
سل سل لایک و کامنت نشه فراموش😘 خداییش دیگه خیلیییی زود گذاشتم این پارت و اونم با این دست مچل ع😳😳😳😳😳😳😳پرنده پاش و گذاشته روی دهنم و خوابیده😂😂🐤🐤🐤
آدرین:پدر؟ گابریل:سلام پسرم! ناتالی:سلام آدرین! آدرین انگار یه لحظه عصبانی شد اما بعد خودش و کنترل کرد و گفت:سلام برای جمع کردن اوضاع گفتم:ببینین کی و اوردم و متیو رو هل دادم داخل جوری که میخواست با کله بره توی پای آقای آگرست متیو سرش و بلند کرد و با حالت😁 کمی عقب اومد خانوم بوستیه:متیو! خوشحالیم برگشتی! آقای داماکلیس سرفه ی کوچیکی کرد و خیلی رسمی گفت:همینطوره از دیدنت خوشحالیم، متیو آلیا:شما رفته بودین متیو رو برگردونین؟ برای همین گوشیاتون خاموش بود؟ مرینت:بله همینطوره آرژانچ:خب؟ چجوری پیدا کردین؟ لوکا:چرا رفته بود؟ متیو:این جریانش طولانیه، نمیخواین از مهمونامون پذیرایی کنیم؟ همه رفتیم و روی مبل نشستیم گابریل:خب تعریف کن آدرین! شنیدم عاشق شدی😉 آدرین:درسته، ولی برخلاف بعضیا اصلا از دستش نمیدم😒 گابریل:نفهمیدم به من تیکه انداختی؟ آدرین:استغفرالله شما پدرمین شما بزرگمین مگه همچین بی احترامی میتونم در حقتون کنم😊😒؟ آرژانچ:یه لحظه من نفهمیدم آدرین چرا داره اینجوری صحبت میکنه؟ گابریل:خب بعد از مرگ مادرش... مرینت:هق هق😭😭😭😭(همه برگشتن و ب مری نگاه کردن) لوکا:الان اون چرا داره گریه میکنه؟ مرینت:هق هق😭😭
متیو آروم:آدرین جمعش کن تا آبرومون و نبرده! آدرین:پاشدن م و مرینت و هم بلند کردم آدرین: بیا بریم توی اتاقت فکر کنم از این جمع خسته کننده ناراحت شدی و مرینت و به سمت اتاقش بردم درش و باز کردم و روی تخت نشوندمش با دستم اشکاش و پاک کردم آدرین:قربونت برم الان چرا گریه میکنی؟ مرینت:😭😭 مامانت خیلی زن خوبیه و بغلم کرد فهمیدم چی شده امان از تو (تو خودتون میدونین منظورش چیه😂) آدرین:آره زن خوبیه! مرینت:اون خیلی تورو دوست داره😭😭 آدرین:درسته من و دوست داره، من پسرشم مرینت:برو پیش بابات من با این وضعم پایین نیام بهتره میخوام دم به دیقه زار بزنم آدرین:خیلی خب چیزی نیاز داشتی صدام بزن باشه؟ دستش و گوشه ی چشمش کشید و اشکاش و پاک کرد مرینت:باشه! در اتاق و باز کردم و براش دست تکون دادم👋 لبخند کوچیکی زد و دستش و تکون داد رفتم بیرون و روی کاناپه نشستم آدرین:ببخشید یکم حالش بد شده بود خب بفرمایید! ***** به سمت اتاق مرینت رفتم و درش و باز کردم اما توی اتاق نبود! فهمیدم حتما رفته توی بالکن رفتم توی بالکن و دیدم دستش و روی لبه ی بالکن گذاشته و بیرون و تماشا میکنه

(عکس مرینت) از زبان مرینت:توی بالکن بودم و داشتم فکر میکردم که صدایی اومد:هی! برگشتم و آدرین و دیدم مرینت:اوه تویی! آدرین:فقط همین؟تویی؟ مرینت:انتظار داشتی چی بگم؟ آدرین:بیخیالش، به چی فکر میکردی؟ دستم و از لبه ی بالکن برداشتم و رو به آدرین و پشت به شهر شدم و نشستم روی لبه ی بالکن مرینت:میدونی، داشتم فکر میکردم همه چی خیلی عجله ای شد! آدرین: منظورت چیه؟ مگه تو همین و نمیخواستی؟ مرینت:میخواستم! اما نه اینجوری! ما حتی بهم یه دوست دارمم نگفتیم! دارم احساس میکنم دوسم نداری😞 آدرین:جدا؟ ولی پربه این فکر و نمیکنه و عروسکی که برای تولدش بهش داده بودم و از پشتش بیرون اورد مرینت:پربه؟ آدرین:ترکیبی از پروانه و گربه درست مثل من! مرینت:اسم قشنگیه😂😍❤ آدرین:بله😌 دوباره قیافم توی هم رفت و آدرین این و فهمید و گفت:صبر کن و از بالکن رفت کمی وایسادم که با گیتاری که بهش داده بودم اومد و بعد از کمی گیتار زدن شروع کرد به خوندن! صداش برام مثل یه صدایی بود که احساس میکردم خیلی ساله نشنیدمش و خیلی وقته از محرومم نمیدونم این حس کامل نبودن چی بود اما خیلی اذیتم میکرد!
