دختر شر پسر شیطون 2

ارورا : آدرین آقای جیک اومده . آدرین هم دیگه رفت ، من هم با کاگامی برم به سوی اتاق خواب . مرینت : کاگامی چرا اونجوری گفتی چون هیکلی هستی اندازه ات هست ، اصلا تو تبدیل به چوب لباسی شدی ، چرا زل زدی و نگاه کردی ؟ کاگامی : دختر تو از این آدرین خوشت میاد ؟ مرینت : سوال رو با سوال جواب نده 😐 کاگامی : خوب به هر حال من دختر هستم و اون پسر هست و مدل هم هست تو بودی نگاه نمیکردی ، میکردی دیگه 😕 مرینت : باشه ، ولش کن ، بگیر بخواب . 😊 کاگامی خوابید ولی من نه ، اصلا خوابم نمیومد و رفتم آشپزخونه تا خ . و . ن بخورم ، تیشرت آدرین رو دیدم . روی تیشرت یک تیکه کاغذ بود که روش یک شماره نوشته شده بود . این الان شماره آدرین هست ؟ بزار پایم بدم و بعد از نوشیدنی خوردن ، رفتم و به شماره پیام دادم : سلام ، آدرین این شماره تو هست ؟جواب پیام : سلام ، نه شماره نوکر بابات غلام سیاه هست خانم بی تحرک 😐 صد در صد این آدرین هست و دیگه جواب ندادم 😛😛 عکس اتاق مرینت

فردا صبح (البته موقعی که مرینت گرفت خوابید ساعت 3:30 بود 😐😂 پس یعنی ساعاتی بعد ) ...... از زبان آدرین ) تا صبح خوابم نبورد و الان هم ساعت 10 هست و هنوز هم خوابم نمیاد و در فکر مری هستم ، چه دختر خوشگلی بود و چه طعمی داشت 💋❤ (پسر تو خیلی شیطون هستی 😂) بلا : آدرین بیا پایین ، جلسه عکاسی دیر میشه 😁 آدرین : باشه مامان ، حاضر میشم میام ... وقتی مامان رفت منم رفتم پی کمد و دنبال لباس چون از پدرم شنیده بودم امروز هم مری تو شرکت عکس برداری میکنه 😁 لباس آدرین

از زبان مرینت ) وقتی از خواب بیدار شدم کاگامی نبود فک کنم رفته خونه اش . رفتم حاضر شدم برای جلسه عکاسی امروز 😀 و خیلی شیک و مجلسی راهی به سمت شرکت شدم و ، وقتی رسیدم به اتاق عکاسی آدرین در حال عکس گرفتن بود و من هم قسمت کناری اتاق عکس باید میگرفتم 😊 بعد از عکاسی من عکاس آدرین گفت : خواننده محبوب جوانان مرینت به همراه مدل معروف آدرین خیلی جالب میشه 😍 لطفا خانم مری تشریف بیارید . مرینت : چشم حتما . آدرین : بیا اینجا وایسا مری جونم ❤ و آدرین من رو بغل کرد و چند تا عکس گرفتیم 😴 دیگه من میخواستم برم که ( دیگه اتاق خالی شد چون عکاسی تموم بود ) آدرین من رو کشید سمت خودش و دست هاش رو گذاشته رو بازو هام و اومد و گردنم رو گاز گرفت💋 عکس لباس مرینت

وقتی یک خوناشام پسر یک خوناشام دختر رو گاز میگیره یک تحد 29 ساعته درست میشه که حس وابستگی شدیدی بین آن دو تشکیل می شود * ( البته این تو داستان من اینجوری هست ) مرینت : وای آدرین تو چیکار کردی ؟ آدرین : خوب چیه مگه 29 ساعت پیش من باشی که چیزی نیست 😈😉 مرینت : عه پس اگه اینطوری هست خودت جواب بقیه رو بده 😐 آدرین : میگم من پام سر خورد افتادم روی تو و اون موقع دهنم باز بود و گردن تو رو گاز گرفتم تمام 😆 ( با نقشه میری جلو 😐)

1 ساعت بعد ... ( آدرین با همون جمله ای که گفت همه رو راضی کرد و با مرینت رفتن خونه آدرین و حس وابستگی هم زیاد شده) مرینت : آدرین برو اون ور 😆 آدرین : ولی من هنوز طعم اون ل . ب ها رو میخوام (ناظر ثبت کن لطفا داستان رو و لطفا کسی گزارش نکنه 😁 بچه ها دارم میگم داستان 15 + هست ) تو بیا اینجا ببینم خوشگله 💋 از زبان آدری ) وای این چه دختری هست ، خیلی خوشمزه و باحال هست 😁 دلم نمیخواد از پیشش برم 😈 و همینطور به ل . ب . گ . ی . ر . ی . از اون ادامه میدادم 😂 و بعد مری رو روی مبل د . ر . ا . ز کردم و رفتم . ر . و . ی . اون 😄 و گردنش رو 💋💋 خیلی خوب بود به هر دو خیلی کیف میداد 😻😻

و بعد مرینت رو ول کردم و رفتم ش . ر . ا . ب آوردم و دقیقا مثل سری پیش به جای اینکه بخوریم ریختیم رو هم و لباس ها دوباره صورتی و قرمز شد 😂😂😂 مرینت رو بردم اتاقم تا بهش لباس بدم 😂😂 و من هم جلو اون لباس عوض کردم 😜 و اون هم همینطور ولی حیف که نیم تنه اش بزرگ بود 😐 ( م . ن . ح . ر . ف 😐😐😐 ) و مرینت تو لباس تنش داشت گم میشد 😂 و من هم لباس هم اندازه و خوشتیپ 😌 لباس مری

وای به هر حال با اون تیشرت که از من هست و در بوی عطر تلخی که من میزنم غرق شده و این خیلی خوبه ❤ عکس لباس آدرین

میدونم کم بود ببخشید 😀😀😀 تا آخر برو کارت دارم 😁😁

چالش داریم = همینطور داستان رو +15 ادامه بدم یا نه ؟؟ 😊😊😊😊

کامنت و لایک و فالو یادت نره نفص 😀❤