
برید که اتفاقات پشم ریزونی در انتظارتونه
از زبون مینام : وارد اتاق شدم روی صندلی چرخیدم و رومو به سمت پنجره بردم چشمام و بستم و از اتفاقاتی که امروز افتاد رو مرور کردم لبخندی از روی رضایت زدم که در با صدای بلندی به دیوار کوبیده شد و صدای جیغ جیغاش توی اتاق بلند شد × هی راجب اون شلیک به من چیزی نگفته بودی میدونی با چه سختی ای اون دکترا رو راضی کردم یکی رو جای من بزننن ♤ حالا که اتفاق خواستی نیوفتاده × اتفاق خواستی نیفتاده اگه این سربنده رو نزده بودم مرده بودم ، و یه چیزی رو انداخت رو میز برگشتم طرفش نگاهی بهش انداختم و گفتم ♤ حالا که زنده ای ،روی صندلی کنار میز لم داد و گفت × نقشه بعدی چیه ، پوزخندی زدم و گفتم ♤ یکی یکی....بزار با غم از دست دادن دوستاش کنار بیاد بعد ، پوزخندی تحویلم داد و گفت × دوست چه کلمه ی جالبی ،بهش نگاهی انداختم نفرت اون نسبت به آنی از من بیشتر بو ولی هرگز دلیلشو بهم نگفت ♤ راستی نمیخوای بگی چرا داری به من کمک میکنی ، چیزی زیر لب زد و از روی صندلی بلند شد رفت سمت در و رفت بیرون قبل از اینکه کامل از اتاق خارج بشه گفت × مطمعن باش دلیل قانع کننده ای دارم که به دوستام خیانت کردم ، و بعد رفت بیرون راست میگفت حتما دلیل قانع کننده ای داشته که به دوستاش و کارش خیانت کرده اصلا ب من چه مهم اینکه اون الان داره به من کمک میکنه سرم رو بهصندلی تکیه دادم و چشمام رو بستم که صدای آژیر اومد سریع از جام بلند شدم رفتم سمت مقر اصلی که تمام دوربینا و محل محافظت از مخفیگاه بودم....تفنگمو در آوردم و در و با پام باز کردم وارد شدم هیچ کدومشون نبودن رفتم پشت میز کامپیوتر نشستم و دوربینا رو باز کردم بله حدسم درست بود فرار کردم داشتم دوربینا رو چک میکردم که ببینم ز کجا فرار کردذن که در باز شد جس وارد اتاق شد جس اومد تو × مینام یه خبر خوب یه خبر بد اول کدوم ♤ اول بده × خب خبر بعد اینکه همون در رفتن و باید هرچه سریعتر نقل مکان کنیم و خبر خوب اینکه تونستیم یکیشونو بگیریم.......وارد خونه جس شدیم × خب میتونیم چند وقت اینجا بمونیم ♤ اون پسره کجاست × بردمش اتاق شکنجه وارد اتاق شدیم که سهو با دیدن جس گفت ○ فکر خیانت هرکی رو به ساز مان میکردم الا تو و یه تف پرت کرد به سمت جس ، جس بلند خندید و گفت × هیچوقت، هیچ چیز، از هیچ چیز بعید نیست ،و یه چک محکم زد به سهو
از زبون آنی : با سر و صدای اطرافم از خواب بیدار شدم به اطراف نگاه کردم دیدم پسرا دارن حرف میزنن سعی به حرفاشون گوش بدم * خب کی قراره براش توضیح بده که دیروز چه اتفاقی افتاده ، آروم رفتم پشتشون و گفتم !نیازی به اینکه بگین چه اتفاقی افتاده نیست خدوم میدونم ،همشون سر جاشون خشکشون زد و بعد آروم برگشتن طرف من ! خب من چه جوری همزمان از شما مراقبت کنم و هم برم حساب خفاش شب رو برسم $ ما میریم کمپانی ! گفتی کمپانی خفاش شب اونجس باید برم اعضا : ما اعم میایم ! پس بدویید آماده شید نگاهم رفت لباساشون ! شما موقع خواب با این لباسا اذیت نشدین ، سرشونو تکون دادن رفتیم سوار ون شدیم رسیدیدم محل فن ساین تفنگمو گرفتم دستمو وارد شدم همو ی محافظا بیهوش رو زمین بودن و طنباب بریده شده دور صندلی خفاش شب و یه کاغذ ی که با خون روش نوشته شده بود رفتم روی میز بطری های آب رو برداشتم ریختم تو صورتشون که بهوش بیان بعد از اینکه بهوش اومدن رفتم طرف صندلی و کاغذ و برداشتم و خوندمش ( این تاز اولشه مامور مین آنی ) پوزخندی زدم وارد کمپانی شدم رفتم پیش مدیر کمپانی در زدم با اعضا وارد شدیم بعد سلام احوال پرسی پرسیدم !