8 اسلاید صحیح/غلط توسط: Robin انتشار: 3 سال پیش 351 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
صیلام کیوتام....*-* امید وارم حالتوم مثل خودتون عاوولی باشهه:) گایز این پارت دوم جزیره گمشدست که گذاشتم امید وارم خوشتون بیاد🙃💜 اگه اشتباهی داشتم یا بد نوشتم شرمندم شما به بزرگی خودتون ببخشید:)" خیلی با ادب شدم نه؟😂 میدونم میدونم😂 خب بریم سراغ داستان:| فالو=فالو*-* و ناظر عزیز لطفا منتشر کن چیز بدی نداره🥺❤
سلام لاولیی میشه لطفا اول بالا رو بخونی لطفا🥺💕
مرسیی حالا بریم سراغ داستان امید وارم خوشتون بیاد:)
نیشم رو بستم و ساکت پشتش راه افتادم
خبری از ھیچ آدم زنده ای نبود(هن خدا ب دادتون برسه😐💔)
بھ ساحل رسیدیم و من یھ قایق دیدم و دویدم سمتش و گفتم: وای یونگی ببین یھ قایق(وااای چنگده باااهوشی تووو😐)
اینجاست حتما صاحبش ھم ھمین اطرافھ
با دست بھ پیشونیش زد و گفت: آره چطوره بری دنبالش بگردی(برو بگرد افرین🤣)
بھ اطراف نگاه کردم و تازه فھمیدم این قایق خودمونھ(جععر چنگده زد حال زدم بهشونن جععر ببشید😐🤣) و جزیره رو دور زدیم
بدجوری ضایع شده بودم(نگران نباش فرزند من عادت کرد😐😂✋🏻)
رو بھ یونگی گفتم: اینجوری گفتم کھ بخندیم(ارع جان عمت😐)
چیزی نگفت و روی زمین نشست و بھ دریا خیره شد
+حالا باید چیکار کنیم؟(ابشو بگیریم چلو کنیم😐✋🏻)
نفس عمیقی کشید و گفت: حتما پیدامون میکنن حالا تو ھیچی ولی بخاطر منم کھ شده یھ تیم
نجات میفرستن دنبالمون(بلی بلی🤣)
با حرص گفتم: آره تو معروفی و ھمھ ی دخترا عاشقتن ولی من یھ دختر دانشجوی ساده ام
کھ ھیچ کسو ندارم(من اینجا خیارشورم؟😐)
+اره بدجورم فقط نمک میریزی😐
(بی ادب با مادرت درس صحبت کن من تورو خلق کردم هوووم😐)
+چش😐
(افرین دختر خوب و نازنین فرشته ی روی زمین😐)
+ممنان😐
(هن باز فک زدم بریم سراغ داستان تچکر😐)
و بعد صورتمو ازش برگردوندم و آروم گفتم: عقده ای(چی گفتی نشنیدم ب فرزند من گفتی عقده ایی؟😐)
-شنیدم(گوش بچم تیزه جععر🤣)
+مھم نیست(بلف نزن😐)
یکھو چیزی بھ ذھنم رسید و با جیغی کھ زدم یونگی پرید ھوا: وای ما چقدر خنگیم ، گوشی
کھ داریم(ما؟الان ب بچم گفتی خنگ؟😐حاجی فردا بیاین سر قبر ا.ت خدا رحمتش کنه😐🖤🔪)
و بعد رو بھش گفتم: با گوشیت زنگ بزن
نگاه تمسخر آمیزی بھم انداخت و گفت: ما نھ، تو خنگی(گل گفتی فرزندم🤣)
گوشیم خیس شده و روشن نمیشھ ، فکر کردی بھ ذھن خودم نرسیده؟(مگ میشه شما مین یونگی هستید😌)
دوباره نا امید شدم(امیدتو از دست نده فرزندم😐)
روی زمین دراز کشید و چشم ھاش رو بست(اووخیی🥺❤)
+آره مارو تو دردسر انداختی حالا بگیر بخواب، پسره ی لباس ندیده(هن؟الان ب بچه من گفتی لباس ندیده؟😐بزنم فرق سرت؟😐🔪)
با ھمون چشم ھای بستھ گفت: ھنوزم میگم، باید میذاشتم خفھ بشی(چ هم عقیده ایم😐)
+مثلا فکر کردی تو نمیومدی من خفھ میشدم؟ انقدر آدم توی اون کشتی بود کھ بیاد کمکم(مثلا کی؟😐)
-مثلا؟
+مثلا بقیھ ی پسرا کھ خیلی از تو مھربون ترن و البتھ جذاب تر(عزیز من من هفت تا پسر دارم ک هر هفتاشون عین دسته گلن فهمیدی؟😐)
پشتشو بھم کرد و چیزی نگفت(حق داره بچم😐)
ھوا داشت کم کم تاریک میشد ولی خبری از ھیچ کس نبود
صدای دریا کھ حسابی طوفانی بود داشت کلافھ ام میکرد و سرما باعث شده بود لرزه بھ تنم
بیفتھ
یونگی کلی چوب جمع کرد و روی زمین گذاشت ولی کبریتی نبود کھ اون ھارو روشن کنیم(هن😐💔)
با کمک چیز ھایی کھ توی اردو ھا یاد گرفتھ بودم با دوتا سنگ تونستم جرقھ درست کنم و
