10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Dominhyun انتشار: 3 سال پیش 21 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
به بقیه تستام هم سر بزنید
مایا: مام دعوا کنیم. *خندید*
_ میدونستی که خنده نداشت.
_*گلوشو صاف کرد* ببخشید
میگم آروشا میتونی بری دنبالش؟
_البته.
رفتم سمت اتاق
_ اها راستی تو هم با رونیا صحبت کن
_باشه
در حیاط رو بستم و گوشیم رو از تو جیب در اوردمو شماره آوینا رو گرفتم اما گوشیش خاموش بود.
وایستادم و فکر کردم.
آوینا دریا رو خیلی دوست داره پس باید تو ساحل رو بگردم.
رفتم ساحل اما پیداش نکردم.
_ اها باید برگردم ویلا.
رسیدم جلو در ویلا.
حرکت کردم به تمام کافه ها وپارکا سر زدم ولی نبود. خیلی نگران شدم.
گوشی زنگ زد
_الو
_آروشا پیداش کردی؟
_نه مایا
_وای این دختره کجا رفته؟
_ نمیدونم خیلی استرس دارم.
یه لحظه پشت خطی دارم:
الو
_ سلام آروشا جان خوبی؟
_ شما؟
_ آرشیدام! خواهر آوینا
_ سلام آرشیدا جان. ممنون شما خوبین؟ ببخشید به جا نیوردم. صداتون عوض شده
_*یکم مکث کرد*اع نه چیزه.... یکم سرما خوردم. چیزی نیست
میگم اتفاقی برای آوینا افتاده؟ زنگ زده بود گریه میکرد! گفت میخواد برگرده.
_ هوف خداروشکر! با رونیا دعواشون شد. گفت دیگه نمیخواد بمونه از ویلا رفت بیرون.
_ اها پس چیزی نشده. خیالم راحت شد.
قطع کردم.
مایا: کی بود؟
_آرشیدا
_ چی میگفت؟
_ هیچی گفت آوینا بهش زنگ زده داشته گریه میکرده گفته میخواد برگرده تهران.
_ اما من همین الان بهش زنگ زدم، شمارش خاموش بود. مطمعنی آرشیدا بود؟
*رفتم تو فکر*
_ وای آره. صداش فرق میکرد وقتی هم ازش پرسیدم گفت سرما خورده ولی اگه سرما بخوره صدا میگیره عوض نمیشه. یکم هم فکر کرد جواب داد. شمارشم نشناس بود ولی من شماره آرشیدا رو دارم. اون اصلا آرشیدا نبوده.
_ پس کی بوده؟
_ والا خودمم نمیدونم.
یا اکثر امام زاده ها
_ چیشده؟
_ همه اتفاقات امروزو صاف گذاشتم کف دستش.
میگم بزا به ارشیدا زنگ بزنم ببینم خودش بوده یا نه
_ اره سریع برو
قطع کردم.
شماره آرشیدا رو گرفتم. بعد از چند دفعه زنگ زدن بالاخره جواب داد.
_ سلام آرشیدا جان خوبید؟ آروشام! دوست آوینا
_ سلام بله شناختم
_ خواستم در رابطه با تماسی چند دقیقا قبل گرفتید باهاتون صحبت کنم. راستش مایا جان با آوینا.....
_ منکه باهاتون تماس نگرفتم!
تا مرز سکته رفتم و برگشتم
_ اع اع ی یعنی ش شما تم..اس نگرفتید؟
_ نه چیزی شده؟ اتفاقی برای آوینا افتاده؟
_ نه چیزی نیست.
_ آروشا جان! من خواهرشم. لطفا هر اتفاقی افتاده به من بگید.
_ والا چی بگم. امروز آوینا و رونیا باهم دعوا کردن. آوینا هم از ویلا زد بیرون هرچی دنبالش میگردیم پیداش نمیکنیم.
_بهش زنگ زدید؟
_ آره ولی گوشیش خاموش بود
_ خیلی عجیبه اونا که خیلی صمیمی بودن. آوینا جونشو برای رونیا میداد. برای چی دعوا کنن؟
_ نمیدونم والا از وقتی رفتیم تو اون ویلا مدام به هم میپرن.
_ یعنی الان آوینا گم شده
_ متاسفانه
_ وای سعی میکنم بهش پیام بدم. خداحافظ.
قطع کرد.
گوشی زنگ خورد.
شماره ناشناس!
_ الو!
_آرشیدام! آوینا بهم گفت....
_نمیدونم آسنایی یا از دارو دستش ولی متمعنم آرشیدا نیستی
_*خنده شیطانی* آفرین! خوشم اومد. دختر زرنگی هستی.
چند دقیقه پیشو یادته؟
_پ.ن.پ آلزایمر دارم.0-0
_ چه راحت همه اطلاعاتو گذاشتی کف دستم معلومه نقشم داره درست پیش میره؛ بعدشم درست رفتار کن.
_ درست رفتار نکنم چی میشه؟
_ آدم باش
_ دلم نمیخواد! آخه تنها میمونی.
_ پروو
_ حالا چی ازمون میخوای؟
_ اگه منو میشناسی پس باید بدونی هدفم چیه!
_ فک نکن میتونی باهام مثل عروسک رفتار کنی. ومن یه پا آنابلم
_ اع؟ بچرخ تا بچرخیم!
_ زیاد نچرخ حالت بد میشه
_0-0
روا.نی
_ نکشیمون پروفسور سمیعی0-0
_ اوف رونیا چجوری تورو تحمل میکنه؟
_تعجبی نداره! حیوانات تحمل منو ندارن.
_ عجب0-0
*قطع کرد*
خدایا! این دیگه کیه باز؟ عصاب فولادی داشت؛ کار همه زود به دعوا میکشه._
یاد آوینا افتادم. خیلی نگران شده بودم.
برگشتم به ویلا.
تو اوج نا امیدی یه جسم صورتی پشت ویلا دیدم. رفتم سمتش. چمدون آوینا بود.
_ آوینا تو اینجایی؟ میدونی چقد نگرانت بودیم؟ فکر کردم رفتی.
_ اولش خواستم برم بعد یادم اومد جایی رو ندارم.
_ اما رفتی درم بستی
_ یواش کلید رونیا رو برداشتم.
_ واو! چه باحال!
_ خب برگردیم داخل
_ الان اگه بری به نظرت زندت میزارن؟
_ نه خداوکیلی
_ یه لحظه صب کن یواش بریم بیرون بعد برگردیم.
_باشه
وقتی وارد شدیم رونیا یکدفعه پرید سمت آوینا و همو بقل کردن.
رونیا همین طور که اشک میریخت گفت: معذرت میخوام. نباید سرت داد میزدم
آوینا: نه من نباید خودخواهانه حرف میزدم. ببخشید!
رو کردم بهشون و گفتم: حالا اگه صحنه های تراژدی تون تموم شد من یه اشتباهی کردم بیاید ببینیم باید چه کنیم.0-0
***************
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
داستانت عالیه