
خب اینم از پارت دو امیدوارم خوشتون بیاد 😘
منیجر به جیمین گفت : مثل اینکه خانم جنی کیم رقصنده هستن و قبول میکنن که رقص رو انجام بدن ولی یه شرط داره که ایشون موقع انجام نمایش صورتش رو بپوشونه جیمین : باشه مشکلی نیست پس بهشون بگو تا ۲ روز دیگه به این جا بیان تا ما هم تمرین کنیم ۲ روز بعد جنی :آی جیمین: ببخشید جنی: این پنجمیم باریه که پاهات رو میزاری رو پاهام یه ربات بهتر از تو جای پاهاش رو مشخص میکنه جیمین: چقدر زود یخت باز میشه هنوز یک روز نشده همو دیدیم بعد شبیه این خواهر ها که بیست و چهار ساعته به برادرشون گیر میدن شدی جنی : خب حق دارم میخوای اصلا برم برو یکی دیگرو پیدا کن نامجون: وای شما چقدر دعوا میکنید باید تا ۳ روز دیگه تمام حرکات رو یاد بگیرید وقت رو تلف نکنید جنی : باشه البته اگه جیمین بتونه بدن مبارکش رو کمی کنترل کنه و هی پاهاش رو روی پاهای من نزاره جیمین : هر هر بامزه فردا جنی : آخیشششش بالاخره تموم شد جیمین : بالاخره خواهرم( البته خواهر که چه عرض کنم همکار خواهر مانندم ) یه حرف درست زد جنی : اگه اندکی به خواهرت احترام بزاری منم باهات خوب رفتار میکنم جیمین : اگه .... جیهوپ : جیمین یه کلمه ی دیگه حرف بزنی از وسط دو نصفت میکنم لیسا : سلام کسی اینجاست؟ شوگا : بله بفرمایید لیسا : سلام شوگا: سلام خوش اومدی به خانه ی هیولاهای سبز لیسا : لازم نیست توضیح بدی خودم میدونم چقدر باهم لج میکنن جین : نمیفهمم چرا باید این کار رو کنن وقتی یخورده هم باهم نمیسازن شوگا : چون اگه جیمین این کار رو انجام نده نمیتونه بره خونه ی عموش و دختر عموش رو که 10 ساله ندیده ببینه جنی : منظورت چیه ؟
شوگا : دختر عموی جیمین خیلی دلش میخواست که این رقص رو از جیمین ببینه پس پدرش تصمیم گرفت که تا جیمین اون رقص رو انجام نداده نزاره دخترش اون رو ببینه جنی : 😐😐😐 واقعا نمیدونم چی بگم 😐😐 ۲ روز بعد جنی : خب یه چیزی بدین صورتم رو باهاش بپوشونم استایلیست : بفرمایید جنی : ممنون رزی : خب دیگه برید رو صحنه بدویید نمایش تموم شد ولی اعضا متوجه ی اتفاق عجیبی شدن همه داشتن سعی میکردن متوجه بشن کسی که صورتش رو پوشونده کیه به همدیگه نگاه کردن جین : صد درصد میفهمن این دو هیولای سبز کی هستن همه زدن زیر خنده
همون موقع بود که یهو دختر عموی جیمین ( اسمش سانا ) داد زد : خیلی بزرگ شدی دومبولی ( دومبولی لقب ایه که که سانا به جیمین تو بچه گی داده ) همه داشتن با تعجب سانا نگاه میکردن جیمین : هنوز بهم میگی دومبولی ؟ همون لحظه همه جیغ کشیدن پشت صحنه جیمین سانا رو بغل کرد و با هم کلی حرف زدن جنی : نگاشون کن چقدر پروهه بخاطر من نبود نه میتونست نمایش رو اجرا کنه نه سانا رو ببینه بعد یه تشکر خشک خالی هم نمیکنه اه تهیونگ اون همیشه این شکلیه؟ تهیونگ : نه الان خیلی هیجان زدس اصلا نمیدونه داره چیکار میکنه جنی : نگو که اونو دوست داره😨 تهیونگ : آره تقریبا جنی : وای چقدر خوب نمیدونستم و گرنه اینقدر مسخرش نمیکردم اصلا نمیدونم چرا ولی حس خوبی بود اینو فهمیدم
