
بفرمایید 😑😆😆😆🙂😐

کم کم از نشستن گذشت و خوابید وسط اتاق 😑 😐 💔 و قه قهه میزد 😑 💔 😐 آقا دیگه در این حد خنده دار نبودا 😐 😑 💔 😶 🔪 کوک هنوز داشت فیلم رو میدید 😐 😑 😐 💔 اریان اومد تو اتاق گفت : ( کی اینقدر میخنده 😐 💔 😑 😶 🔪 🔪 ؟ ؟ ) گفتم : ( بابا 😐 😁 ) قیافش از این 😐 😑 💔 🔪 🔪 🔪 به این ☺️ ☺️ 😁 تبدیل شد 😐 🔪 💔 😑 تغییر مدش زود به زوده یعنی زود به زود مد عوض میکنه 😐 🔪 😑 💔 💔 بابا از بسکی خندید قرمز شد اما بعدش خسته شد و رفت 😑 🔪 💔 😐 خدا رو شکرررر 😐 💔 🔪 😑 کوکم که تا فیلم تموم شه خوابید 😐 😑 🔪 💔 😶 اخه این مریضه ؟ ؟ 😑 🔪 😐 💔 آقا مگه مرض داری وقتی میترسی میبینی 😐 🔪 😑 💔 رفتم سراغ لپتاپم و یه نقاشی از توش دیدم 😍 😍 خیلی خوشگله سعی کردم بکشمش😑 🔪 😐 😍 کشیدمش خیلی خوشگل شد 😐 🔪 😑 😍 😍 نقاشی از یه دختر بود که کلاهشو گرفته و میکشه پایین 😍 😍 😍 ( بچه ها قسمت بعدی یه عکس از یه دختر میزارم 😑 😑 🔪 😐 😍 اون ا/تس قیافشو تغییر دادم 😍 😍 و اون کلاهه که رو سرشه رو برا کنسرت میزاره سرش همون جوری 😍 😍 اما لباسش یه چیز دیگه اس 😍 😍 😍 😐 😑 ) به کوک نگاه کردم 😑 😐 🔪 💔 بیدار شده بود 😑 😐 🔪 🔪 😶 💔 💔 گفت : ( چی کشیدی 😑 😬 🙄 😯 😮 😲 🥱 ❤️ ❣️ ) ( بچه ها خیلی ناراحتم 😭 😭 تهیونگ و کوک ناراحتن توی یکی از تستام گذاشتم که چرا 😭 😭 😭 😭 ) گفتم : ( ببینش خو 😑 😐 🔪 😶 💔 ) و بهش نقاشیمو دادم 😑 😑 😍 😐 😶 ❤️ 💔 گفت : ( خوشگله منم یه عکس بدم میکشی ؟ 😍 😍 😍 😮 ❤️ ❣️ ❣️ ) گفتم : ( عکسو نشون بده ببینم 😑 😑 😐 😶 🔪 💔 عکسو نشون داد اون 😮 😮 من بودم 😑 💔 ❣️ 😐 😶 گفتم : ( برا چی میخوای 🤨 🤨 😎 💔 ) گفت : ( اگه نمیکشی نکش من دلیلمو به کسی نمیگم ❤️ 😑 😑 😶 💔) گفتم : ( باشه بابا حالا قهر نکن 😑 😑 🙄 💔 😐 ) گفت : ( میکشی 🙄 ❣️ 🙄 😍 😍 😍 ❤️ ؟ ؟ ؟ ؟ ) گفتم : ( اَههههههه باشه 😑 😑 😑 😬 💔 💔 ) برام طرحو فرستاد رو لپتاپ 😑 💔 💔 ❤️ منم از رو لپتاپ طرحو دیدم و کشیدم 😑 😑 🥱 😮💨 💔 ☆ یه ربع بعد ☆ : واییی خلی خسته شدممممم 🥱 🥱 🥱 💔 😑 بهش طرحو دادم اونم با دیدنش ذوق کرد 😐 😐 😑 💔 🥱

گفتم : ( حالا میری تو اتاق خودت ؟ ؟ 😑 💔 😐 🙄 🤨 اونم گفت : ( باشهههههههه 😍 😍 😍 😍 ❤️ ) از اتاق رفت بیرون 💔 🥱 🥱 😑 😐 💔 رفتم از اتاقم بیرون و گفتم : ( رکساااااا 😍 😍 کجایییی 😍 😍 😍 😍 ) یه صدا پارس شنیدم بعدم رکسا پرید بغلم 😍 😍 😍 😍 انگار خستگیم در رفت 😍 😍 😍 بعد با رکسا رفتیم تو اتاقم 😍 😍 🥱 🥱 چیه خو 😑 😐 💔 🥱 خستم 😐 💔 تو که باور نکردی خسته نیستم ها ؟ 