سلام دوستان این رمان جدیدمه سعی کردم کمی ترسناکش کنم خب ممنون میشم نظر بنویسید😊
معرفی داستان:یه دختر هست اسمش میکیه یه مادر و یه خاله داره تو ژاپن زندگی میکنه خالش فلجه و مادرش هم یک چشمش رو از دست داده خالش موهاش خیلی بلنده و همیشه توی صورتش ریخته و مادرش موهای بور ولی کوتاه داره جالب اینجاست که مادر دختره و خالش اول سه قولو بودن ولی اون یکی خواهر کشته میشه حالا خودتون توی ادامه داستان میفهمید دختره هم موهاش یک سومش کوتاهه مثل موهای مادرش یک سوم بلنده مثل موهای خالش و یک سوم دیگه هم سفیده و نه کوتاهه و نه بلنده
(داستان شروع)میکی:صبح بخیر مامان😊یوریکر(مادر میکی):صبحت بخیر دخترم😊فانتین(خاله میکی):چای من کجاست یوریکر😡،یوریکر:هُش هُش آروم تر😡تو از من کوچیک تری خجالت بکش😡،میکی:بسه دیگه دعوا نکنید😡یوریکر:دخترم تو برو مدرسه دیرت میشه😊میکی:باشه ولی به شرط اینکه وقتی من رفتم شماها دعوا نکنید،یوریکر:باشه دخترم😊
راوی:میکی از خونه بیرون میاد،برف شدیدی میومده و اون با یه شالگردن کوچیک به مدرسه میرفت،وارد مدرسه میشه و بعد از تموم شدن کلاس با دوست جونجونیش که اسمش وایریه میرن تا قهوه بخورن ناگهان در کافیشاپ یک پسر خیلی جذاب که اسمش ریانده موهاش رنگ قرمزه و همین طور چشاش جلوی اون هارو میگیره و به میکی میگه تو باید با من بیای
میکی قبول نمیکه و بی توجه به اون از اونجا خارج میشه و با دوستش در راه خونه قدم میزدن تا اینکه یه پسر با پنجه های بلند و چشم های قرمز جلوشون ظاهر میشه اونها پا میزارن به فرار...
به یه کوچه بمبست میرسن و تا آخر کوچه میدون ولی اون موجود که یه(ت'ر'ا'ز'ه'ا'ی)بوده باز هم دنبالشون میاد تا اینکه.........خب حالا در خانه ی اونا یه اتفاقایی داره میوفته،
یهو اون پسره که توی کافیشاپ دیده بودن میاد و با یه گردنبند عجیب اون ترازه ای رو دور میکنه..
میکی با اینکه تعجب کرده از اون پسر تشکر میکنه و خداحافظی میکنه که ناگهان......
اون پسر گردنبند رو به میکی میده و میگه که این گردنبند رو نگه دار میتونی با استفاده از این گردنبند خودت رو از خطر ها نجات بدی(گردنبند عکس همین پارته)میکی لپاش سرخ میشه و از اون پسر تشکر میکه و بهش میگه.........خب تموم شد
آنچه خواهید دید:نه...نه...نه........من نمیخواستم اینطور بشه!!!!
خب ممنون از اینکه این رمان رو میخونید لطفا نظر بدید تا پارت بعدی خداحافظ😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بدک نیست
معلومه چون 4روز در حال برسی بوده
قشنگه ولی ترازه چیه من نمیدونم:\\
دوست عزیز آیا انیمه میبینی؟
دیدی حیوونا هار میشن؟؟وقتی خوناشاما هار بشن اسمشون میشه ترازه ای 😊
ن گلم من وقت ندارم درسامو بخونم چ برسه ب انیمه دیدن :-\ ن ولی انمیه دوست دارم میبینم :-)