ببخشید دیر شد درگیرامتحانات ترم بودم
از زبان ادرینا گوشیمو از زمین برداشتم بلند شدم بن پشت سرم بود گفتم تو این جا چیکار میکنی دیدم داره بهم نزدیک میشه خودمو عقب کشیدم پشتم یه کوچه بن بست بود یواش یواش به ته کوچه رسیدیم به دیوار چسیبیدم صورتش رو بهم نزدیک کرد ترسیده بودم که یهو یه صدایی اومد که گفت اهای حواست باشه دیدم اون کت نوار هست اون بن رو زد کنار دست منو گرفتو منو از کوچه کشید بیرون گفت اون کی بود گفتم خونه بهت میگم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
میخوام تمومش کنم پاره بده رو به خاطر شما میزارم
عالی بود اما دوست ندارم امیلی و ناتالی اینقدر با هم مشکل داشته باشن بعدی رو زود تر بزار لطفا ادامه بده🌺🌺🌺🌺
باشه
سلام دوستان
راستش این داستان و داستان بانوی بزرگ قدیمی ترین داستان های من هستم چون دارم روی یه داستان جدید کار میکنم اینارو نمیزار البته اگر هم بزارم وقتی کسی نمیخوانه و نظر نمیده چه فایده
نه بزاررررر
عالی