خب بچه ها کمی داستان رو ترسناک کردم و داستان+7 سال هست
بابام گفت تافی توی خونه ش نشسته بود و مامانم که رفت بهش غذا بده جیغ بلندی کشید و بابام رو صدا کرد بابام هم که از هیچی خبر نداشت رفت و دید تافی از پاش خون میاد و بیهوش بعد بردنش دکتر و دکتر گفت یه سگ پاش رو گاز گرفته
فکرم درگیر شد که سگ کدوم همسایه بوده امروز قرار بود ساعت ده شب بریم به همون کوه یهو یه چیز از ذهنم رد شد فهمیدم ما یه همسایه داریم که تقریبا خونه شون از خونه ی ما دوره یک سگ دوبرمن هم دارن و سگشون گاهی اوقات تنهایی از خونه شون میاد بیرون عصبی شدم آخه با دختر اونا دوست بودم سریع لبتاب رو روشن کردم
اسم دختره رابین بود و من توی مدرسه و دانشگاه هم ازش متنفر بودم ولی احساسم رو بروز نمیدادم و سعی کردم که ازش خوشم بیاد ولی نیومد شماره اش رو پیدا کردم جوری حرف زدم انگار داشتم با دوست صمیمیم دعوا میکردم چون من عاشق سگم بود
لبتاب رو خاموش کردم دیدم ساعت شیش هس اه اه ساعت شیش و نیم دختر خاله رو مخم با مامان و باباش و مادربزرگم و پدربزرگم قراره بیان خونه مون سریع رفتم به سمت کمد لباسم یه دامن و بلوز سیاه ورداشتم با یه کفش پاشنه بلند سیاه سریع پوشیدم شون یه نگاهی به موهای بلند تا زانوم کردم بعد شونه رو ورداشتم و 10 دقیقه شونه شون کردم ساعت 6 و 15 دقیقه بود سریع به شکل بالا بافتم
به خودم یه نگاهی کردم صورتم خیلی وعضیعتش بد بود رفتم به میز آرایش یه رژ قرمز با یه ریمل و خط چشم سیاه کشیدم خب آمادم دینگ دینگ زنگ خورد بله اومدن درو باز کردم دختر خالم منو طوری بغل کرد که انگار خواهرشم رفتم نشستم رو مبل هی به من میچسبد منم همش از این مبل میرفتم به اون اه دیگه عصابم خراب شد رفتم تو اتاق درم بستم گوشیم رو برداشتم یه شماره بود که بهم زنگ زد بود ولی من نمیشناختمش
خب بچه ها داستان اصلی از پارت چهار شروع میشه و اگر قانون ها اجرا نشن به هیچ وج پارت بعدی رو نمیزارم و به نظرتون کی زنگ زده بود هرکی درست بگه اسمش تو پارت بعدی هست وقت اسمتون هم همراه با حدستون کامنت کنید ممنون❤️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
لطفا پارت بعدی رو زود بزار
خسته نباشی خیلی خوب بود
عالییییییی
بچه ها مرتبه ها و لایک ها دیگه جزو قانون نیستن و فقط کامنت ها اونم 10 تا
باشه
به تستام سربزن