10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Taehyung انتشار: 3 سال پیش 1,277 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
هلو گایزززز ببخشید دیر اومدم درگیر بودم بخاطر امتحان ورودی و .... خب من حتی با وجود نداشتن نت درحال نوشتن داستان بودم و دو پارت رو آماده کردم برای شما. امیدوارم خوشتون بیاد این قسمت قراره اتفاقات هیجان انگیزی بیوفته . خب خب بزنین بریم.
آنچه گذشت : شما به یه مهمونی دعوت شدید که کوک توش حضور داشت اون شمارو به یه باغ زیبا برد و به سینما دعوت کرد بعد سینما برای شام به کافه رفتین و در اونجا ..... این قسمت ( دوس پسر جدید جذاب من من)
+وایییی چه خوشگله😻😻 . اینا اینا حلقه زوج هستش. واسهی ما هستش؟. کوک: نه😌. +😞😢پس برای کیه؟. کوک: واسه دوس دختر آیندم😌. + که اینطور پس من پاشم برم نه؟ . کوک: دوس داری برو ولی یه سوپرایز دیگه هم داشتم ها😌. + سوپرایز باشه واسه دوس دختر جونت😡 کوک: خو واسه اونه چون اون یه دختر با وقار و زیبا و جذاب هستش. 😌😍. +خب مبارکه مث خودت خوشگله خب دیگه با من کاری نداری با دوس دخترت خوش بگذرههههه😐💝. کوک: وایسا... دوس دختر آینده من ... تویی ☺. + قیافه من اون لحظه :😮😶😯😓😱😨😵 بعد یک ساعت :😊😍😘. کوک:😥 حالا میشه سوپرایزمو نشونت بدم😶+اوهوم . کوک:یااا یادم رفت اینا حلقه هامون باید بکنی تو دستم منم نو دست تو😁. +باشه.😁. ۱۰ دقیقه بعد: مثل پت و مت درحال کردن انگشتر تو دست هم هستیم دیدینگ دینگ دیدینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دیدینگ دینگ😐(آهنگ پت و مت😂😐)+بلخره موفق شدیم . کوک نفس بلندی میکشه و میگه: هوف بلخره تموم شد هوففف حالا وقت سوپرایزه. +وقتی آین کلمه رو گفت انگار دوباره گذاستنش تو شارژ وحالا کوک یه خرگوش پر از شارژه😂😐😍.+آه دیوونه شدم دارم با خودم حرف میزنم ایش خدا بده برکت دیوونه شدم رفت😐💔. کوک: تو فکر چی😁. +من؟ اهاااا میشه یه آهنگ بخونی😁. کوک: تو جون بخواه بگو کدوم. (خدا نکنه بچم هوفف بترکه چشم حسود😂😂😂 مثل قدیمیا😂) +امممم . تو دلم (حالا این چه کوفتی بود گفتم ایششش آهنگ اهااااا) +اها اون اهنگت آهنگ: Nothing Like Us. کوک: بیبی این آهنگ غمگینه ما الان خوشحالیم. + خببب پس At My worst بخون. کوک:اهاااا اره این خوبه . +😻. محو نگاش شدم :). یهو یادم اومد که ازش فیلم بگیرم و پز بدم😈. +کوک بزار ازت فیلم بگیرم تو اینستا استوری کنم . کوک: باشه شیطون خانم😂😘. + مرسی 😂😂😍. همینجور محوش شدم. یه فیلم ۳۰ ثانیه ای گرفتم و لذت بردم . تو فکر بودم که یهو یکی جلو صورتم بشکن زد. سرمو. ببند کردم خواستم جیغ بزنم. +جان من شوخی نمیکنی که ؟ مگه نه گفتی اینجارو خلوت کردی؟😶. کوک: ازه خب😂 + پس تهیونگ اینجا چیکار میکنه؟😐. تهیونگ:خب گفتم به کوک میام با خودم گفتم بیام کار بجای باریک نکشه😂😂😉. +وات چی نه اصلا تو چیکار ینی چی... کوک: بزار تو یه کلمه بگم😐 خیلی منحرفی تهیونگا😯. تهیونگ: حق با توعه ولی داشتم شوخی میکردم😂😂. قیافه من و کوک:😐😐😐. تهیونگ: حالا نمیخواین منو مهمون کنین؟ کوک: خیلی زود نیومدی؟ هنو یه سوپرایز مونده. تهیونگ تکیه داد دستاشو گذاشت تو هم و گفت: بفرمایید جانم😂😌. کوک:عاااا باشه. کوک یه اشاره به خانم کرد که چیزی بیاره. تهیونگ: اجازه بدید اینجور که نمیشه 😂. اومد سمت من و چشامو گرفت. +ام لازمه خب؟ . تهیونگ: خب آره . کوک:شاید! . +فک نکنم لازم باشه. یهو دستاشو برداشت و.....
