دیونه های ردی5

خدایا به داد پسرا برسه

از زبون سایکا : تا نقشه رو کشیدیم زنگ زدیم پسر دایی هامون 3 نفر بودن (المانی کره ایی ان) (اون وو اسم اون پسره تیک تاکره مارونه اون یکی که عکس ش تاره جیهو) نقشه رو گفتیم قرار شد منو جیهو مهناو مارون آیناز و اون وو آیناز:دست اون وو گرفتم نشستیم توی تاب سرم گذاشتم روی پاش موهامو ناز می کرد جیهو:خدا به دادمون برسه. سایکا:بابا اکلس و بنجی سمت چپ تاب ایناز و اون وو می زاریم مهنا وبرفی و مارون منم و جیهو و لیا و میا راه می ریم (از زبان چانیول:پسرا رو بیدار کردم دیدم دخترا نیستن حالیمون نبود بدون لباس رفتیم بیرون دیدم پیشه سه تا پسران سهون:دیگه من دارم امپرم بالا می زنه بکهیون:داداش جمله بندیت چانیول :بریم خیلی اروم رفتیم جلو عزیزم ایشون کی باشن جیهو:عشقم ایشون کی باشن سایکا:عزیزم ایشون نامزدم هست که برات گفتم چانیول :جانم عزیزم با کی بودی توله ( سایکا چانیول به دست آیناز به قتل رسید)

لباس دخترا سمت چپ آیناز وستی مهنا و راست سایکا) سهون:عزیزم بیا کارت دارم مارون:عشقم کارت تموم شد بیا مهنا:چشم اقایی (عوققققققققققققققق چیکار کنم می خواستم لوس بازی درارن) سهون:حالا که من شرهرتم بهم نمیگی اقایی اشون کی باشن که بهش میگن اقایی مارون:پارتنروشون هستم سهون:نامزدشون هستم حالا هری بکهیون :عزیزم بیا کارت دارم آیناز :ببخشید اقای بیون معرفی نکردم پارتنرم چان اون وو بکهیون:سلام همسرشون هستم چان اون وو :تقلبی بکهیون:خیر آیناز:بله مهنا: خا خا همدیگه رو جر ندین شوخی بود

چانیول :عروسی تموم نشد آیناز:هان بکهیون:قشنگم لباس ها رو میگن سایکا:مجبوریم توی قصر از این لباسا بپوشیم چان اون وو:اناناس بای آیناز:داری می ری جیهو:خواهر لباس نمی پوشید دبیرستان. مهنا:دوهفته مدرسه نفرتیم

لباس دبیرستان چانیول:لباس بپوش می برمت سایکا بکهیون و سهون :لباس بپوشیم چون ما هم می یام دبیرستان شما تازه نمی دونن نامزدیم می خوام امروز رو حال کنیم

بکهیون :اره. بزن بریم. پایان

):):/:موددددد