
این از پارت اول لایک و کامنت و فالو فراموش نشه

یگان : تواتاقم بودم داشتم آماده میشدم که برم بیرون یهو ملیکا با سر امد تو اتاق یگان (چته دیونه) ملیکا ( یااا دیونه خودتی) یگان ( حالا بگو چه مرگته اینجوری با سر امدی وسط اتاق) ملیکا ( اممم اکسو دو روز دیگه کنسرت داره ) یگان ( خوب) ملیکا ( ده خوبو مرض باید بریم...) یهو الهام امد تو اتاق الهام ( گفتین اکسو چی داره!!!) ملیکا ( داشتم همینو زر میزدم پدری وسط حرف) نرگس ( خوب بنال دیگهههه) یگان ( یا امام ۱۴ این همیشه مثل جن ظاهر میشه) الهام ( بسهههه ملیکا میگی یا ظرفی دو هفته رو میشوری) ملیکا( باشه بابا میگم اگه بزارید) الهام،نرگس،یگان (بگوووووو) ملیکا ( خوب اسکولا وقتی اکسو کنسرت داره ما باید چیکار کنیم تا بتونیم بیبینمشون) الهام ( بلیط بخریم ) ملیکا ( په گمشد آماده شید تا بریم بلیط اینار بگریم لایک استکامونم شب میاد) یگان ( من که آماده شما آماده شید) راوی: ملیکا و نرگس و الهام رفتن آماده شدن (عکس لباسا شون بالا)
ملیکا: لباساما پوشیدم رفتم که برم برا آرایش. آرایشمو کردم رفتم پایین ماشینو از پارکینگ در آوردم خودمم نشستم پشت ماشین چون دس فرمون من بهتر از اون سه تا اسکوله . پنج دیقیقه بعد همون سوار ماشین شدیم . توراه الهام و یگانه کلی کل بازی دراوردن منو نرگسم در هر لحظه براشون آرزوعه سلامتی میکردیم. نرگس:منو ملیکا رفتیم بلیطا رو اوکی کردیم نیم ساعت بیشتر طول نکشید . الهام ( میگما بریم یه چیزی کوفت کنیم) ملیکا ( اگه خودت مهمون میکنی بریم) الهام ( جیب منو تو نداره اخه) نرگس و یگان هم تایید کردن ملیکا ( یعنیا خاک تو سرتون خرجیتونو من دارم میدم) نرگس ( جوری میگه خرجیمونو تو داری میدی که انگار تو این دو ماه تو فقط پول خرج کردی) یگان ( درسته هم حق با ملیکا ست و هم با نرگس) ملیکا ( یگان کاش خفه شی ) یگان ( خفه میشم ولی این طرز حرف زدن با بزرگترت نیست) ملیکا ( خفهههههه شووووو) نرگس ( بچه ما همون بابا پولداریم خودمون کم پولی بهمون نمیرسه هم از مادری و هم از پدری پس کلی بازی در نیارید هر روز یکی حساب کنه اوکی!! بهث تمام)
الهام: تویه کافه نشسته بودیم داشتیم منو رو میدیم که گارسون امد گارسون ( چی میل دارید؟) ملیکا( بچه ها همتون شیک میخورید دیگه؟ ) الهام ، نرگس ، یگان ( اره ) ملیکا ( اوک چهار تا شیک نوتلا دوتا چیز کیک ) گارسون ( چشم ) یگان ( بچه هاا ) الهام ، ملیکا ، نرگس ( بله ) یگان ( میگم بریم برا کنسرت لباس بخریم !!) ملیکا ( اره بریم من یه بوتیک سراغ دارم میریم اونجا ) الهام،نرگس ، یگان (اوک) چیزایی که سفارش داده بودیم رو آورد خوردیم ملیکا رفت حساب کرد. ملیکا ( بریم برا لباس دیگه ) بچه ها ( اره) ملیکا (اوک)
ملیکا : داشتیم لباسا رو میدیم هر کدوم چند تا لباس برداشتیم و رفتیم سمت صندوق هرکی لباسا خودشو حساب کرد . خریدامونو گذاشتیم تو صندوق سوار ماشین شدیم . من پیشت فرمون یگانه قبل من نشست اون دوتا هم عقب. ملیکا ( بچه ها بریم دم لوازم بهداشتیه من چندتا چیزام تموم شده بگیرم ) اونا هم اوکی دادن . رسیدیم دم لوازم بهداشتیه ملیکا ( شما چیزی نمیخواین ) یگانه ( لاک بگیر ) ملیکا (اوکی ) رفتم وسایلو خریدم بعدم رفتیم یکم خرت و پرت برا خونه خریدیم و رفتیم خونه
تو خونه : ملیکا ( یگانههههه زنگ بزن برا شام پیتزا سفارش بده مهمون ....) نرگس ( مهمون کی !!! ) ملیکا ( مهمون تو ) نرگس ( کوفت بگیری) ملیکا ( ببخشیدا کافه رو من حساب کردمااا) نرگس (اوکی باو ) یگانه ( چندتا سفارش بدم ) الهام ( خو اسکل اینم پرسیدن داره! چهار تا ) یگانه ( مخلافتش؟) ملیکا ( میدونید من نوشتبه نمیخورم اگه میخواید برا خودتون بگیرید سیب زمینی بگو بزاره ) یگانه (اوکی چهار تا پیتزا یه تا کولا چهار تا سیب زمینی ) نرگس ( ملوک زنگ میزنن برو باز کن )ملیکا ( الهی....) ملیکا : رفتم در باز کردمدیدم لایک استیکامونو آورده پولشو قبلا داده بودم ازش گرفتم در بستم . الهام ( کی بود !!! ) ملیکا ( لایک استیکامونو آورده بود.یگان سفارش دادی ؟؟؟) یگانه (اره گفت نیم ساعت دیگه میاره) نرگ ( اونا رو بیار تا امتحانشون کنیم خراب نباش) ملیکا ( اوکی )

