
رمانشو خودم ساختم بنظرم برای سرگرمی عالیه♥
بگذریم رزی پیشم بود. باهم داشتیم حرف میزدیم و میخندیدیم که یهو یکی محکم درو زد. رزی خیلی ترسید و گفت درو باز نکنم اما من بلند شدم و رفتم درو باز کردم. جی هوپ اومد گلمو گرفت و منو چسبوند به دیوار
جیمین و نامجون هم پشت سرش بدو بدو اومدن و به زور منو ازش جدا کردم. نمیتونستم درست نفس بکشم رزی بهم آب داد. جی هوپ: همش تقصیر توئه تو اینجا میخندی و تیهونگ ما نابود شد اون بخاطر توی آشغال سرطان هنجره گرفته
جنی: چییییی چی میگی تو هانننن جی هوپ: من چی میگم بیا و ببین تیهونگمون موچی مون از دست رفت همش بخاطر تو. رزا شروع به گریه کرد رلش که جیمین باشه بغلش کرد. ۱ساعت بعد
جی هوپ آروم شد بقیه دخترا هم اومدن. همه توی سکوت به سر میبردیم. جنی: چیشده چطور این اتفاقات افتاده و به من نگفتید. نامجون: ما حتی وقت نکردیم یدونه دوش بگیریم تیهونگ سه روز غذا نخوره با یک لیوان آب زندس. جنی: میخوام ببینمش
لیسا: جنی این کار ظلمه ممکنه حالش بد تر بشه جنی: لیسا خودش خیانت کرده و داره دردشو میکشه مگه من کردم آجی جیسو: جنی درست میگه بلند شو آماده شو جنی باهم میریم.
بلند شدیم و رفتیم سمت خونه شون. رفتم داخل تیهونگ داخل اتاقش روی تخت نشسته بود. رفتم داخل. تیهونگ بلکد شد و بغلم کرد. بعد از ۱۸ثانیه مخکم حلش دادم. جنی: به فکر زندگیت باش کاریه که خودت کردی منو فراموش کن این عشق نابودشده نابودددد
تیهونگ: یک فرصت دوباره بهم بده خواهش میکنممم. جیسو اومد تو. جیسو: چی فکر کردی تو هانن میخوای دوباره بهش ضربه بزنی اینکه یکبار تباه شده دیگه میخوای چیکار کنی دوباره اذیتش کنی؟
تیهونگ: اینطوری نیست من پشیمونم خواهش میکنم جیسو: لطفا این نمایشو بس کن این دختری که روبروطه نه خرته نه گاوته اینو توی کلت فرو کن اینو بی کسو کار فرض نکن خودم به تنهایی پشتشم بیا بریم جنی
رفتیم بیرون داخل ماشین نشستیم. جیسو: حالا فهمیدی جنی این چه آشغ.... الیه همش نقش بازی میکنه جنی آدمای دور و برتو بشناس به سلامتی ۲۵سالته
مرسی که تا اینجا اومدی
اگه از رمانم خوشت اومده حتما کامنت بذار و لایک کن.
بای کیوتک💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)