😐 💔 😑 🤨 🥱 رکسا رو گذاشتم تو جای مخصوصش 😍 😍 😍 🥱 خودمم رو تخت دراز کشیدم 🥱 🥱 اینقدر خوابم میومد و خسته بود که سرم به بالش نرسیده خوابم برد 😐 💔 😑 🥱 🥱 ( برعکس من 😐 💔 😑 🙄 یه ساعت باید قلت بزنم تا خوابم ببره 😑 💔 😐 😐 💔 من کلا با خواب مشکل داشتم دارم و خواهم داشت 😐 💔 😑 😑 ) ■ فردا صبح □ : با صدای الارم بیدار شدم 😑 💔 😐 🥱 💔 ساعت ۹ بود 😨 😨 😨 😐 💔 🥱 ساعت ۱۲ کنسرته 😨 😨 رفتم تو اتاق کوک 😑 💔 😐 🥱 🔪 🔪 هنوز خواب بود 😨 💔 🔪 😑 😐 گفتم : ( کوکککککک بلند شو از کنسرت جا میمونیما 😐 🔪 💔 😑 😨 گفت : ( اههههههه باشه بابا باشه بیدارم 😑 😑 💔 🔪 😍 ) ( این 😍 برا اینکه که ا/ت بیدارش کرده 😑 🔪 😶 😬 😐 ) بعد که بلند شد رفتم صبحونه خوردم 😍 😍 😐 😑 🔪 پنکیک با شیر کاکائو بود 😍 😍 🥞 🥛 + 🍫 بعدش رفتم تو اتاقم لباسم رو پوشیدم 😍 😍 😍 😑 یه لباس لی خوشگل با یه شلوار لی 😍 😍 😑 😐 💔 بعدشم کادوی تائو رو گذاشتم توی یه جعبه خیلیییی خوشگل 😍 😍 😍 یه کلاه تقریبا مشکی هم گذاشتم سرم 🧢 🧢 البته برعکس 😍 😍 🧢 و چتری هامم از زیرش معلوم بود یه رژ لب صورتی 💕 مایل به قرمز ❤️ هم زدم 😍 😍 😍 عرررر خودم عاشق خودم شدم 😍 😍 😍 😑 😐 💔 🔪 رفتم توی ماشین و منتظر کوک شدم 🙄 🙄 😐 😑 💔 🔪 🥱 وقتی اومد تو ماشین 💔 گفتم : ( اونجا خیلی هیت نده ممنونم 😉 😉 😐 😑 🔪 💔 ) گفت : ( میدم 😉 😉 😍 🥱 ) گفتم : ( منم ............ / یه فوش بود 😑 😐 💔 🔪/ ) °•° محل کنسرت °•° : رفتم تو هنوز هیچکس نیومده بود 😐 🔪 😑 😍 💔 رفتم بیلیط رو دادم به صاحابش 🤣 🤣 🙄 😐 😑 🔪 💔

جام ردیف اول بود 😍 😍 😍 اما کوکم کنارم بود 😑 🔪 😐 🔪 💔 نشستم سر جام کوکم نشست 😍 😍 😍 💔 😐 😑 🔪♥︎●♥︎ ♡○♡ تائو رو دیدم از پشت صحنه یه نگاه به اینجا کرد 😍 😍 😍 😍 به کوک گفتم : ( نبضم نمیزنه 😍 😍 😍 🥺 قلبم از کار افتاد 😍 😍 🥺 ) گفت : ( آخه تو چیشو دوست داری 😑 😑 💔 😐 🥱 اول صبحی منم از خواب انداختی 😑 😑 😐 💔 ) بلند شدم 😑 😍 اونم بلند شد 😍 😍 🙄 😁 😈 گفت : ( چیکار میکنی 😑 😁 💔 😐 بریم ؟ ؟ ؟ 😃 😃 😃 ) گفتم : ( کوکی عزیزم 🥰 🥰 یه لحظه دستتو بده 😆 😆 😃 😚 😚 ) دستشو داد قیافش این بود 😍 🥰 یه دونه از انگشتاش پیچوندم 😂 😂 با این قیافه 😠 😡 😤 گفت : ( اخخخخخخخ 😖 😖 😳 ) گفتم : ( اگه جرعت داری یه بار دیگه به تائو توهین کن 😡 😠 😤 🤬 ) گفت : ( باشه بابا غلط کردم 😖 😖 😣 ) صدای خنده از پشت سرم شنیدم 😳 🙄 😍 😍 😍 😍 من پشتم یه استیج بود 😳 😍 😍 😍 😍 یع........ یعنی اون 😍 😨 😨 😳 برگشتم نگاش کردم خودش بود 😍 😍 😍 😨 تائو 😍 😍 احساس میکردم الان غش میکنم 😍 😍 😍 خودمو به کوک تکیه دادم افتادم روی اون فرود بیام جام نرم باشه 😑 😐 🙄 😍 😍 😍 به من اشاره کرد و گفت : ( یه طرفدار 😁 و یه هیتر 😆 😆 درسته ؟ ؟ 😆 😁 ) نمیتونستم حرف بزنم 😍 😍 😍 در گوش کوک گفتم : ( کوک 😍 😍 برو یه آب قند بیار 🤭 🤭 🤭 🤭 😍 ) یه پشت چشم نازک کرد و رفت 🤭 🤭 🤭 وقتی رفت یه چند تا نفس عمیق کشیدم 😮💨 😮💨 😮💨 😍 🤭 تا بتونم حرف بزنم 😍 🤭 😍 >~< }{ بلاخره تونستم به حرف بیام 🤭 🤭 گفتم : ( شما . . . . . واقعا تائویین 🤭 🤭 😍 😳 🥺 ) گفت : ( اره 😊 😊 ) تا اومدم چیزی بگم کوک اومد 😳 😳 😳 گفت : ( بیا ا/ت اینم آب قن . . . . . . ) تا اومد ادامه بده دستمو گذاشتم رو دهنش 😨 😨 😨 آبروم رفت 😨 😨 😨 🤭 به تائو یه لبخند از خجالت زدم 😆 😆 😆 😆 😁 گفت : ( خوشحالم طرفداری مثل شما دارم که ایجوری جلو هیترا رو میگیره 🤭 🤭 🤭 😁 😊 ) کاملا معلوم بود داشت از خنده میترکید 😐 😐 🙄 گفتم : ( راحت باشین 😐 💔 😐 💔 ) تا اینو گفتم از خنده ترکید 😐 💔 🤭 😍
بعد سریع خندشو جمع کرد 🤭 🤭 😁 😐 💔 😍 گفتم : ( نمیترسید که طرفداران بیان 😐 💔 🤭 🤭 😍 ) گفت : ( فعلا نه 🤭 🤭 چون ساعت ۱۰ 🤭 🤭 😁 😂 😂 ) تا اینو گفت به ساعت مچیم نگاه کردم 😐 😁 💔 😍 🤭 عرررر راست میگفت 😐 🤭 💔 😁 😍 کوک گفت : ( بفرما نزاشتی من بخوابم 😐 💔 🔪 ) گفتم : ( میخواستی به بابام التماس کنی که تو با من نیای 😐 💔 🔪 منم از اینکه اینجایی و اینقدر غر میزنی خوشحال نیستم 😐 💔 🔪 ) گفت : ( خب تو هم میخواستی نیای اینجا به من چه 😐 💔 🔪 ) گفتم : ( نزار دهنم واشه عزیزم اگه بازشه بسته نمیشه مواظب باش 😐 💔 🔪 ) صدای تائو اومد که گفت : ( اهم اهم 🙄 🙄 ) خجالت زده گفتم : ( همشو شنیدی ؟ ؟ ؟ 😨 😳 😐 💔 😐 ) گفت : ( صادق باشم یا دروغ بگم 😁 😁 ) گفتم : ( دروغ بگو 😐 🙄 🙄 😨 ) گفت : ( نه اصلا نشنیدم 😁 😁 🤭 ) از عصبانیت به کوک که کنارم بود یه مشت زدم تو دلش 😐 🙄 🤭 💔 🔪 😊 دلش رو گرفت و اخ و اوخ کرد 😐 🙄 💔 🤭 گفتم : ( اینقدر سفت نزدم که 🙄 🙄 🙄 😐 💔 ) گفت : ( ایییی 😣 باهوش خان 😖 تو برا چی کلاس کاراته میری خو 🙄 😣 😣 از این به بعد از یه متریم رد بشی جیغ میزنم 🙄 🙄 😖 ) گفتم : ( نابغه من که الان ده سانتم باهات فاصله ندارم 🙄 🙄 💔 😐 😁 🤭 😊 ) گفت : ( تائو یه توصیه خوب برات دارم 🙄 🙄 هیچوقت با این حرف نزن چون