دختر شر پسر شیطون ۸

اول بالا رو بخون 😁

یک دفعه مرینت جیغ کشید و گفت : بهوش اومدنننن 😀😀😀😀 ماه : چی ???? بالاخره بهوش اومدن 😇 بلا : خدا رو شکر 😊 روی لب همه خنده جاری شد و شوق و شور مرینت بی نهایت شد . در دل همه خوشحالی موج میزد . دکتر با نگاهی پر از نشاط خبر های خوبی میداد و هر چه میگذشت مری بیشتر خوشحال میشد تا رسید به این جمله دکتر : تک تک میتونین ببینینشون .بلا : من مادر ادرین هست میتونم الان برم ? ماه : منم مادر ناتالین هستم میتونم برم ? دکتر : بزارید از شون بپرسم چه کسی اول بیاد .... بعد از یک دقیقه دکتر اومد و گفت ......

دکتر گفت : هر دو گفتند مرینت خانم اول بره . همه این شکلی 😲😤😲😤😲😤😲😤 بلا : اره مری تو اول برو 😧 مری : باشه من میرم 😀😀 تو اتاق * مرینت : ای عقل کل ها .... اخ از دست شما کله پوک ها ... من از دست شما ها عذابی بود که کشیدم ... از دست جفتتون خیلی نارحتم 😒😐

ادرین : خوب ببخشید . و راستی این پسره نمیره یک اتاق دیگه نمیشه که این هم اینجا باشه من راحت نیستم 😈 ناتالین : خیلی ب.ی.ش.ع.و.ر.ی😐 مرینت : یعنی ادرین میگم داشتم میمردم تو . تو فکر چیا هستی . واقعا که 😑 ادرین : خوب باشه ولی مال خودمی😏 مرینت : نخیر ... من از دستتون خیلی ناراختم دیگه نمیخوام ببینمتون ... دل بستم به نینو ... خیلی جذابه 😍 ناتالین با صدای بلند گفت : ممممررررریییینننتتتت 😡😡 ادرین هم با داد گفت : تو غ.ل.ط میکنی 😠😠😠 مرینت : 😂😂😂 شوخی کردم . حالا بی حصاب شدیم 😎

ادرین : خیلی نامردی . ما از قصد اذییت نکردیم . خودمون هم اسیب دیدیم . اما تو از قصد کردی . بدون هیچ اسیبی 😞 ناتالین : داداش حرفت بد سنگین بود کمرم خم شد 😐 مرینت هم اومد یک ب.و.س مشتی روی گونه ادرین کاشت و یک بغل صمیمانه و رفیقانه به ناتالین داد و گفت : زود خوب بشید تا نرفتم با نینو ا.زد.وا.ج نکردم 😏 ادرین و ناتالین با هم گفتند : چشم 😵

و بعد مرینت رفت بیرون و بقیه به ترتیب میرفتن به دیدنشون 😊 ۳ هفته بعد * دیگه حال ادرین و ناتالین خیلی بهتر شده و دیگه امروز مرخص میشن و اما مشکل اینجاس که جفتشون میخوان مرینت از شون نگهداری کنه 😐 مرینت هم قبول کرد چون چاره ای نداشت . و میرند خونه ناتالین . یک اتاق برای ادرین یکی برای ناتالین یکی برای مری . 😀

در خونه ناتالین . اتاق ادرین * مرینت : بیا برات سوپ اوردم . ادرین : هر چی بخام میتونم مزه کنم ? مرینت : اره میتونی چی برات درست کنم ? ادرین : خوب ... بیا جلو تا بگم 😉 مرینت هم رفت جلو صورت ادرین و ادرین دیگه میدونید چیکار کرد دیگه میشناسینش 😂👄 مرینت هم دیگه دوسش داره میدونید کنار میاد 😂😗 و خوب بعد از ۱۰ دقیقه تمام شد . ایزی ایزی تامام تامام . ادرین : مرسی عشقم 😍 مرینت : ز.ه.ر.مار . دیگه نگو عشقم 😒 ادرین : ای بی عصاب . سوپ رو بده ضعف کردم . 😋 سوپ رو خورد و گفت : برو ش.راب.خ.و.ن هم بیار که از تشنه هستم تا تو رو ن.کش.ت.م 😈 مری : این جمله برای من نبود 😐 فلش بک * مرینت : گارسون ببین برو سریع ۲ بطری ش.ر.ا.ب.خ.ون بیار که خیلی تشنمه برو بیار تا ن.ک.ش.ت.م.ت😈

پایان فلش بک * مری اورد و این دفع خوردند رو هم نرخیتند و قرمز نشد لباس هاشون😂 و مری رفت برای ناتالین سوپ برد و اون خورد و گفت : دستت درد نکنه خوشمزه بود . و بع خاطر کارهام معذرت میخوام 😳 مری : نوش جان 😀 ناتالین : حتی دیگه معذرت خواهیم رو هم قبول نمیکنی😞 مری : نع قبول نمیکنم چون الکی معذرت خواهی کردی 😊 من اون ها رو فراموش کردم 😉

چالش : ناتالین واقعا پشیمونه یا نقش بازی میکنه ?? حتما بگید 😉😉😉

تا اخر برو چون دوباره چالش داریم 😉 و جواب ها رو بگید که روی داستان تاثیر داره 😀