
4 باررررررررر نوشتم حذف شددد
دوستان بگم که همه ی دخترا دورگه ان. و همه پدرا شون کره اینا آیناز:امریکایی=کره ایی هستی:فرانسه=کره سایکا:تایلند=کره. ماری:سوییسیی=کره ایی از زبان آیناز: امروز باز با درد بیش از حد کتک های پدرم بلند شدم اون ی روانی به تمام عیاره اون برای خوش حال کردن (کارتل:نامادری )منو میزنه. اون زن سادیسم داره و حالمه اس منم ی جنگ جو هستم اما به هر کی بگیم میگه تو مگه پسری تو مگه هنوز شوهر نگرفتی برو با شاهزاده ی فالا فلا ازدواج کن(یاد هتل ترانسیلوانیا اوفتادم) اخر منم از دستشون میمیرم باید با خواهر زاده ی نامادریم ازدواج کن بیون هان بود به بکهان نهههههه بکهیون همین انسان رو زمین خاکی مجبورم اون پسره ی چلغور زیاد داداچ داره منظورم پسر خاله هاشه چانیول بود یا سانیول یادم نیس سهون کای همه خل چلل همه برای خودشون پارتنر دارن ماعه سینگل خا ولی من دختر خاله های خوبی دارم که باید با اون چلغوزا ازدواج کنن سایکا و سانیول نه چانیول کای و ماری. سهون و ننه هستی خو عین ننه هاش غرو غروی به تمام عیارررر هی اینکارو بکن ولی از حق نگزیم غذا هاش خوبه سایکا:چیچیچی زر زر میکنی بیا اون چلغوزا تو راه ان دارن میان سهون:چی میگی سلیطه درست حرف بزن آیناز:شمیشیرم رو میکشم سمتون زر زز کننن برو بشین پیش اون سلیطه ات چی بود اسمش هانا بتذتی هونا سهون:اولا پرنسس هانا بعدش اسم هیچ کدومشون رو نیار هستی:اوخی بغض کردی هانا هانا سلیطه سهون:بسهه ما کات کردیم سایکا:همتون اخییییی چانیول:ها ها نمک
بکهیون :و ی چیزی مجبوریم جلو خانواده هامو خود مون رو جوری که انگار عاشق همنیم نشون بدیم آیناز:ام ی چیزی عهه ما دخترا نمیتونم سهون:چرا؟؟ ماری:میدونید که هر پرنسسی ی قدرتی داره ماا مپایرم چانیول:چیییییی راستشو بخوابید ماهم مپایرم هستی:واقعاااا آیناز اینا چی میگن میتونیم مادرت رو ملکه تیلدا مادرتتت رو برگردونیم واقعاا میشه آیناز:من که گریه نمیکنم بکهیون:چرا داری میکنیی ا آیناز:نمیکنممم بکهیون:میکنیی😑 آریانا:(خدمتکار و بهترین دوست آیناز خدمتکار اصلیش)پرنسس پادشاه کارتون دارن آیناز:اریانااا پسرا مپایرن میتونیم مادرم رو برگردنیمممم واقعاا آریانا:چی واقعا.. ولی فقط من نمیتونم مخفیش کنم همرام بیاید به به نقاشی نگاه کنید بکهیون:عه من اون کیه دارم میبوسمش من 10. سالمه اینجا آیناز;خاک بر سرمم منم بکهیون:دورغ گوووو یعنی تو خودتیی پاپو آیناز:پاپووو خودتی پاپییی هستی:خاطرات بچگیم زنده شد ماا از بچه گی همدیگه رو دوس داشتیم و عاشق هم بودیم مادرم اومد گفت شما اخر با هم ازدواج میکنید و بعد دیگه چیزی یادم نمیاد بکهیون:منو پاپو آیناز:آیناز هستم بکهیون:خا پاپو. داشتیم قایم موشک بازی میکردیم چشمامو بستم باز کردم دیدم آیناز نیست دیدم بیهوش شدم اما من کاملا همیچی رو یادم بود چانیول:یعنی چیزه ما همه یادمون بود ماری:چیشدعهه چرا بهمون نگفتید ما مگه همیشه رو دوس نداشتیم آریانا:بسه بریم...
سهون:تو کتم نمیره هنوزنم قشنگی هستی:همینطوری (گایز ساری دیگه نمیتونم بنویسم مریضم سرم داره میترکه قول میدم جبران کنم)
ببخشید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بید ❤️
ومنی ک الا دیدمش
الاغ.باید میگفتی داری مینویسی
منمم عاشقم
چه عجب خودتونو نشون دادین آیناز خانوم😐🤌
بنده جیهونم😐🤌
عالی بود😐🤌
عر گند زدم😁
خوبی عشقم چیزی نیس رتسنی پروفت پریده بود پیداش نمیکردم
جان؟؟؟ پروف من کی پریده بود خبر نداشتم😐🦍
هر چی اسمش رو میزدم پیدا نمیشد
عالییییییییی بود ایناز جون
😁🍫