
لایک کن فرزندم 😐
از زبان ا/ت :الان یه هفته میشه که این جایم اِما خیلی غر میزنه این تهیونگ احمقم مجبورم کرده بهش بگم رییس 😐 خیلی سرده اما قرار نیست سرد بمونه جیمین زود با آدم گرم میگیره و حتی بهم گفت بجای رییس بهش بگم جیمین منو اِما یه اتاق داشتیم دلم برای کوک تنگ شده بود یه هفته بود بیرون نرفته بدوم کلا اوضاع قاراشمیش بود
ساعت 12 شب بود خیلی دلم می خاست برم بیرون لباس پوشیدم و راه افتادم سمت در تهیونگ: کجا؟! ا/ت: میخام برم بیرون به جون مامانم فرار نمیکنم تهیونگ: من نگران فرار کردنه تو نیستم اگه قیافتو شناسایی کنن میکشنت ا/ت: خب بکشن من یه بادیگارد سادم دیگه تهیونگ باشه برو با خوشحالی رفتم و سوار ماشین شدم میخاستم برم کوک رو ببینم نکته :اِما با ا/ت نبود) تو راه دم یه سوپر مارکت وایسادم واسش شیرموز بگیرم میخاستم برم تو ماشین که یکی جلوی دهنمو گرفت و بیهوشم کرد....
با سر درد بیدار شدم یکی جلوم وایساده بود قیافشو خوب ندیدم دقت کردم دیدم اون..... اون.... سوکجین بود!!! جین : به به فرشته خانم بیدار شدن نکته:جین دوس پسر قبلی ا/ت هست که ا/ت ردش کرده بود) جین :خانم خانما میبینم کسیو نداری دنبالت بگرده 😈 ا/ت : کمک..کمکم کنید از دست این شیطان نجاتم بدید😫
از زبون تهیونگ :رانندهی ا/ت زنگ زد راننده: اقا ا/ت رفت توی سوپر مارکت و دیگه 20 دقیقس نیومده تهیونگ : پس من چرا تورو استخدام کردم؟ دنبالش نرفتی؟ راننده:نه آقا تهیونگ : ای احمق تلفونو قط کردم به اِما قضیه رو گفتم گفت: ببینید ا/ت یه دوس پسر داشته که ردش کرده از اون روز چند بار ا/ت رو دزدیده شاید کار اون باشه تهیونگ : اسمش چیه؟! اِما: کیم سوکجین! تهیونگ :چی! اون یکی از بزرگ ترین دشمنای ما و یکی از قوی ترین باند های مافیاست اِما: اگه خواهرمو پیدا نکنی میکشمت.....
از زبان ا/ت : حتما اِما میفهمه نیستم و میاد دنبالم از وقتی آوردی اینجا دارن میزنمن😣 بدم کبود شده بود سوکجینم نشسته بود نیگاه میکرد که یهو صدای دراومد کسی که منو میزد رفت تا ببینه کیه صدای گلوگه اومد اِما با یه لباس مشکی و اون تهیونگه و جیمین بودن اِما فوری اومد طرف من و دستام و پاهام رو باز کرد گفت بلند شو بلند شدم از شدت درد باز افتادم رو صندلی اِما : وای مگه زدنت ا/ت خودم با دستای خودم میکشمشون رفت جلوی سوکجین و اسلحه گذاشت رو سرش و 3 تا گلوله تو مغزش خالی کرد تهیونگ : اِما کارت عالی بود اِما سری تکون داد و اومد سمت من.....
اشک توی چشماش جم شده بود سری پاکشون کرد و داد زد یکی بیا کمکم بلندش کنم جیمین و ته همزمان گفتن من میام کمک جیمین: ته تو برو تهیونگ اومد و بغلم کرد و برد گذاشت تو ماشین ته رانندگی میکرد جیمینم صندلی شاگرد بود منو اِما هم عقب بودیم رسیدیم اِما کمکم کرد تا برم تو اتاقم اِما : متمعنی به این همه درد می ارزه انتقام بگیری؟!...
ا/ت : قطعا ... از زبون تهیونگ : معلوم بود خیلی کتکش زده بودن گناه داشت این دفعه غرورم رو کنار گذاشتم و در زدم و رفتم رو اتاقش تهیونگ : ا/ت؟ ا/ت: سلام رییس تهیونگ: همش تقصیر من بود اگه نمیزاشتم بری این اتفاق نمی افتاد.... ا/ت : نه رییس تقصیر خودم بود که اسرار کردم تهیونگ : اولن وقتی فقط خودمون دو تاییم به من میگی تهیونگ یا ته دوومن نه تقصیر تو بود نه من تقصیر سوکجین بود😐
پایان این پارت 🖤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)