روز کنسرت : ملیکا همشنو بیدار کرد و داشت صبحانه درست میکرد . یگان( بچه ها ) ا/م/ن “چون اسما طولانی میشه اینجوری کوتاهش کردم” ( بله) یگان ( هوچی) ملیکا ( یه درد زود بخورید کلی کار داریم باید آماده بشیم . صبحانه رو خوردیم . ملیکا ( بچه ها لباساتونو اول بپوشید تا بعد بیاید آرایشتون کنم ) ا/ن/ی (اوک) الهام: لباسامو پوشیدم رفتم اتاق ملیکا ارایششو کرده بود داشت ناخناشو لاک میزد ملیکا ( بشین الان تموم میشه تا بیام درستت کنم ) الهام ( باش ) ملیکا آرایشم کرد و ناخنامو درست کرد نرگس و یگانه هم آماده شدن ملیکا اونا هم آرایش شون کرد ( عکس بالا ناخناشون )

نرگس : همه امون آماده بودیم لایک استیکامونو برداشتیم و سوار ماشین شدیم . بعد یه ربع رسیدیم دم اونجایی که کنسرت برگزار میشد. یگان( یه نیم ساعت زود راه افتادیم ولی بهتر میتونیم بریم اون جلو که راحت تر بیبینمشون) ملیکا ( اره اسکول برا همینم نیم ساعت زود راه افتادیم نابغه) نیم ساعت مثل چی گذشت و همه وارد سالن شدیم بلیطامونو چک کردن رفتیم الهام ( خدارو شکر جامون اون جلوهه) نشستیم ملیکا : دو ساعت کنسرت تموم شد ماهم داشتیم برمیگشتیم ولی راه گم کرده بودیم . من داشتم جلو تر راه میرفتم که به یه پسر خوردم افتادم پسر ( ببخشید ) منم سرمو آوردم بالا دیدم ..... (عکس لباساشون)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عشقم عالییییییییییه قشنگ خودمون ❤️🤟🏻
ملوک میدونی عاشقتم
مرسییی
منم عاشقتم🤣❤
خیلی قشنگه داستانت ادامه بده
حتما
مرسی که خوندیش