واییییی یه کیک خوشگل جلوی چشمام بود. +یه سوال برای یه آشنایی ساده لازم بود انقدر تو زحمت بیوفتی و این موقع ایشون بیاد اینجا؟! (منظورش تهیونگه) کوک: خب شاید ... تهیونگ بهش اشاره میکنه و اضافه میکنه: خب معلومه😁. + اها که اینطور. +خب من برم دیگه دروقته مامانم نگران میشه. کوک: اوه آره میخوای برسونمت؟ . +باشه بریم😊. تهیونگ: کجا میرین پس من چی؟ نمیخواید ازم پذیرایی کنید😐 دارم با کی حرف میزنم؟!. نمیشد یکم صبر میکردن منم بیام مراسم حلقه گذاری شونو ببینم.😐 ایشش. و همینطور با غر زدن پا میشه میره. (گناه داره بچم اذیتش میکنین😂😐💔). .....
داستان از زبان کوک:
تو ماشین بودیم بهش نگاه کردم اصلا حواسش نبود و به بیرون خیره شده بود اونو رسوندم و رفتم خوابگاه پیش پسرا امیدوارم هیونگا خواب باشن😦. رفتم اروم تو همه جا تاریککک بود . نفسی راحت کشیدم اما هنوز نفسم رو نکشیده بودم که جین هیونگ گفت: به به خب بگو ببینم شیطون کجا بودی. که نامجون از اون گوشه رو مبل چراغ کوچیک رو روشن کرد و گفت: باز دعوای مکنه و عضو بزرگ گروه شروع شد😩. شوگا از کاناپه بلند شد و گفت منتظرت بودیم اول اروم گفت ولی بعدش با صدای بلند داد زد و گفت میشه خفه شین باز دعوا نکنین😬. به جین نگاه کردم با تاسف بهمون نگا میکرد. احتمالا الان تو دلش داره میگه این چه بچه هاییه نسیبم شد. تهیونگ با صدای بلند گفت: چرا انقدر داد و بی داد میکنین. همه یه لحظه سکوت کردن . که جیمین از اتاق اومد بیرون و خوابالود گفت: سلام چیشده؟ همه بهش نگاه کردن تهیونگ ادامه داد: من باهاش بیرون بودم رفته بودیم دور دور . جیمین کیوت گفت : چرا منو نبردین ها هاها هوممم. من چی پس. تهیونگ یه چشمک به من زد. با چشم ازش تشکر کردم. ( به این میگن ارتباط چشمی😂😂)هیونگا حرفی نزدن و هرکدوم رفتن سمت اتاق خودشون منم رفتم تو اتاق و لباس عوض کردم و از خستگی خودمو پرت کردم رو تخت که جیمین اومد تو . جیمین: ماجرای دور دور چیه؟ . که تهیونگ اومد . تهیونگ: یه چیزی بود که جلو هیونگا ماس مالیش کردیم رفت. جیمین : اها اون وقت چی بود ؟. +هیچی چیز مهمی نبود هیونگ. جیمین: آآآآ بزار ببینم شما دارین چیزی رو ازم پنهون میکنین؟. تهیونگ تو چشمات همه چی رو میگه. + بعد این همه که شما انقدر صمیمی هستید معلومه دیگه. جیمین: چشم تو چشم ببینمت . چند لحظه خیره شد . جیمین: کوک سر قراری چیزی بودی؟ چرا سرخ شدی ؟. + چی من نه . جیمین: یاااا چرا به من نگفتین تهیونگ تو هم ؟ . تهیونگ: چی نه نه کوکی فقط. جیمین: اوووه جدا . دست میزنه . +هیسسس. جیمین: آفرین به مکنه . اونوقت تو اونجا چیکار میکردی تهیونگ؟😐. تهیونگ: من من داشتم کمکشون میکردم😅. جیمین: اها چه جالب تو که اصلا تو روابت خوب نیستی😐. +عاا موافقم عجیب تر از حد معمول میشه. (یااا بچم چشه خیلی هم نرماله😐💔به صورت کیوتی عجیبه اون ... بیخیال نمیشه توصیف کرد😂😐). میخواستم به چیزهای دیگه فک کنم اما آخرش همش به اون ختم میشد . بلخره خوابم برد.
