6 اسلاید امتیازی توسط: BTS.army انتشار: 3 سال پیش 79 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سیلام من اومدم با ی داستان جدید داستان های قبلی رو حمایت نکردید ولی اشکال نداره این داستان خیلی باحاله امیدوارم خوشتون بیاد 🥺
معرفی:_ا/ت _۲۰ ساله _عاشق گربه هاست ولی گربه نداره _تنها زندگی میکنه و کسی رو تو سئول به جز دوست هاش نداره_ دختری مهربون _درونگرا _ کیوت .《راوی:عکس بالا مثلا شما هستید 》
معرفی شوگا: پسری ۲۱ ساله_ 《مثلا》کیوت. زندگی نامه شوگا:جوون بود و تو ی جنگل گم میشه تو اون جنگل ی جادوگر بوده به اسم ....بعد شوگا اون جادوگر رو پیدا می کنه و فکر می کنه که می خواد نجاتش بده ولی به خاطر اینکه هیچ کس اجازه نداشته به جنگل اون بره اون نفرین میشه .جادوگر:هه به جرئتی تونسی به قلمرو من نزدیک بشی حالا ی کاری می کنم که تاوان پس بدی. شوگا :ترو خدا من غلط کردم من نمی دونستم اینجا قلمرو توعه لطفا خواش می کنم با من کاری نداشته باش .راوی:و بعد چشماش رو مظلوم میکنه تا بهش رحم کنه .جادوگر:نمی تونم کاری برات انجام بدم ولی ی کاری می کنم که بدونی برگردی و این نفرین شکسته بشه .شوگا:ممنونم.راوی :و بعد اون و تبدیل به گربه می کنه؛شوگا گربه و شد و راه حل جادوگر این بود که وقتی شوگا عاشق بشه به آدم تبدیل میشه وشوگا هم به راحتی عاشق نمی شده؛شوگا پیش چند صاحب میره ولی عاشق اونا نمیشه و صاحب آخریش اون رو از خونه پرت می کنه بیرون.
ا/ت:امروز روز عادی برای من بود هیچکاری نکرده بودم و حوصلم سر رفته بود لباس پوشیدم و زدم بیرون چترم رو برداشتم چون بارون میومد من قدم زدن زیر بارون رو دوست داشتم چترم رو باز کردم و رفتم بیرون بارو شدید می بارید از خونه ی ذره دور شدم و رسیدم به ی خونه که. فکر شوگا : یاا چیکار می کنید اخخخ دستم بارون میومد منم هم دستم شکسته بود و هم می لرزیدم چند دقیقه بعد ی دختری اومد نزدیکم و من رو بلند کرد.ا/ت:یا خدا این چیه رفتم سمت گربه ی لرز داشت و انگاری دستش شکسته بود بلندش کردم و بردمش دامپزشکی دلم براش سوخته بود بردم رسیدم دامپزشکی در و باز کردم و رفتم تو خدا رو شکر کسی نبود رفتم پیش دامپزشک 《×دکتر.+ا/ت》+آقای دکتر آقای دکتر لطفا این گربه زخمی شده کمکم کنید.ا/ت:ترسیده بودم و خیلی ناراحت.×باشه صبر کن ببینمش وای دستش شکسته و سرما خورده ،باید عمل بشه +باشه .راوی:و دکتر شوگا رو برد تا دستش رو خوب کنه و ا/ت هم ناراحت یجا نشسته بود تا عمل دستش انجام بشه ؛دکتر اومد بیرون.+ خوب شد؟.×اره دستش رو باند پیچی کردم اینم نسخه دارو هاش برو براش بگیر +باشه ممنون.راوی :و ا/ت رفت و دارو های گربه رو گرفت گربه هنوز توی دامپزشکی بود.شوگا:وای دستم ی نگاهی به دستم کردم دیدم باند درش بسته شده .نکته:شوگا این مدت بی هوش بوده.شوگا:دختره با نگرانی اومد سمتم و من رو بلند کرد حسش رو می فهمیدم چترش رو باز کرد و منم دور ی پارچه بسته شده بودم .
ا/ت:بعد که دارو هاش رو گرفتم بردمش خونه خیلی خوشگل بود ی پتو کوچولو انداختم رو تا خوابش برد《عزیزم》صبح شد بیدار شده و رفتم پیش گربه ی اسمش رو انتخاب کردم شوگی اره شوگی دارو هاش رو دادم بهش و ی کمی دستش بهتر شده بود .ا/ت:بعد چند رو اون دستش خوب شد و من نگهش داشتم تو خونم وقتی که دستش خوب شد شروع به شیطونی کردن کرد چند روزی بود که من نگهش داشته بودم خیلی بهش محبت می کردم و اون میومد بقلم .شوگا:چند روزی بود که پیشش بودم احساس امنی داشتم خیلی محبتش به دلم نشسته بود شبا مرفتم بقلش می خوابیدم خیلی حس خوبی داشت کم کم داشتم عاشقش می شدم خیلی خوشحال بودم اگه انسان بودم حتما باش دوست می شدم.《بالا عکس ا/ت و شوگا》
ا/ت:صبح شد شوگی بقل من بود عزیزم خیلی ناز خواب بود یکمی دیگه بیدار شد و منم بوسش کردم دیگه شده بود همیار من صبحونش رو براش ریختم تا بخوره منم صبحونم رو خوردم ناهار هم خوردیم عصر بود و می خواستم شوگی رو ببرم حموم آب رو پر آب کردم و شوگی رو گذاشتم تو آب خیلی کیوت نگام کرد منم م.م.اخ.ش رو بوسیدم ی کوچولو آب ریختم روش و کفیش کردم تا تمیز بشه بعد شستمش رفتم حوله رو بیارم که با صحنه ی رو به روم جا خوردم .شوگا:مطمئن بود عاشقش شدم و اون من رو برد حموم نگاش می کردم بعد اون من رو ب.و.س کرد دیگه خیلی خیلی مطمئن بودم عاشقشم من رو شست و رفت حوله بیاره که یهو جا خورد
خب بچه ها اینم از پارت اول داستان حمایت کنید تا پارت بعدی رو بزارم بای🖐🏻
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عاااالی بود
به معنای واقعی عاشق داستانت شدم
حتما ادامس رو زودتر بزار
حتما در لیسته انتظاره 🙃
اخخخخجووووون 😆😆😆😆😆😆😆😆
عالی
مسی🤗
وااااایییییی عالی بود 😍😍😍
حتما ادامه بده تا آخر حمایتت می کنم😘😘😘🥰🥰🥺🥺
کیوتی داستانت رو گذاشتم تو لیست بهترین داستان ها(◍•ᴗ•◍)❤
ممنون که حمایتم می کنی🙃🙃
خواهش کیوتی( ˘ ³˘)♥
عالیییی
مرسی😄
اجی میشی
معرفی می کنی خودتو
من:معصومه_۱۲ساله
صبا ۹ ۱۰ ساله
لقب هام شیطون مارشملو شکلات