
سلام این اولین داستانه کنه امیدوارم خوشتون بیاد اگر خوشتون نیومد منتظر پارت های بعدی باشید چون تو پارت های بعدی هیجان انگیز تره
سلام من یه دختر هستم اسم من سالسا هست و ۱۴ سالمه و عاشق ماجراجویی هستم. من با خواهرم اسکاتی توی یک کلبه بزرگ توی جنگل زندگی می کنیم . خواهرم اسکاتی ۱۱ سالش هست و خیلی از گربه ها خوشش میاد. یک گربه هم داره به اسم پشمالو و خیلی دوستش داره. خوب بزار مشخصات خودم رو براتون بگم: موهای من زرد و خیلی بلنده و چشمهام قرمز و همیشه هم لباس های قرمز میپوشم. تقریباً همه لباس هام قرمز و کفش های زرد می پوشم .
حالا مشخصات خواهرم اسکاتی:«موهای قهوه ای ولی موهاش خیلی کوتاه تقریباً تا روی شونه هاشه. چشم هاشم سبزه و همیشه لباس های آبی،صورتی و سرمه ای میپوشه». و حالا مشخصات پشمالو گربه اسکاتی:«چشمهای آبی و یک بدن پشمالوی پدر و مادر من و اسکاتی ۵ سال پیش مردن اون موقع من ۹ سالم بود و اسکاتی شش سالش بود. از اون موقع به بعد منو اسکاتی و پشمالو توی یک کلبه گل در جنگل زندگی می کنیم. این خونه را پدرم ساخته بود.
رفتم و یک نگاه به بیرون کردم شب شده بود من و اسکاتی و پشمالو هر کدوم به اتاق مان رفتیم (پشمالو هم یک اتاق داره) بعد از یک ساعت رفتم و به اتاق پشمالو و اسکاتی یه سر زدم تا ببینم خوابن یا بیدارهر دوتا خواب بودن.من هم رفتم تو اتاقم. میخواستم بخوابم که صدایی شنیدم از توی جنگل می آمد. این صدا آنقدر بلند بود که اسکاتی هم از خواب بیدار شد ولی پشمالو هنوز خواب بود چون خواب اون خیلی سنگینه فقط اسکاتی میدونه چطور باید پشمالو رو بیدار کرد.
بعد اسکاتی داد زد و گفت: «هی سالسا ببینم تو هم این صدا رو شنیدی؟؟سالسا: «معلومه که شنیدم اما این صدای چی بود؟! اسکاتی: «نمیدونم اما هر چی بود از توی جنگل اومد!!! سالسا: بیا بریم ببینم چه خبره! اسکاتی: باشه صبر کن برم پشمالو رو بیدار کنم. سالسا: باشه ولی عجله کن. اسکاتی بیشتر از من به پشمالو اهمیت میده برای همین هر چی میشه اول از همه میره سراغ پشمالو.
از زبان اسکاتی: همین که به سالسا گفتم سریع رفتم سراغ پشمالو و بیدارش کردم. راستش من خیلی پشمالو رو دوست دارم و باید اعتراف کنم بیشتر از سالسا بهش اهمیت میدم. 😁😅 وقتی رفتم تو اتاق سالسا تا با هم بریم ببینیم که بیرون چه خبره اونجا نبود. قبل از اینکه برم پشمالو رو بیارم اونجا بود. شاید اتفاقی برایش افتاده! رفتم و یه فانوس برداشتم که یکدفعه یه نفر اومد و من را از پشت سر گرفت. نگاه کردم که ببینم که دیدم........
سالسا بود. بهش گفتم: «خواهر نزدیک بود از ترس سکته کنم این چه کاری بود کردی؟سالسا: ببخشید خواهر فقط داشتم شوخی میکردم... اینو گفت و زد زیر خنده طوری می خندید که گفتم الان از خنده منفجر بشه. بعد گفت: باید اون موقع قیافت رو میدیدی خیلی خنده دار بود 🤣🤣🤣بعدش گفتم: ناسلامتی تو خواهر بزرگمی ها!! سالسا گفت: خیلی خوب خیلی خوب بیا بریم ببینیم این صدا مال چی بود.
من: باشه بریم. سرگرمی سالسا اینه که من رو بترسونه این عادت همیشگی شه هر دفعه من رو تا سر حد مرگ میترسونه. از زبان سالسا: تقریباً ساعت یک شب بود. رفتیم بیرون توی جنگل ولی هرچی گشتیم چیزی پیدا نکردیم. من به اسکاتی گفتم: هی اسکاتی من که چیزی پیدا نکردم تو چی؟؟؟اسکاتی گفت: من هم چیزی پیدا نکردم سالسا بهترین نیست بریم بخوابیم و فردا بیاییم این طوری هم بهتر می بینیم هم می تونیم این را به عنوان یه ماجراجویی حساب کنیم. من هم گفتم: آره حق با توئه میریم و فردا می آییم. اینو به اسکاتی گفتم و هردو با هم رفتیم خانه،اسکات ای رفت تا پشمالو رو بزاره تو اتاقش و.......
و بعد خودش هم بره تو اتاقش. راستی یادم رفت معمار این خونه رو براتون بگم اینجا سه تا اتاق خواب دوتا حمام دو تا دستشویی ۱حال و یک پذیرایی داره به اضافه ی اتاق استخر. درسته که تو جنگل زندگی میکنیم،ولی انقدر هم فقیر نیستیم. رفتم تو اتاقم و تا سرم رو روی بالش گذاشتم خوابم برد. صبح که بیدار شدم به اتاق اسکاتی رفتم تا بیدارش کنم اما وقتی رفتم دیدم اسکاتی بیداره و داره با پشمالو بازی میکنه بعد رو به من کرد و گفت سلام سالسا بالاخره بیدار شدی.....
ممنون که این تست رو انجام دادین لطفاً بله رو بزنید راستی یادم رفت بگم من و دختر عموم سوگند بلینک و آرمی این تست رو درست کردیم ولی فردا یه تست طرفداری هم درست میکنیم که الان اسمش سوگند بلینک و آرمی نیست اسمش رو تغییر داده
پارت بعدی رو یه هفته دیگه میزارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی جالب بود حتما ادامش بده
ممنون اگر درس هام کم شدن حتما ادامه میدم ولی خب اگر هم پارت بعدیش رو بزارم یه هفته طول میکشه تا منتشر بشه من الان خودم یازده تا تست ساختم ولی هنوز منتشر نشدن
اره منتظرش باشید میخواد ادامه بده
خیلی قشنگ بود فقط یک سوال این تست راجب به چه چیزی است این دوتا خواهر که از تخیلات خودت هستن یا یک انیمه خاص مد نظرتون است؟
وییییییییییی منم گربه دوست دارم
زود قسمت بعد رو بزار
ولی به نظرت سن کاراکتر ها کم نیست ؟؟
جالب بود.ممنون.