*************صبح روز بعد توی دبیرستان سئول. داستان از زبان دویون:+ جودا جودایا . جودا: ها چیشده به کجا چنین شتابان؟. + بیا اینجااا. جودا:اخخخ کجا میکشی منو . رفتیم یه گوشه. + ببین یه دوستی دارم بهم میگه که وقتی نزدیک یه فرد خاص ... . جودا: احیانا پسر نیس؟😐. +عااا چرا چرا پسره میگه قلبش شروع میکنه به تند زدن و مدام بهش فک میکنه ینی دوسش داره ؟ جودا: اها اونوقت اون فرد دویون نیس؟. + چی هه هه هه هه اصلا ابدا 😂,. چرا به این نتیجه رسیدی ؟😐. جودا:آم هیچی همینجوری😁😐. بعد ناهار دوباره رفتم سروقت جودا. +جودااااااا جودااااااا. جودا:ای خدا باز چیشده . + اون دوستمو یادته خب میخواد بدونه چجور میتونه بفهمه عاشقشه؟. جودا : یا حضرت پشم. دویون عاشق شدی؟؟؟؟. +نهههه😂 اصلا. 😂 . ۲ ثانیه بعد . +ارههههعه دارم دیوونه میشم دیوونه. جودا: خب اون کیهههه😍😍😻😻. +جونگ کوککککک. همون لحظه لبخند از رولباش محو شد. جودا: چرا دقیقا باید روی کراش من کراش بزنی؟ چی وو: کی روی من کراش زده؟😎. همه دخترا خودسونو میکشن واسه چی وو(مشخصات چی وو یکی از پسرای جذاب و کراش دبیرستان که بیشتر دخترا واسش غش و ضعف میرن . قدبلنده و چشاش ابیه چون مامانش اهل کره نیس. لباش مثل آلبالو قرمزه) یه دختر:همهههههه کیه که روی تو کراش ندارهههههه. + من ندارم خب😐. یهو سکوت شد انگار صدامو شنیدن شت بدبخت شدم. +چیز ینی کراش ندارم عاشقشم مگخ نه؟😀. بقیه: هوووو چی وو چی وو. سرور پسرای جذاب . چی وو سرور پسرای جذاب چی وو چی وو هووو. +ایش هیچ حس خوبی به این یارو چی وو ندارم. یهو اومده و همه عاشقش شدن. جودا: یه جور میگی انگار ۱۰ ساله اینجایی همزمان با هم اومدین ها😐. +,اها چه جالب ممنون که گفتی. +سلام من اومدم. شین:سلام خانم بهتون یاد آوری کنم پدرتون گفتن که شب یه مهمون ویژه دارین خوب به خودتون برسید. + مهمون ویژه😳؟ اوه از این بهتر نمیشه. شین: گفتن هم مدرسه ای تونه. +بهترم شد😐💔. شین: فک کنم هم اسمش چی وو بود. +جان؟😯. بدو رفتم بالا سمت اتاقم. تو آینه هزار با زندگیمو نفرین کردم. که چشم به یه نامه خورد. بازش کردم. نامه: دختر عزیزم امشب مهمون ویژهای داریم اومدن تا من موافقت کنم چی وو بشه دوس پسرت. پس امشب خوب به خودت برس و مثل همیشه با وقار و زیبا باش . از طرف پدرت کیونگ. +😂😂 اوه بابام داره شوخی میکنه اصلا امکان نداره . دوس پسر؟😂😂 اصلا.....
