lovely life 12

سلام سلام اینم پارت بعد ...تا کامنت ها به ۱۰ نرسه از بعدی رو نمی زارم

اول بالا رو بخون ☝️☝️

از زبان آدرین : بعد از صحبت با مرینت و خوردن نهار باهم رفتیم خونه مرینت و با هم خوابیدیم ... از خواب بیدار شدیم تکالیفمون رو انجام دادیم که یهو زنگ در رو زدن مرینت رفت ببینه که کیه ۱۵ دقیقه گذشت با خودم گفتم که چرا نمیاد رفتم دم در که دیدم مرینت نیست در بازه و گوشی مرینت رو زمین هست

چند دقیقه قبل از زبان مارسل : با خودم گفتم برم بیرون یه دوری بزنم رفتم پارک نزدیک خونه مرینت اینا که دیدم ۲ تا مرد هیکلی اومدن مرینت رو گرفتن بردن تو ماشین ( مرینت رو بیهوش کرده بودن ) گفتم باید برم کمک مرینت ماشینی که مرینت باهاش برده بودن رو تعقیب کردم تا رسیدم به یک خونه خرابه .

گفتم باید به آدرین و مارین بگم چون من دست تنها نمی تونم مرینت رو نجات بدم رفتم در خونه مرینت از زبان آدرین : داشتم فکر میکردم مرینت کجاست که دیدم مارسل داره میاد طرفم گفت سلام آدرین یه خبر از مرینت برات دارم گفتم مرینت 🥺 اون کجاست تو میدونی گفت دزدیدنش گفتم چییی 😭😭 کی ؟ گفت نمی دونم ولی من ماشین رو تعقیب کردم می خواستم نجاتش بدم که دیدم اونا هم مسلح هستن هم من دست تنها نمی تونم گفتم مرینتتتتت عشقم 😭😭😭😭😭 که با صدای داد من مارین اومد بیرون گفت چیشده

مارسل هم ماجرا رو برای اون هم توضیح داد من گفتم به هر قیمتی که شده باید پیداش کنم به هر قیمتی مارسل گفت منم کمکتون می کنم رفتم تو اتاق که زنگ بزنم به بادیگاردم که چند تا آدم برام جور کنه که وقتی قفل گوشیمو باز کردم عکس مرینت رو دیدم😭😭 از شدت گریه نمی تونستم گوشیمو دستم بگیرم گفتم من نباید خودمو ببازم باید مرینت رو نجات بدم

چند دقیقه قبل از زبان مرینت : وقتی اون مرد ها منو بردن تو خونه دستم و پام رو بستن که دیدم یه نفر داره میاد سمتم گفتم تو کی هستی از جون من چی می خای 😭😭😭 گفت یا آدرین رو ول میکنی یا میمیری یهو از تو تاریکی اومد بیرون اون ...... بود گفتم منو آدرین عاشق هم هستیم نمی تونم ولش کنم گفت فقط ۱ ساعت وقت داری بگی و گر نه هم آدرین رو می کشم هم خودت رو که یهو یاد تیکی افتادم گفتم تیکی بیا بیرون گفت مرینت گفتم تیکی برو آدرین رو خبر کن گفت باشه و رفت

خب دوستان این پارت هم تموم شد ... تو کامنت ها بگید حدس میزنید کی مرینت رو دزدیده

ناظر عزیز لطفا منتشرش کن 🌷🌷🌷