آخرش میبازی 🙄 🙄 😊 😐 💔 ) تائو گفت : ( ممنونم از توصیه ت هیتر کوچولو 🤭 🤭 ) تا اومدم چیزی بگم انگار اونو از پشت صحنه صدا کردن 😤 😑 💔 گفت : ( فعلا 🤭 😊 😊 😁 ) و رفت 🙄 😤 ( بچه ها خودم موقع نوشتن این قسمت نیشم تا بنا گوش باز شده بود 🤭 🤭 تازه الان ساعت ۶:۲۹ صبحه بابام الان بیدار میشه بره سر کار پس برم بخوابم 🙄 🙄 😐 عررر اشتباه کردم امروز پنجشنبه س 🤭 🙄 عررر نه درست گفتم امروز چهارشنبس 🙄 🙄 از بسکی خوابم میاد توهم زدم 🙄 🤭 شب بخیر 😐 😊 🤭 🙄 وای الان ساعت ۱۹:۳۶ داشتم غلط گیری میکردم 🙄 🤭 😐 💔 غلط داشتم اونم خیلییییی 🙄)

به کوک گفتم : ( مرض داری منو جلوش ضایع کردی 😐 😤 💔 🔪 هعیی خدا 🙄 🙄 😐 💔 🔪 😤 این خل و چل رو نزدیک کسی نکن 😑 🙄 😐 🤭 💔 🔪 ) ☆ ★ ۱ ساعت و نیم بعد ★ ☆ : بلاخره کنسرت شروع شد 💕 🤭 😍 💞 💗 💓 💝 صندلیم صاف رو به روش بود 🤭 🙄 😐 😍 🥺 💝 تائو به من نگاه کرد و یه لبخند زد 🤭 🤭 😍 ❤️ 💔 از بس ذوق زده شدم قلبم شکست 🤭 🙄 💔 ❤️ ( لبخند تائو🤭 🤭 🙄 😍 ) به کوک گفتم : ( اون اب قندو رد کن بیاد 😍 😍 😍 😍 🤭 ) با این قیافه 😒 🤭 😒 آب قند رو داد 🤭 🤭 آب قند رو تا تهش خوردم 😳 😳 کوک شهیدت میکنم 😑 💔 🔪 😳 😖 این آب نمک بود 😖 😖 😖 😳 دهنمو گرفتم و به سمت دستشویی دویدم 😖 😖 😐 😣 🤢 🥴 از زبان کوک : 🤭 حقشه 🤭🤭 ا/ت دوید سمت دستشویی 🤭 🤭 تائو به من نگاه کرد 🤭 🤭 😳 ( یه نکته پشت صحنه دارن آهنگو آماده میکنن پس هنوز اهنگ نمیخونه اوک ؟ 😐 💔 🤭 ) با زبون اشاره گفت : ( چش شد 😳 ؟ ؟ ) ( میدونستین تائو زبون اشاره بلده 🤭 ؟ ) به لیوان اشاره کردم 🤭 🤭 اونم فهمید چی شده 😁 😁 🤭 از زبان ا/ت : 🤢 🤢 اوففف هنوزم تعمش تو دهنمه 🤭 😖 😐 💔 🥴 وای الان کنسرت شروع میشه 😰 😰 😰 😨 سریع رفتم و روی صندلیم نشستم 🤢 🤢 🤢 😍 گفتم : ( کوک منتظر مرگت باش 😑 💔 🔪 ) گفت : ( فعلا که برا فن ساین نیازم داری 😁 😁 😚 🙄 برا بعدشم یه فکری میکنم 😁 🤭 ) کنسرت شروع شد 😍 😍 😍 اهنگ بلک اند وایت بود 😍 😍 😁 💗 اهنگ شروع شد ما هم یه جاهایی همراهی میکردیم 😍 😍 مثلا اولش که می گفت بلک 🖤 اند وایت 🤍 بی ام بی داس ماس داون له می پی 😍 😍 😍 ( نمیدونم درست نوشتم یا نه اما خودم اینجوری تلفظ میکنم 😐 💔 😍 😁 ) بعضی وقتا به من نگاه میکرد و یه لبخند کوچیک هم میزد 😁 🥺 🥰 😍 کوکم این وسط حرس میخورد 😁 😁 🤭 موندم فازش چیه 🤭 🤭 😐 💔
برو برای ادامه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
ممنونم🙂😁