سلام اینم پارت چهار.
با خودم گفتم:همش خواب بود اون دیگه کنارم نیست. از جام بلند شدم دیدم ساعت گوشیم فعال شد. قعطش کردم. بلند شدم با صورت خیس لباسامو پوشیدم و رفتم پایین همه خواب بودن منم آروم درو بستم و رفتم دانشگاه تو راه داشتم به خوابی که دیدم فکر میکردم و آروم آروم اشکام میریختم. رسیدم به دانشگاه وارد دانشگاه شدم. رفتم توی کلاس. آخر کلاس استاد گفت میخواد فردا امتحان بگیره. بعد از دانشگاه با همه خداحافظی کردم و رفتم خونه. سریع رفتم توی اتاقم و شروع کردم به درست خوندن و هیچی نخوردم. ساعت 2 نصف شب بود که تا سرم رو گذاشتم روی میز خوابم برد. اما از استرس ساعت 6 بیدار شدم و شروع کردم به خوندن درس. ساعت 7 و نیم آماده شدم و پیاده رفتم دانشگاه. یکم ضعف کرده بودم. هلن و دخترا اومدن پیشم. هلن:آپریل حالت خوبه. با بی حالی گفتم:آره خوبم. هلن:فکر نکنم ها آخه رنگت پریده. من:نه چیزی نیست. جسیکا:هلن درست میگه. الن:آپریل متمعنی؟. من:آره. و رفتیم توی کلاس وارد کلاس شدیم داشتم میرفتم بشینم سرجام که یهو.... از حال رفتم و دیگه چیزی نفهمیدم. وقتی چشمام رو باز کردم استاد اومده بود و داشت میگفت:سریع اون آب قند رو بیار. کای داشت با نگرانی نگام میکرد. هلن داشت بادم میزد. جسیکا داشت آب قند درست میکرد. آلن داشت میگفت:آپری آپریل. بقیه بچه ها هم دورم جمع شدن یهو کارن همرو زد کنار و بدو بدو اومد سمتم و گفت:آپریل حالت خوبه. بی حال بودم ضعف کرده بود و به زور گفتم:ا... آره. جسیکا آب قند رو داد دستم هلن و کای بلندم کردن و نشوندنم. از جسیکا آب قند رو گرفتم دستم به خاطر ضعفی که داشتم دستم داشت میلرزید. آب قند رو آروم آروم خوردم یکم حالم بهتر شد. با کمک بچه ها بلند شدم. هلن:خوبی؟. من:آره فقط یکم ضعف دارم. هلن:اممم آهان وایسا. استاد من میتونم یه حلظه برم بیرون؟. استاد:بله حتما. هلن رفت و بعد از یک دقیقه با یه بسته بيسکوئيت برگشت.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
ممنونم❤️