یه شب میراکلسی پارت ۲

توی راه داشتم فکر می کردم که چجوری به لوکا بگم 🤔🤔 تا بلاخره رسیدم دیدم اونجا تنها نشسته از زبان لوکا:داشتم فکر می کردم که چجوری به مرینت بگم می خوام باهات کات کنم که دیدم یهو مرینت اومد

از زبان مرینت رسیدم سمت لوکا سلامی کردم نشستم کنارش اونم سلام کرد گفتم بستنی بخوریم گفت باشه ولی اول بزار یه چیزی بهت بگم گفتم میشه اول من یه چیزی بگم گفت باشه

تا خواستم بگم یه دفعه یه شرور پیداش شد گفتم لوکا فرار کن گفت تو چی کار می کنی؟ گفتم نگران نباش بعدش رفت

منم رفتم یه گوشه و تبدیل شدم کت نوار هم اومد گفت سلام بانوی من گفتم سلام پیشی و باهم حمله کردیم شروره خیلی قوی بود جفتمون رو پرت کرد گفتم گردونه ی خوش شانسی

گردونه یه دونه گیتار داد بهم فهمیدم باید برم پیش لوکا همون موقع کت نوار گفت پنجه برنده و به سمت شروره حرکت کرده پشت شروره یه دیوار بود شرور جا خالی داد و دیوار پشتش ریخت رو سر کت نوار

اینم از این پارت لطفا لایک کنید و نظر بدید تا پارت بعد رو هم بزارم😘😘