ملیکا ( هاا) بکیهون (پرسیدم خوبی؟؟) ملیکا (عاا اره) بکیهون ( چرا رنگت پریده!!! ) ملیکا(من نمیدونم) بکیهون( جواب سوالمو ندادی!) ملیکا(هااا سوال کدوم سوال!!!) بکیهون ( اینکه بخوایم قرار بزایم!) ملیکا( قرار ....اره بیا قرار بزاریم) بک هم امد جلو و بعد ....«خودتون تصور کنید دیگه» بعد اینکه بک صورتشو آورد عقب با صدا یه نفر نگاهمون رفت سمت در یگانه( پشماممم الان چیشد!!!) ملیکا(یگانهههههههه میکشتم دارم برات چنان بلایی سرت میارم که نفهمی چیکارت کردم) چانیول( چیکار کرد بدبخت مگه فقط شاهد صحنه رو به روش شد بکیهون ( چان توهم:/ ) ملیکا (یگانه میدونی که جبران میکنم!) یگانه ( هوم قراره بدم جبران کنی چان بیا بریم) ملیکا بکیهون ( چان!!!) چانیول ( هوم ماهم مثل شما قرار میزاریم) بکیهون ( اون وقت چه جوری فهمیدن ما قرار میزاریم!!!) یگانه ( خو خودمون با چشمای خودمون دیدیم!) ملیکا ( یگانههه سعی کن جلو چشمام نباشی و گروه چنان به فا*کت میدم که بتمرگی سرت جات انقدر فضولی نکنی حالم از جلو چشمام گمشو برووووو نبینمت فقط) بکیهون و چان خندشون گرفت همینطوری که بک میخندید گفت بک( آروم باش حالا تمام جدشو میاری جلو چشماش) یگانه ( نه اینا عادیه برام انقدر ازاین رفتارا بام کرده که) چان ( بیا بریم تا نکشتمون) ملیکا ( ارع برینن زودن برین) بک ( اروم باش )
نرگس: نشسته بودیم تو هال بک و ملیکا بالا بودن یگانه و چان هم تو حیاط داشتن ابراز علاقه میکردن الهام هم تو آشپز خونه بود منم پا گوشیم بودم سهون یهو صدام زد سهون(نرگس) نرگس (هاااا) سهون ( عصاب نداریا) نرگس ( چرا دارم بگو) سهون (میشه حرف بزنیم) نرگس ( الان په داریم زار میزنیم خو داریم حرف میزنیم دیگه!!!) سهون ( من دوست دارم! ) با این حرف سهون رفتم تو شوک هاااا پوکر فیس عظم الان به من اعتراف کرد نرگس ( ودف الان چیشد!!!) کای ( شما اسکلین یا خودتون زدین به اسکلی خو الان بهت اعتراف کرد!) نرگس ( تو از کجا پیدات شد! ) کای ( از آسمون) نرگس ( بی مزه) سهون( هیونگگ بروووو) کای ( چون بهم احترام گذاشتی گفتی هیونگگ میرم ^^ ) نرگس ( خدا همه مریضا رو شفا بده!!) کای رفت منو سهون توی سکوت فرو رفتیم سهون (خو الان میایی قرار بزاریم!!!) دلم میخواست یکم سر به سرش بزارم نرگس ( نه) سهون که انگار یه سطل آب یخ روش ریختن سهون ( چرااااا) نرگس ( چون چ چسبیده را ) سهون ( چرا داری اذیت میکنی مثل آدم بگو میایی قرار بزاریم یا نه !!!) نرگس ( اره بیا قرار بزاریم) سهون یکم بهم خیره شد داشت صورتشو نزدیکم میکرد که یهو یاد زدم نرگس ( یاااااا داری چه غلطی میکنی!!!) سهون ( خو همه بعد شنیدن جواب مثبت از طرف همو ...... میکنن) نرگس ( یعنی خاککک گمشو اون طرف من از مسخره بازیا خوشم نمیاد) سهون هم قیافش پوکر شد نرگس ( پوکر فیس اعظم این چهره رو بیشتر ترجیح میدم) جواب حرف پوکر نگام کرد منم خندم گرفت رفتم بو*س اروم رو ل*ب هاش گذاشتم نشستم کنارش .
