این از پارت اول لایک و کامنت و فالو فراموش نشه
یگان : تواتاقم بودم داشتم آماده میشدم که برم بیرون یهو ملیکا با سر امد تو اتاق یگان (چته دیونه) ملیکا ( یااا دیونه خودتی) یگان ( حالا بگو چه مرگته اینجوری با سر امدی وسط اتاق) ملیکا ( اممم اکسو دو روز دیگه کنسرت داره ) یگان ( خوب) ملیکا ( ده خوبو مرض باید بریم...) یهو الهام امد تو اتاق الهام ( گفتین اکسو چی داره!!!) ملیکا ( داشتم همینو زر میزدم پدری وسط حرف) نرگس ( خوب بنال دیگهههه) یگان ( یا امام ۱۴ این همیشه مثل جن ظاهر میشه) الهام ( بسهههه ملیکا میگی یا ظرفی دو هفته رو میشوری) ملیکا( باشه بابا میگم اگه بزارید) الهام،نرگس،یگان (بگوووووو) ملیکا ( خوب اسکولا وقتی اکسو کنسرت داره ما باید چیکار کنیم تا بتونیم بیبینمشون) الهام ( بلیط بخریم ) ملیکا ( په گمشد آماده شید تا بریم بلیط اینار بگریم لایک استکامونم شب میاد) یگان ( من که آماده شما آماده شید) راوی: ملیکا و نرگس و الهام رفتن آماده شدن (عکس لباسا شون بالا)
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
عشقم عالییییییییییه قشنگ خودمون ❤️🤟🏻
ملوک میدونی عاشقتم
مرسییی
منم عاشقتم🤣❤
خیلی قشنگه داستانت ادامه بده
حتما
مرسی که خوندیش