آه دارم خودمو گول میزنم بابا خیلی هم جدیه شوخی نداره 😭😟. رفتم آماده شدم و حسابی شیک و پیک کردم. یه برق لب قرمز کم رنگ زدم. یکم هم به گونه هام رنگ دادم . +اوو ببین دویون چه خوشگل شده همه رو دیوونه و عاشق کرده😂😌.وای چقدر من خوشگلم قربون خودم برم که چقدر خوشگلم. هوممم هاممم همم هیمم هومم . ها چه خوشگلم فدایی یه قلب برای خودم . اوف چقدر خوبم من(یاد جین افتادم ازبس قربون صدقه خودش رفت😂😂) تق تق تق . +بله؟ . بابا: وای که دخترم باز گل کاشته. +اونم گل رز😂😌. بابا:😂😂خب آماده ای مهمونا تا ۵ دقیقه دیگه میرسن. +عاا باشه فقط یه سوال . بابا:چی؟ . +خب بابا گفتین اسمش چی وو هستش؟. بابا:اوهوم همینطوره. چطور؟. + خب چیز هیچی ینی همین کنجکاو بودم ببینم کیه. بابا:خیله خب آماده باش دخترم. + باشه😊. بابا رفت. چیییییی کدوم باشه اون ***(سانسور😂) اون عوضی اومده آههه . واقعا چی فک کرده . اوففف. او باید زنگ بزنم کوک . آه نه فکر خوبی نیست میاد الم شنگه به پا میکنه . اوففف. دینگ یهو جرقه ای به ذهنم خورد. بشکن زدم . +اها گرفتم خودشه با مشاور کیم مشورت میکنم . آییی من شماره به سلبریتی معروفو از کجا بیارم😦. از جونگ کوک 😁. زنگ زدم به کوک : +سلام خوبی؟😅. کوک:اوهوم خوبم تو چطوری؟. +آه 😅 منم خوبم . کوک: یه لحظه وایسا برم پیش جیمین و تهیونگ تو اتاق کسی متوجه نشه. +هوم باشه اوکیه .☺. چیییی وایسا جیمین هم میدونه؟😐. کوک:عااا اره خب داستانش طولانیه . هب بگو حالا. +اها که اینطور هوم. خب چیزه همین چجور بگم . ندای درون: بگو دویون بگو بگو بگو بگو... . +خب شماره تهیونگ رو میخواستم. کوک:اها ولی برای چی . وایسا نری پخش کنی تو دبیرستان. +😐. کوک: هیچی میدونی دیگه خب. +اوهوم کاملا متوجهام😐. کوک:اصلا ولش کن میخونم سیو کن . +عاا باشه بزار بزارمش رو حالت شماره گیر. خب بگو. کوک:#..&@..@٪..&#....٪..@.. . +خب یادداشت کردم. (قرار نیس که شماره واقعی رو بگم😂😂 اگه داشتم الان اینجا نبودم جانم.😂)+اوف راحت تر از اون چیزب بود که فکر میکردم هوفف. فکرم: کوک: واسه چی شماره میخوای؟؟؟😡مگه من دوس پسرت نیستم نکنه کسی اومده جواب بدهههه. (آه چه شخصیت وحشتناکی ساخته از بانی من😐)(عکس بالا چی وو هستش کراش بنده هم هست)
زنگ زدم به تهیونگ: + ام سلام . ته:الو ببخشید شما؟. +آه تهیونگ خودتیییییی واقعا جواب داد واییی. ته: نکنه تو هم آرمی ؟. +هستم ولی منم تهیونگ دویون. ته:اها پس تویی . بگو ببینم چیشده اصلا شماره منو...خب به کنار چیکار داری؟. +تهیونگ به مشکل برخوردم اونم چه مشکلی از نوع چاغ و چلش😓. ته:هوممم . بگو ببینم. +ببین الان................ ته:جان من ؟ واو . کوک اگه بفهمه😐. +اوهوم😶. چیکار کنم حالاااا😭😭. ته:غصه نخور. +چجور نخورم . واییی. ته:من حلش میکنم. +چجور؟😳.