گیتار و گذاشت کنار و کنارم روی لبه ی بالکن نشست و گفت:خب؟ مرینت:باشه آفرین خیلی خوب بود آدرین:😌 مرینت:ولی هنوزم قانع نشدم! آدرین:خیلی خب! رو کردم بهم و منم نگاهش کردم آدرین:تو زیبا ترین چیز تو زندگیمی! شروع خوشیام با تو بود و پایانشم قطعا با تو خواهد بود! دوست دارم مرینت دوپن چنگ❤(میخوام اموجی قلب بذارم همش این اموجی بجاش میاد👖خندم و میاره😂😂) مرینت: خوبه! و دیدم داره طلب کارانه نگاهم میکنه مرینت:خیلی خب با اون چشات قورت نده من و😂 نفسی کشیدم و روم و طرفش کردم و گفتم:من چیزای عاشقانه پاشقانه سرم نمیشه فقط مرسی که هستی دوست دارم همین😂❤ آدرین:👏👏👏براوو اصلا کف کردم🍻چقد تاثیر گزار😐💔 باید به افتخارش60ثانیه سکوت کرد😐💔 بابا جان یه چیز قشنگ بگو من انقد فک زدم شاعر شدم😕 مرینت:به من چه الان این وضعیتی که توشم بخاطر خودته خون به مغزم نمیرسه همش گریم میگیره همش دلم میگیره همش حالت تهوع دارم همش... آدرین:باشه باشه گرفتم و از لبه ی بالکن پرید پایین و گفت:نمیخواد خودت و خسته کنی فهمیدیم مثل همیشه من تقصیر کارم مرینت:بله شمایی و پریدم پایین
آدرین گیتار و پربه رو برداشت و گفت:هنوزم اجازه ندارم اولین شب و کنارت بخوابم💔؟ مرینت:نه خیر😒 آدرین:😭💔 مرینت:ادا بچه مظلوما رو در نیار انگار تا حالا نخوابیدی آدرین:😐💔 اصلا پارم کردی، این جمله سنگینا رو از کجا میاری😐💔 مرینت:از حرف حق میگیرم سوغات میکنم آدرین:جدی اجازه ندارم😞؟ مرینت:نچ قیافه گربه ایم نداریم😺 آدرین خیلی خب بابا و رفتیم توی اتاقم آدرین داشت به سمت در میرفت مرینت:آدرین(آدرین برمیگرده و مرینت و نگاه میکنه) آدرین:هوم؟ مرینت:خیلی خب! آدرین:🤨؟ مرینت:ای بابا کاری نکن پشیمون بشم دوباره تکرار نمیکماااا، میتونی روی تخت بخوابی💔 آدرین:😃😃😃 گیتار و برپه رو پرت کرد یه گوشه و شیرجه زد روی تخت و آرنجش و گذاشت روی بالش و به جای خالی من نگاه کرد پریدم سرجام و دستام و توی هم قفل کردم و روی شکمم گذاشتم و به سقف خیره شدم مرینت:بخواب دیکه چرا انقد من و نگاه میکنی؟ آدرین:تو که داری سقف و نگاه میکنی از کجا میدونی😳 مرینت:این نگاهای سنگینت و فیل هم احساس میکنه آدرین:چه ربطی به فیل داشت؟ مرینت:فیلا بچشون2سال توی شکمشونه😭😭 آدرین:ای بابا😖******* بچه ها میخوام دقیقا برم ی روز قبل عروسی😂😂:آدرین:مرینت! مرینتتتتت عشقم عههه عزیزم نفسم اهههه بیدار شو دیگههههه مرینت:هومممم؟؟؟ آدرین:پاشو بابا عروس خانوم نا سلامتی فردا ازدواج میکنیمااا بالشم و بغل کردم و روم و برگدوندنم مرینت:حالا همچین میگی انگار قراره چند ساعت دیگه ازدواج کنیم بابا بگیر بخوابببب💤💤 آدرین:پاشو صبحونههههه بالاخره بعد از این غرغرا با این که خیلیییی خوابم میومد پاشدم

