برو بخون 😌🤗
همه خاطراتمون اومد جلو چشمم یه اشک از چشمم اومد لباسشو تو بغلم گرفتم بوی عطرشو میداد رفتم رو تخت گریم گرفته بود لباسش تو بغلم بود که خوابم برد بیدار شدم ساعت 12 شب بود بلند شدم وسایلمو گذاشتم تو چمدون ساعت گذاشتم برای 7 صبح ( فردا) بیدار شدن 7:10 بود سری رفتم صبحانه خوردم حاضر شدم رفتم سمت ماشین چمدونارو گذاشتم توش رفتم سمت فرودگاه واسه یه ماه شرکتو تعطیل کردم رسیدم فرودگاه چمدونا رو دادم چک کنن رفتم سوار هواپیما شدم خوابم برد
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالی بود:)
عالی بود 💛 زود پارت بعدی رو بزار بااااااییی 💛 💛 💛 💛 💛
گذاشتم عزیزم تا پارت 10 گذاشتم
عالی بود
مرسی😘