
سلام بر کیوتای من
گفتم که الیس بدون مامان باشه تو داری بچه هات رو میکشی گفت الیس مال خودت یهو مری رفت دم پنجره خودشو میخواست بندازه پایین گفتم نه مری اما فقط یه بایه انگشتش میله رو گرفته بود گفت ادرین مراقب الیس باش ع.اش.....ق..تم هر چند تو منو دوست نداری و برات مهم نیستم و خودشو انداخت پایین داد زدم مری نه

با ماشین مرینت رو بردم بیمارستان بردنش اتاق عمل همش داشتم خودمو سر زنش میکردم که یهو الیس زنگ زد به گوشیم جواب دادم (ماکالمه ی الیسو ادرین ) الیس = بابایی سلام تو میدونی مامان کجاست ؟؟ ادرین = با صدای گرفته سلام الیس 😔 دخترم مامانت مامانت خود....ک..ش..ی کرده 😔😔😭😭😭😭😭😭 الیس = ها نه 😭😭😭😭 مامان 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 کجاست ادرین = ********(ادرس ) اومدم
( وقتی الیس میاد ) الیس =( باگریه ) بابا مامان 😭😭😭😭😭 کو 😭😭😭😭😭😭 ادرین = اروم باش مامانت به احتمال زیاد 😔😔😔😔🪦🪦⚰⚰⚰ ( امیدوارم فهمیده باشید ) الیس = 😱😱😱😭😭😭😢😢😭😢😢😭😢😭😭😥😭😭😰😰😨😨😨😨😨 💕💕💕 یهو دکتر میاد بیرون ادرین الیس میدون پیش دکتر 🏃♀️🏃♀️🏃🏃🏃♀️🏃♀️🏃🏃🏃♀️🏃♀️🏃🏃♀️🏃🏃🏃♀️🏃♀️🏃🏃🏃♀️🏃♀️🏃🏃🏃♂️🏃♀️🏃🏃🏃♀️🏃♀️🏃🏃🏃♀️🏃♀️🏃🏃🏃♀️🏃♀️🏃🏃♀️🏃♂️🏃♀️🏃🏃♀️
ادرین به دکتر میگه حاله مرینت چطوره میگه متاسفم ایشون داخل کما هستن الیس میگه یعنی مامانم مانم 😨😨😭😭 نه خوب میریم ۴ ماه بعد توی این ۴ ماه اتفاقاتی که میوفته رو بزارید بگم الیس پیش ادرین زندگی میکنه درس و مشقم نمیخونه غذام در روز فقط یه وعده میخوره و اینا مرینت هوشیاریش بیشتر میشه

از زبان مرینت = چشمام رو باز کردم دیدم توی جنگلم رفتم جلو تر دیدم یه دختر هست مو های یخی چشمای ابی بهش گفتم من کجام تو کی هستی ؟. گفت سلام من کاملیا هستم و تو بین دو دنیایی گفتم وایسا یعنی الان من مردم گفت نه تو میتونی برگردی یذره فکر کردم گفتم من اون دنیا هیچی برای از دست دادن ندارم گفتش چرا داری دختره تو داری البته باید بگم ۴ تا بچه داری و ع..ش♡♥︎♥︎♥︎.ق..ت رو داری گفتم من دو...س..ش دارم ولی اون نداره دخترمم با اون زندگی میکنه (عکس کاملیا 👇👇👇)

یهو کاملیا یه بشکن زد و همه خاطراتم از موقع ۳ سالگی تا الانم همه چیز و دیدم یهو دیدم الیس و ادرین دارن گریه میکنن و التماس میکنن برگرد ادرین با لا ی سرم بود بهم گفت مرینت عشقم برگرد و بهم گفت اون عکس فتوشاپ بوده اینا یهو کاملیا گفت میخوای یه فرصت دوباره به ع..♥︎♥︎ش.♥︎♥︎♥︎ق...ت♥︎♥︎ بدی یانه گفتم میخوام یه فرصت دوباره به زندگیم بدم یهو کاملیا یه بشکن زد یه درد خاصی رو احساس کردم انگار داشتم وارد بدنم میشدم چشمام رو باز کردم یهو 🙈🙈 تمام ناظر عزیز منتشرش کن🙏🙏🙏🙏🙏 لطفا ۱ ساعته دارم مینویسم لایک❤❤ و کامنت فراموش نشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاشق این پارتم
من عاشق پارتای خشنم 😈😈 یا غمگینه غمگینه باشه تا من گریم بگیره
😹😹😹😹😹😹
ببخشید میگم ولی داستانت تقریبا کپیه خیلی شبیه عشقی که معجزه کرد هست البته شاید من اشتباه فهمیدم اگه اینطوره بگو
❣ببین عزیزم من فقط اسم که الیس بود رو از روی داستان برداشتم و اینکه خوب راستش اون رو لایلا کرده ولی این رو یکی دیگه که خواهید فهمید و اینکه در اون داستان ۸ سال بود ولی این ۱۲ سال کمی شباهت داره ولی من از روی اون یکمی فقط استفاده کردم چون خیلی از داستانشون خوشم اومد همین 🥰❣
عالی بود