ته:خببب باید فک کنم . +بله فهمیدم😐. ته:اگر فهمیدم بهت میگم ولی اگر رنگ نزدم بدون راه حلی نیافتم منو ببخش چون من واقعا چیزی دستم نیس و آشنایی با خانواده شما ندارم. +مشکلی نیس حلش میکنم ممنون از آرامشی که بهم دادی. ته: :) .قطع کردم . کنچانا کنچانا من خوبم نه نیستم حالا چه نوع خاکی بر سرم بریزم خاک رس یا خاک قبرمو؟😭😭😐💔. (پیشنهاد بدین کدوم😂😂) دینگگگگ اهاااا فهمیدم نامجو باید بهش پیام بدم و بگم با جودا یه دورهمی دوستانه ردیف کنه و به بابام زنگ بزنه تا بهش بگه معلما گفتن عالیههههه. پیام های منو نامجو؛ + سلام. نامجو:سلام😻. +میشه یه برنامه ردیف کنی با بچه ها؟. نامجو: چرا یهویی چیزی شده ؟. +تو دردسر افتادم به کمکت نیاز دارم.😟. نامجو:ای وای چیشده بگو هرکاری باشه. +من واقعا حال و حوصله بچه هارو ندارم ولی اگه میشه یه دورهمی فقط سه تایی باشیم. نامجو: باشه. +ممنون و یه چیز دیگه به بابام هم زنگ بزن بگو امروز یه اردو پیک نیک داریم از طرف معلما . نامجو: خب فهمیدم باشه. +مرسییییی. نامجو: خواهششششش😂😁. اره اره ارههههعه نقشم گرفت . اوه یه صدایی میاد فک کنم زنگ زد چه زود. بابا:الو سلام نامجو پسر عزیزم . اها خب اوه در این باره دویون چیزی به من نگفت . اجباریه؟ که اینطور پس باید بره . خب پسرم ممنون که گفتی سلام به خوارهرت و بابات برسون . بله. خدافظ. بدو رفتم نشستم. و تخت. بابا:امروز شما اردو داشتین؟ +عااا به کلی یادم رفته بود او معذرت میخوام اونوقت نمیتونم تو مهمونی باشم و دورهمی رو هم از دست میدم . قیافمو ناراحت میکنم. بابا:اگر دوس داری برو عزیزم مشکلی نیس. +جدا بابا تو بهترین بابای دنیاییی. سریع وسایل ضروری رو برداشتم و پا به فرار گذاشتم😂😂 باید به تهیونگ زنگ بزنم اون حتما نگرانه. زنگ زدم بهش:+الوووو من از خونه تونستم در برم به کمک نامجو و جودا . هوراااا. بهشون گفتم پیک نیک داریم. ته:واو چه خوب اونوقت این وقت شب پیک نیک؟!. +مهم نیس مهم اینه که بابام اجازه داد یوهووو. ته: الان کجایی بیام دنبالت؟.نباید تنها بری این وقت شب. +خب من .... آهای حواست گوشیم افتاد. جونگ بون:اوه ببخشید دویون که گوشیت افتاد این تقاص آبمیوه ایه که رو من ریختی . +چی؟ ها جونگ بون(قک کنم فهمیده باشین دیگه همونی که تصادفی بهش خورد) جونگ بون:ولی تو عذر خواهی نکردی نه پسرا؟ +عا من متوجه نمیشم چ..چیشده؟! چرا ...خ.....خ.. خشونت ؟
اومد نزدیکتر که یهو یکی دستشو گذاشت بین ما....
+تو تو اینجا چیکار میکنی؟!.ناشناس :تصادفی بهت خوردم 😌. +ولی...
بله این قسمت تموم امیدوارم خوشتون بیاد لایک و کامنت فراموش نشه 💖😊
بچع ها اسلاید ها کمه ولی در عوض زیاد مینویسم در حدی که تست چی بعضی اسلایدا میگه نباید بیشتر .... کلمه باشه.
حدس بزنین چه کسی میاد اونجا و دویون رو نجات میده؟😎
اسلاید بعد چالش.
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
تا پارت بعد نبینیم اروم نمی گیگیریممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم:*)
اهم:/
چشممممممممممممممم
مرسییییی👌☺☺
خواهششششش😊💜
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییی منتظر پارت بعدی هستم خیلی قشنگ بود
ج.چ من تو خیالاتم با جیمین قرار می زارم😂😂😂😂😂خل شدم😐🤐🔪
مرسی عزیزم با کامنتای قشنگتون به من انرژی میدین😍.
عاا دقیقا منم تو رویاهام باهاشون همه جا میرم مثلا سفر و اینا 😂😂😂😐💔(دیوانه تمام عیار😂😂😐) من جو میگیرتم مخصوصا بعد دیدن ران.