الهام : تو آشپز خونه نشسته بودم داشتم با گوشیم ور میرفتم که لوهان امد تو آشپز خونه نشست رو صندلی الهام ( چیزی میخوای) لوهان( اره) الهام ( چی) لوهان ( تورو) الهام (هاا؟؟ ) لوهان ( میگم تورو میخوام ) تا امدم به خودم بیام دیدم ل*های لوهان چسبیده به ل*ب هام وقتی عقب نشیبی کرد با تعجب نگاش کردم لوهان ( بیا قرار بزاریم) الهام ( چیکار کنیم!) لوهان ( خوب تو منو دوس داری منم تورو دوس دارم بیا قرار بزاریم!) الهام ( من کی گفتم دوست دارم!) “اینم کرم داره داره بچمو اذیت میکنه/:” لوهان ( تو حیاط خودتون گفتین!) الهام( من!! کی!!) کای (عجب کسایی هستینا خودتون گفتین بهشون حس دارین!!) یهو صدا کای امد سرمو برگردونم دیدم دم آشپز خونه وایساده الهام( یادم نمیاد همچین حرفی زده باشم) کای ( چرا شماها کرم دارین!! اخخخ) با صدا اخخش فهمیدم یکی زدش دیدم نرگس پشتش وایساده نرگس ( چون داریم دیگه !!) سهون ( تو چرا همه جا هستی!!) کای( اتفاقیه) نرگس یه پس گردنی دیگه به کای زد نرگس ( شکر خوردی اتفاقیه) لوهان( فوضلااااا برین بیرون) کای ( نمیخوایم) نرگس ( یاااا از جانب بقیه حرف نزن) کای ( تو با من پدر کشتگی داری چرا هی میپری به من!!!) نرگس ( چون دوست دارم) لوهان ( خفهههه شیدد نمیرین بیرون که حداقلت لال مونی بگیر با حرف بزنیم!) الهام ( در مورد چی حرف بزنیم!!) سهون ( یاااا چرا آهومو اذیت میکنی ) نرگس ( آهوت!! گمشو برو پیش همون آهوت)نرگس اینو گفتو از آشپز خونه زد بیرون سهون هم دنبالش رفت بیرون
ملیکا( هنوز هیچی نشده دعواشون شروع شده ) لوهان ( خدااااا الهاممم یه بار دیگه میگم میایی قرار بزاریم یا نه !!!) الهام( نه) لوهان ( خدافظ) میخواست لوهان بلند شه که دستشو گرفتم الهام( شوخی کردم اره بیا قرار بزاریم) لوهان ( خیلی.... چرا اذیت میکنی تو که میخوای چرا از همون اول نمیگی!!) یگانه( این یه تقصیر کرم درون ماست که هرز گاهی کرم میرزه) بکیهون( بخواد کرم بریزه منم کرم میرزم گفته باشم) ملیکا( یاااا به من چه چرا به من میگی؟؟؟ ) بکیهون ( چون یگانه گفت ما پس میشه هر چهار تایتون) ملیکا( عوضی) کریس ( بچه هااا بسه اعترافاتونو کردین بیاین بیرون) لوهان ( خفه شو بیبی) از این حرف لو خندم گرفتم رفتیم بیرون
«تو حیاط»ملیکا: سوهو( بیاین این کیکو بخوریم!) بکیهون ( هوم بعد یه اعتراف یه کیک میچسبیده) منم با این حرف بک یکی زدم به شکمشو ملیکا ( خفه شو عزیزم) یه لبخند ملیح زد تاعو کیک رو قاچ زدو تقسیم کرد بشقاب هارو داد بهون . سهون ( نرگس دهنتو باز کن) با این حرف سهون برگشتیم نگاهشون کردیم دیدم سهون با چنگال کیک گرفته جلو دهن نرگس همون موقع من شروع کردم به خندیدم نرگس( یااااا این چه کاریههه من از این چندش بازیااا خوشم نمیادددددد گمشو اون طرف) ملیکا ( وایی خدااا چقدر شما دوتا کاپل باحالی میشین) بکیهون ( مثل منو تو) ملیکا ( بیبی خیلی داری حرف میزنی) نرگس ( ملیکا جمع کن خودتو) سهون با قیافه مظلوم همون تیکه کیکو گذاشت دهنش یگانه ( نرگس خدا ولکی چطور تونستی دل بدبختم بشکنی نگاش کن مظلوم داره بت نگاه میکنه) نرگس ( یگانه میبندی یا بیبندم برات) یگانه ( اوکی) دی او ( از همین الان باید فکر آشتی دادن این دوتا باشیم با این اوضاع) نرگس ( ماکه قهر نیستیم!) دی او ( میدونم فقط میگم که هر روز قراره شما دوتا بحث یا دعواتون بشه برا همین میگم) لی ( شما دوتا قشنگ زد همین ) ملیکا ( دقیقا نرگس یه زره بلد نیست چه جوری احساسی رفتار کنه و برعکس سهون که احساسی و رومانتیک رفتار میکنه)

لایک کامنت فرا موش نشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
🌹❤️❤️❤️