سلام این اولین تستم در تستچی هست امیدوارم خوشتون بیاد اسم این بخش دو قلوی گم شده هستش حتما دنبال کنید فصل های بعدی هیجان انگیز خواهد شد.کامنت یادتون نره😉
خصوصیات سوفی:دختر مهربون و با هوش،عجولانه تصمیم میگیره،بین خودمون باشه زیاد منطقی نیست😉،مو های بلوند،چشم آبی روشن،پوست روشن*گلادیس:زن چاقالوی از خود راضی بد اخلاق دورو،مو های مشکی،چشم مشکی،رنگ پوستش هم مایل به تیره(من و سوفی ازش متنفرررررریییممممم)*لینا(مادر سوفی):زن مهربون،دست و دل باز،مو های بلوند چشم سبز*ادواردو مک کااود(پدر سوفی):مرد خوشرو و شوخ طبع،مو های بلوند چشم آبی روشن،پوست روشن_____بقیه هم بقیه داستان اضافه خواهند شد ک همون موقع خصوصیاتشونو بهتون میگم خب بزن بریم برای شروع داستان...
از زبان سوفی:چشمامو مالیدمو بیدار شدم.یاد اومد امروز تولدمه.🎉🎊🎂🎂🎂🎈🎀🎍اولین تولدی بود ک پدرم خونه نبود.با بی حوصلگی از تخت پایین پریدمو در اتاقمو باز کردم و با چشم خواب آلود رفتم طرف راه پله(راستی اینم بگم ک این اولین رمانم هست اینم بگم ک سوفی ۱۴سالشه).از بالای پله ها دید زدم و مادرمو دیدم.داضت با تلفن حرف میزد.کنجکاویم گل کرد،میخواستم ببینم با کی حرف میزنه؟؟؟تلفونو قطع کرد و منو دید. _«سلام سوفی!صبح بخیر!»چشمامو دوباره مالیدمو گفتم:«سلام مامان! صبح بخیر!!داشتی با کی حرف میزدی؟🤔
جوابمو داد:«پدرت بود خبر داد امروز برمیگرده.»
جیغ کشیدم و...
پام از زیرم در رفتو سقوط کردم😅😐😂😂😂😂 مامانم جیغ کشید:«سوفییییییی!!!!!!»تپ تپ از پله میوفتادم پایین😅. وقتی پایین پله رسیدم تمام بدنم درد میکرد. اما زیاد طول نکشید و شور و شوق اومدن پدرم درد بدنمو از یادم برد.فوری دویدم سمت میز صبحانه.مادرم با مهربونی گفت:«سوفی!؟با دستو صورت نشسته؟؟!!» _«ماااماااااااااننن!😩😫»
_«اصلاً بعد از اینکه دست و صورتت رو شستی برو تو اتاقت،میدم گلادیس صبحانتو واست بیاره تو اتاقت. گلادیس خدمتکارمون بود. فکر نمیکنم خیلی از من خوشش بیاد. ولی منم علاقه چندانی به اون نداشتم.😂😂😂 چون وقتی تنها بودم نمیذاشت کارای مورد علاقم مثل:ولو شدن روی مبل و تلویزیون تماشا کردن ،صدای آهنگ را تا آخر زیاد کردند، تا نصف شب بیدار ماندن و خوراکی خوردن و...را انجام بدم.😳😒 هرچند آخر سرم نمی تونست جلوی منو بگیره😜 وقتی از دستشویی برمیگشتم،چشمم به اتاقی افتاد که همیشه درش قفل بود و مامان نمیذاشت اونجا سرک بکشم. و همین باعث میشد کنجکاویم بیشتر بشه.
خب این پارت تموم شد...ببخشید اگه کم بود مجبور شدم کم بنویسم ک تستچی قبول کنه.به هر حال ممنون ک رمانمو خوندید.و اینکه منتظر پارت های بعدی باشید ک داستان قراره هیجان انگیز بشه...
دوستون دارم.نظر فراموش...نشه!
از این به بعد آن چه گذشت و آنچه خواهید خواند هم اضافه خواهد شد...
بایییییی👋👋👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
لایک کردم😗✌🏻
خیلی قشنگ بود ممنون🌹🌹
ممنون🥰🥰🥰😘😘😍😍😍
سلام عزیزم
عالی بود ادامه بده
حتما ممنون ک نظر دادی
سلام عزیزم من همونیم که تو داستانم یعنی ماه کامل نظر میدی خیییییلی داستانت باحال و خنده داره و قراره قسمت ۱۲ داستانم هم بیاد،خب بریم سر اصل مطلب،سه تا چیز رو از مال من تقل کردی😜😂😂😊😊اولی:آنچه گذشت
دومی:صد امتیازی
سومی:یه اتاق ممنوعه که اونم برای داستانت نیازه باهاش مشکلی ندارم😄😊😊😆خیلی هیجانیم که ببینم قسمت بعدی چی میشه
و فکر کنم نظر اول😉حالا یه چی بگم:(حرفام تمومی ندارن😐😑😅😅)داستانت رو لطفا خییییلی طولانیش کن مثلا مث من ۳۰ قسمت یا بیشتر کن دوست دارم باییی😊💋❤❤❤
سلام ممنون ک نظر دادی عزیزم.
من آنچه گذشت رو تقلید نکردم خیلی از رمانایی ک خوندم آنچه گذشت دارن.گفتم لازمه...
و اینکه من و خواهرم این رمانو از تابستون تا حالا داریم مینویسیم و اصلا قبل از اینکه رمان تو رو بخونم این پارت رو نوشتم.این پارت از اول ک عضو تستچی شدم تو بررسی هست ک فکر میکنی از رو مال تو تقلید کردم.ناراحت نشی قصد توهین ندارم فقط خواستم سو تفاهم رو برطرف کنم☺️من از داستان تو یا هیچ کس دیگه ای تقلید نکردم عزیزم.دوستت دارم.و ممنون ک نظر دادی و بهم روحیه دادی.❤️❤️ منتظر پارت بعدی رمانت هستم دارم میمیرم از هیجان.خیلی دوست دارم ببینم چی میشه بعدش رمانت حرف نداره.😍😍