6 اسلاید صحیح/غلط توسط: ❥мøøи❥ انتشار: 3 سال پیش 151 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب اینم از پارت دیگ..امیدوارم خوشتون بیاد..حتما لایک کنید و در اخر این پارت نظراتتونو بگین و حدس بزنید چیشده😁😉😉
بالارو بخون..😘😘
تی/اس:(بعد تعویض لباسام رو تختم دراز کشیدمو به اینشب فوق العاده فکر کردم..شبی که هیچوقت یادم نمیره..)
*فلش بک به یک ساعت پیش*
~ رود چانگ گیه چون ~
جین:(گردنبندو از تو جیب کتم دراوردم و به سمتش گرفتم.)اینم اولین هدیه ی من به تو بعنوان اولین روز قرارمون..
تی/اس:واو جین این فوق العادست..خیلی ممنون..اسمت روش هک شده؟!
جین:اره..ازت میخوام که اینو هیچوقت از گردنت در نیاری(دستمو پشت گردنش بردم تا گردنبندشو ببندم..)این اولین هدیه من به توئه ..اون اگه ما از هم دور باشیم ازت مراقبت میکنه و ما میتونیم از این گردنبند هیچوقت همو فراموش نکنیم و عشقمون پایدار بمونه..
*دستشو به سمت گرنش میبره و گردنبندشو از زیر لباسش بیرون میاره*
جین:اینم یک گردنبند برای من که اسم تو روش هک شده..
تی/اس:(به سمتم اومد و لبام و با ارامش و ملایمت بوسید)
*زمان حال*
تی/اس:(واااای باورم نمیشه..ینی الان دیگ همیشه پیش همیم؟؟رستمو به سمت گردنبند بردم و به اسم جین خیره شدم..قول میدم همیشه کنارت بمونم و اینو از گردنم در نیارم..و با افکار فوق العاده خاص و نورانی امشب به خواب رفتم)
*چند وقتی میشه که از قرارای من با جین میگذره..پسرا از این رابطه با خبر بودن و چند باری به دیدنشون رفتم و کلی با هم خوش گذروندیم..بابا از سفر برگشت و انقد سرش شلوغ بود که حتی نتونستیم ببینیمش..و دوباره رفت سفر انگار که داره یه کارایی میکنه و هر چی از مامان میپرسم چه خبره و چیشده یه جورایی حس میکنم میدونه اما بهم نمیگه..من و جین خیلی بهم نزدیک شده بودیم و عاشقانه همو دوست داشتیم طوری که یک لحظه ندیدنشو نمیتونم تحمل کنم..هر وقت ازش دورم ناخداگاه گریم میگیره..همش میگم نکنه من براش کم باشم..یا یه مشکلی بین رابطمون پیش بیاد و اون همیشه منو اروم میکنه و میگه هیچ چیز نمیتونه مارو از هم جدا کنه حتی اگه از هم دور باشیم ما برای هم ساخته شدیم و دوباره پیش هم بر میگردیم...همه چی خوب بود تا اینکه بابا از سفر برگشت و ...)
#ادامه دارد
تی/اس:جین لطفا فراموشم کن ..من نمیتونم دوست دختر خوبی برات باشم..میدونی دوست دارم و دلم برات تنگ میشه..اما اما
جین:تی/اس چی میگی؟بیا دم پنجره من اومدم..
*در پنجررو باز میکنه و همزمان مکالمرو ادامه میده*
تی/اس:جین خواهش میکنم برو.بیشتر از این سخترش نکن..امیدوارم زود فراموشم کنی..خوشبخت شو هیچوقت ناراحت نباش خب؟؟این تنها کاریه که میتونی برای من و خودت بکنی..
جین:کجا میخوای بری ها؟؟؟من با پدرت حرف میزنم..چرا میخوای این رابطرو تموم کنی؟اصلا چرا میخوای بری امریکا؟؟مگه اینجا چش بود؟منکه ازت چیزی نخواستم..
تی/اس:جین خواهش میکنم..منو فراموش کن و برو😭😭😭
جین:نمیدونم دیگ چی بد تر از این قراره بشه اما بدون من برای همیشه دوست دارم و منتظرت میمونم..
*و منو با همه اون ناراحتی و قلبی نابود شده تنها گذاشت و ماشینش هر لحظه دور تر و دورتر میشد*
(حس میکردم حالم دست خودم نیست که چشام سیاهی رفت و بیهوش شدم)
تی/اس:(با ترس از خواب بیدار شدم و یه لیوان اب خوردم..هنوزم بعد این دو سال این کابوسا از بین نمیره..سعی کردم دیگ باهاشون کنار بیام..و بخواب رفتم)
تی/اس:(صبح از خواب بیدار شدم و به الیس(خدمتکار)گفتم که صبحانمو بیاره..بعد اتمام صبحانه یک تیپ شیک و رسمی زدم و با همون ابهت و جذابیت همیشگی به سمت گالری روندم..تو این دو سال خوب درس خوندم و نقاش ماهری برای خودم شدم و گالری زدم که همیشه بهترین گالری شهر با بهترین نقاشیا بوده..)
کیفو کتمو به ادوارد(دستیار)دادم و به سمت مشتری های همیشگی و پولدارمون رفتم..
بیلی:تی/اس جان نقاشیات مثل همیشه حرف نداره..من این چهار تارو میبرم..مثل این عکس زیبایی که از این مرد کشیدی قول بده یکی از صورت منم بکشی..
به تابلو نگاه کردم که غم کهنه ای رو در قلبم تازه کرد ..اما توجهی بهش نکردم
تی/اس:*با خنده زورکی همیشگی گفتم*نظر لطفته عزیزم..
بیلی:وای تو خیلی خوشگل و جذابی..بهت حسودیم شد..ابهت خاصی داری
تی/اس:خواهش میکنم عزیزم..من فعلا برم .
*درحال راه رفتن*
ادوارد به بچه ها بگو از مهمونامون پذیرایی کنن و نقاشیاشونو با احتیاط بفرستن عمارتشون..قرارداد های جدیدم بیار دفتر کارم..خبرنگارهارم دست به سر کن
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
واییییی 🥲🥺😳پارت بعدی زود بزار🙃💃🏻💜
چشمممم