سانا : بچه ها راستی یادم رفت و یک پسری رو صدا زد ایشون دوست پسرم هستن جنی توی اون لحظه : جانممم😨 جیمین توی دلش میگفت : چی ؟ کی ؟ چرا ؟ کی ؟ من چرا نگفتم ؟ چی شد؟ بعد از ۲ ساعت سانا رفت و جیمین هم رفت جنی که متوجه شد جیمین ناراحته دنبالش کرد و وقتی دید که جیمین یه جایی نشسته آروم بغلش کرد و گفت نگران نباش مطمعنم کس دیگه ای رو پیدا میکنی که خیلی دوستش داشته باشی
جیمین سرش رو روی شونه ی جنی گذاشت و گفت : پیدا نمیکنم مطمعنم جنی : حالا که نمیتونی کاری کنی اون دوست پسرش رو دوست داره و کاری از دست تو و من بر نمیاد باید بی خیالش بشی حتی اگه خیلی دردناک باشه باید درد رو تحمل کنی تا رابطشون بهم نخوره جیمین با بغض گفت : میدونم
یک هفته گذشت دوستی جنی و جیمین خیلی خوب شده بود جوری که باهم بیرون میرفتن و خوش میگذروندن لیسا : وای این دوتا چقدر بهم میان واسم عجیبه که هیچ حسی به هم ندارن کوکی : منم همیشه همینو به بچه ها میگم
جنی : الو سلام خوبی میگم جیمین پس فردا تولد جونگ کوک عه میخوای بریم واسش خرید کنیم ؟ جیمین : آره خیلی خوب میشه کجا بریم خرید ؟ جنی : یه جا هست خیلی لوازم شیکی داره اسم diamond city عه جیمین : خب من برم حاظر شم اونجا مبینمت بای جنی : بای خب منم برم آماده شم کدوم لباس رو بپوشم این نه این خیلی سفیده این یکی نه این خیلی رنگ و رو رفتس آها فهمیدم اینو میپوشم ( یه دامن کوتاه با نیمه ته ی صورتی ) مو هام هم بالا میبندم در diamond city جنی : سلام جیمین : سلام خب بریم خرید کننن.. جنی : وا چته چرا یهو هنگ کردی جیمین : هیچی فقط بریم مغز جنی : ای جنی خنگ ای احمق بی مخ چرا نمیفهمی که از لباست خوشش اومده جنی خیلی خنگی 🤣
خب اینم از پارت سوم ممنون که انجام دادی
اگه دوست داشتی نظرتو راجع به داستان بگو
و اینکه دست من نیست تستچی تست هارو خیلی دیر میزاره پارت اول ۳ روز در حال برسی بود
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سام عالی بود
یه سوال داشتم من یه تست گذاشتم و این داستانی که من گذاشتم تخیلی بعد همه ریختن سرم میگن وای جی اجازه رابطه نمیده یا تست ات بد بود
تست در مورد بلک پینک و بی تی اس هست من الان از شما کمک می خوام که به من بگین باید چی جواب بدم 🤒😷
من فقط از شما کمک خواستم و اگه خواستین کمک ام کنین
بهشون بگو: این داستان منه و طرفدار های خودشو داره شما خوشتون نمیاد نخونید مجبورتون که نکردم 😂😂
من اگه کسی همچین چیزی بهم بگه این شکلی جوابش رو میدم
ممنون که گفتی 😅🌸❤️❤️💜
یه سر هم به تست های من بزن
وای عالی بود خیلی دوست داشتم داستانتو منتظر پارت۳ داستانم تروخدا سریع تر بنویسش خیلی قشنگ بود بازم ممنونم😊😍💋
سلام عالی بود
ببخشید یه سوال داشتم.
ا.ت کیه که به عنوان شخص نامعلوم یا کسی که کاراموز بیگ هیت و... میشه؟واقعا محتاجم به فهمیدنش
معمولا توی داستان ها از ا/ت استفاده میکنن که به معنی اسم تو
یعنی ا : اسم
ت: تو
به افتخار منتشر شدن پارت دوم بعد از ۱۵ سال دست دوانگشتی و سوت بلبلی 😂 منتظر پارت سه باشید 😊