سلام سلام دوست جونا
از زبان آدرین : به بادیگاردم زنگ زدم گفتم چند تا آدم مسلح برام جور کنه اونم ۳ نفر رو برام پیدا کرد می خواستیم با مارین و مارسل راه بیوفتیم که یهو تیکی رو دیدم اومد سمتم گفت آدرین بدو مرینت فقط ۱ ساعت وقت داره بگه که تورو دوست نداره وگر نه تینا انو میکشه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
28 لایک
عاللی بود من رفتم پارت بعد داستانت خیلی قشنگه
عالیی بود داداشی 👏🌹
قربونت
عالییییییییییییییییییییییی بود لطفاً پارت بعدی رو زودتر بزار
باشه ... من داستان ها رو زود می نویسم ولی دیر منتشر میشه ...
عالی به داستانم سر بزن 😘😘😘
ممنون ... من داستانت رو دنبال می کنم از قبل