خب نامجون گفت شما راجب اون چیزایی که بهتون گفتم مطلبی دارین لبخندی زد و گفت _ بله دخترم چند تا از محافظامون اسمش رو گفتم منم بعد از اینکه تو گفتی اخراجشون کردم که تهدیدی برای کمپانی و پسرا نباشه ، ازشون خداحافظی کردم رفتم داخل ون به سمت خونه ی خودم رراندگی کردم % آن بهتر نیست بریم خوابگاه ! میریم فقط چند تا وسیله برای محافظت دقیق تر از شماها میخوام بردارم ،بعد از حرف من سکت حکم فرما شد با یه حال دلخور گفتم ! مثلا داریم با چند تا خواننده پر انرژی میریم این ور اونور ولی از فرمون صدا در بیاد از اینا صدا در نمیاد ، بعدش همه خندیدن و شروع کردن به خوندن بعضی از جاهایی که حفظ بودم و میخوندیم...وارد خونه شدیم و با دیدن آدمای که روی مبل بود تعجب من صد برابر شد که کوک گفت * اکیپ آن
فلش بک :
از زبون جس : دوباره این همیشه رفتم کنار اون خونه های کوچیک تا چوی رو ببینم اه من چ جوری قراره بهش بگم عاشقشم فکر کنم بهتره یه از خونه هاشو اجار هکنم اونجوری هر روز میبینم و شاید این حس دو طرفه شه آروم رفتم کنارشون با صدای آرومی گفتم × ببخشید برگشت طرفم به دختر کناریش گفت + باشه مینام بعدا راجبش حرف میزنیم برگشت طرف من و مستقیم تو چشمام نگاه کرد و گفت + کاری داشتین × آزه...یعنی آره + خب چه کمکی از دستم برمیاد ، زیر لب گفتم عاشقم باش + چیزی گفتی × نه.....من برای اجاره خونه اومدم +اوه... بله بفرمایید ، و رفت منم پشت سرش قدم برمیداشتم تا اینکه رسیدیم به یه خونه کوچیک واردش شدم برا من که تو پر قو بزرگ شدم خیلی کوچیک بود ولی خب خودم خواستم ازش تشکر کردم و مبلغی بهش پول دادم و از خونه خارج شد منم رو تخت خوابیدم.......داشتم با جک تمرین میکردم که یکی اومد تو او صدام کرد که تلفن کارم داره رفتم پیش تلفن گوشی و برداشتم که صدای لرزون مامانم تو گوشی پیچید + سلام دخترک خوبی × چیزی شده + نه اصلا ×مامان داری منو گول میزنی + خهب راستش آره، منتظر حرف مامانم بودم که توجه ام به آن که داشت با تلفن بقلیم حرف میزد افتاد قطره پاهاش لرزید و افتاد تلفن تو هوا معلق موند رفتم طرفش و که گفت ! نه چوی همچین کاری نمیکنه، تعجبم کرد چند باری قبل اومدن به اینجا دیده بودمش که پیش چوی و خواهرش بود...واستا نکنه برای اون اتفاقی افتاده دویدم طرف تلفن ×مامان برای چوی اتفاقی افتاده + چه جوری بگم ، داد زدم × بگو چی شده + اون..اون..خ.و.د.ک.ش.ی کرده، نه نه امکان نداره تلفنو غط کردم رفتم پیش آنی سرش و گذاشتم رو شونم و بلندش کردم و بغلش کردم که گریه اش لباسمو خیس کرد منم به خودم اجازه دادم به اشک توی چشمام اجازه ی ریختن دادم
از زبون آنی : پس که اینطور اون جس یه خیانتکاره و بچه ها هم زندن الان واقعا باید خوشحال باشم یا نه @ به فیلم هندی گفته برو ما جات هستیم ، خنده ای کردم که گوشیم زنگ خورد جواب دادم ! بله بفرمایی + از بیمارستان زنگ میزنم ! اوه..چیزی شده برای رز اتفاقی افتاده + نه باید حضوری بهتون بگم ، تلفنو غط کردم ! بچه ها مراقب پسرا باشین ، داشتم میرفتم که کوک اومد دنبالم * منم میام ، سوار ماشین شدی مرفتیم بیمارستان رفتم داخل اتاق رز که با دکتر رو به رو شدم + اومدید لطفا بیاید دفترم ! خب مشگل چیه + خب چطور بگم ! من تحملشو دارم + خب ایشون توی همون پایی که تیر خورده بود انگار تیر خورده بود و پاشو اصلا وضع خوبی نداشته موقعی ام که آوردنش اینجا خون زیادی از دس ت داده بود ما هر کاری.. ! لطفا این جمله رو نگید که ازش متنفرم + باید پای ایشونو غطع کنیم

فعلا فعلا نا از عاشقی خبری نیست بیشتر جنایی شیپر نیستم ولی این عکس سپ رو خیلییییی میدوستم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود پارت بعدی لطفا💙👍🏻
اوکیییی❤😈
عالی عاجو من گفتم تو داستانات عالین هیچوقت اشتباهی نداری توشون
ممنون عاجو 😻😻
واقعا عالی بود 💗💗💗
لطفا پارت بعد رو زود بزار نونا 💗💗♥
باشه اونی
جس خیانت کرد🥺☁️
آره درسته😕🥲
سریع بزار عالیییی بود 💜💜💜
چشم حتما