رفتم به سمت دستشویی و دست و صورتم و شستم سر میز نشستم و عین گوسفند هر چی غذا بود و خوردم و رفتم توی حموم که دیدم متیو هم اونجاست مرینت:تو هم میخوای موهات و کوتاه کنی؟ متیو:آره! مرینت:خسته شدم هر هفته همش باید کوتاهش کنم چرا انقد زود بلند میشه😖 متیو قیچی رو برداشت و گفت: نگران نباش خودم برات درستش میکنم و چند بار صدای قیچی اومد و موهام که احساس میکردم جدا میشدن مرنیت:چیکاررررررر کردیییییی متیو:مسر بودنم بهت میاداااا مرینت:بیشعوررررررررررر باید تا کمرم کوتاه میکردیییییییییییی متیو:نه جدی بهت نمیاد؟ به آینه نگاه کردم راست میگفت! متیو به لباسای روی صندلی اونطرفی اشاره کرد و گفت:میخوای کاملا پسر بشی؟ مرینت:چرا؟ متیو:نمیدونم، مثل بچگیمون! این و که گفت خیلی ذوق زده شدم و سریع رفتم توی حموم و لباساش و پوشیدم الحق که کپییییی متیو شدم(عکس اسلاید) از حموم رفتم بیرون که آدرین و دیدم آدرین:اوه متیو خوب شد اومدی ببین بعد تو این سابین همش گیر داده به من باید تا میتونیم از مرینت دور نگهش داریم! این حرفش و که شنیدم نگاهش کردم آدرین:الو؟؟؟ جدیدا پیش تو نیومده؟ از اونجایی که تقلید صدام عالیه صدام و شبیه متیو کردم و گفتم:نه! و دوباره رفتم توی حموم باید بفهمم این سابین چکارست سریع رفتم توی حموم متیو در حال کوتاه کردن موهاش بود لباسای دخترونه مو پوشیدم(بچه ها منحرف نشین حموم در داره و روشویی بیرون اونه اوکی؟👍)و از حموم رفتم بیرون آدرین:هی مرینت! مرینت:الان کار دارم و رفتم سمت آلیا مرینت:آلیا آلیا:بله؟ مرینت: تو از سابین چیزی میدونی؟ آلیا:چی؟😬 نه! سابین کیه؟ چیه😁؟ یاد اون ماشین افتادم که رد شد اون ماشین مشکی آدرین بود! با آلیا کاری کردن نرم پیش سابین! پس آلیا هم باهاشون همکارهههه رفتم توی اتاقم امممم کدوم بود؟؟؟ آره اون لباس و پیدا کردم و آدرس و از جیبش بیرون اوردم و رفتم به اون آدرس و در زدم و سابین در و باز کرد مرینت: سلام! سابین:سلام! مرینت:وقتشه یه چیزایی و بدونم مگه نه؟(به به چقد من شیطانم😈😈😈 جا حساس تر از این مگه میشد کات کرد😈😈😈😈)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
واکنش من وقتی آدرین سوتی داد : این بده
خیلی شیطانی هدیهههههههه 😆😆😆😐😐😐😐😹😹😹😹😹😹😹😹😹💔💔💔💔
خیلی خوب بودددددد میگم من میخوام ملیس هنوزم باشه😩بیارش😠
خداییش دیگه خیلیییی زود گذاشتم این پارت و اونم با این دست مچل ع پارت قبل گفته بودی لوست نکنیما
عالی بود پرچم خوشگلم 👏🌹🏴
پارت بعدو زودتر بزار که بد جایی کات کردی از همه هم فوش خوردی نشستم کامنتا رو میخونم میبینم همه با دمپایی افتادن به جونت 😂
دلیل دومم هم اینه که یادم بره چه جای وحشتناکی کات کردی 😐😂💔
خیلیییییی خیلییییییییی خوب بود ایشالا که زود تر خ. ب بشی منتظر پارت بعدی هستم
کلا عاشق دوتا داستانم که هر دوتاتونم جای حساس کاتتت کردیددد😠😠😠
آخه اجی چرا میخوای دق کنم اگه حوصله سررفته بگو با دمپایی جاش بیارم پارت بعد سریع بزار تا نیام سراغت و راستی حواست بیشتر به خودت باشه نویسنده مورد علاقهی منی اگه حواست به خودت نباشه با دمپایی معلمم میام سراغت چند روز نظر نمی دم همش ثبت نام به مشکل بر میخوره الآنم فقط چند دقیقه هستم تو هم راحت میشه از دستم پس به حرفام گوش کن که نیام سراغت ،🤬🤬🤬
اوه ترکیدم واقا جای حساسی بود منتظر پارت بعدم😉😉
عالی بود ولی چرا جای حساس کات می کنی قلب من تحمل بد جا کات کردن رو نداره نکن این کارو نامرد الان سکته رو می زنم تمام خلاص راحت جان به جان آفرین تسلیم می کنم.