////////////
از زبان مرینت خوب دوباره یه روز معمولی شروع شد از پله ها می رم پایین از مادر و پدرم خداحافظی می کنم و می رم به سمت مدرسه نزدیک مدرسه یکی منو هل می ده پشتمو نگاه می کنم آدرین بهش می گم آدرین چرا هل دادی مرا (می بینید که مرینت عاشق آدرین نیست) آدرین دستشو روی قلبش می زاره و می گه ببخشید و بعد با سرعت دوباره به سمت خونش حرکت می کنه بعد از مدرسه با آلیا داشتم درباره ی صبح حرف می زدم که آدرین رو دیدیم گفتیم سلام آدرین آدرین گفت سلام من گفتم آدرین مگه تو صبح بر نگشتی خونه گفت نه گفتم چی ولی من با چشای خودم دیدم بازم آدرین گفت نع آلیا گفت دختر حتما اشتباه دیدی
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالی
عععععععالییییییی بود ❤❤❤❤❤
مرسیی منتظر پارت بعد باشین
💖💖💖💖
عه من این است رو برسی کردم عسیسم 😍😍
عه مرسی که قبولش کردی
خواهش میکنم😊