چوب ھارو آتیش بزنم(جععهر بعد از مدت ها یه کار مفید کردی ب افتخار ا.ت همه تشویییق🤣🤣)
جیمین کھ توقع این کارو ازم نداشت لبخندی زد و منم با لبخند گفتم: فکر نمیکردم این
اردوھای مسخره یھ جا بدرد بخوره(دم هی چی اردو تو دنیا گرم🤣)
کنار آتیش نشستیم
گرمای آتیش توی اون ھوای سرد خیلی برام لذت بخش بود(لذت ببرید خواهر برادرانم😐🖤)
(ن چیزه ینی فرزندان عزیز تر از جانم😐)
نگاھی بھ یونگی انداختم ، از این ھمھ بدشانسی ناراحت بودم، ولی اینکھ با یونگی ھستم بھم
دلگرمی میداد(خداوکیلی ب کی دلگرمی نمیده؟😐)
توی نور آتیش چقدر فرشتھ ای تر بھ نظر میرسید با اون موھای قهوه ای رنگ و پوست سفیدش و اون چشم ھای خمار و مشکیش
بی اختیار لبخندی روی لبم اومد(هن ببین فرزندم شوگولی مال خودمه هاا بت نمیدمش از الان گفته باشم😐)
با صداش از فکر بیرون اومدم: باید از ھمون اول میفھمیدم شیرین عقلی،(من شیرین عقل افریدمش چ کنم چیکار کنم تو مرا نشناختی چ کنم ب کی ب چی عشق مرا باختی🤣 خانندگیم عالیه اصن🤣) برای چی با نیش
باز بھم زل زدی؟(از بس جذابی لعنتی😐✋🏻)
لبخندم رو محو کردم و گفتم: توی فکر بودم، خیلی خوشگلی بخوام نگاھت کنم؟! (غیر از اینه؟😐🔪)
تو اصلا سلیقھ ی من نیستی(اره اره تو گفتی مام باور کردیم😐)
نفسشو با صدا بیرون داد و گفت: خداروشکر ، ھمش نگران بودم عاشقم بشی(نگران نباش من نمیذالم تو فقط مال خودمی شوگولییی من😌)
_هن؟😐
(عه شوگولی تو عم امدی😐)
_تو دیگ کی هسی😐
_(خالق اون ا.ت شیرین عقل کنارت🤣)
_چی چی؟😐
(هیچی بریم ادامه داستان😐)
این حرفش قلبم رو مچالھ کرد، دلم گرفت
با خودم گفتم: من قبل از دیدنت عاشقت شدم ولی این غرور لعنتی... حالا ھم کھ تو نمیخوای(جععر ینی چی پس شوگولی من چی میخوای بدمش ب تو؟😐ابدااا😐)
رفت چندتا برگ بزرگ آورد و کنار آتش پھن کرد و روش خوابید
دستم رو بھ کمرم زدم و گفتم:یااا مین یونگییی پس من چی؟ (خداوند بهت دو جفت دست و دو جفت پا داد برا همین کار😐✋🏻)
+بی تفاوت نگاھم کرد و گفت: دست داری کھ، برو خودت بیار(ای گل گفتی پسر خوش عقلم😐)
واقعا کھ(حقیقت تلخه😐)
بھ سمت جنگل رفتم، خیلی تاریک بود چندتا برگ برداشتم و برگشتم(یه وقت زحمتت نشه😐)
روی برگ ھا دراز کشیدم و بھ نیمرخش خیره شدم
توی دلم گفتم: فکر میکردم خیلی مھربون باشھ.(عزیز من فرزندم یونگی خیلی هم مهربونع😐)
با نور خورشید کھ مستقیم توی صورتم میخورد چشم ھام رو باز کردم(عه وا سلاممم صب بخیررر🤣)
+صب شمام بخیر بلای جانم😐
(چی گفتی؟😐)
+هیجی گفتم صب شمام بخیر عزیز تر از جانم😐
(ممنانم فرزند من😌)
+قابل نداشت😐
(زیادی حرف زدی بریم سراغ داستان😐)
+ولی فک کنم تو حرف زدیاا😐
(عه وا بچه رو حرف من حرف نزناا😐)
کنار دریا رفتم، آبش خیلی تمیز بود، دست و صورتم رو باھاش شستم و خواستم برگردم کھ
دلم ضعف رفت(بیا منو بخورر😐)
از گشنگی دیگھ نمیتونستم روی پاھام وایستم و ھمونجا نشستم
یونگی بی تفاوت ولی سریع کنارم اومد وگفت: چیشده؟(نخود چی شده🤣🤣)
+گشنمھ
بلند شد و درحالی کھ بھ طرف جنگل میرفت گفت: بیا بریم چیزی واسھ خوردن پیدا کنیم(برین فقط مواظب باشین خوراک حیوونا نکنمتون🤣)
توی جنگل با فاصلھ ی کمی ازش قدم برمیداشتم یکم جلوتر رفتیم و یھو یھ صدایی اومد،
سریع بازوش رو گرفتم و گفتم: چی بود؟
متعجب نگاھم کرد و گفت: بھت نمیاد انقدر ترسو باشی،صدای باده کھ شاخھ ھارو تکون
میده(خوب شد گفتی فرزند باهوش من دروغ چرا منم ترسیدم عررر یکی بیاد منو جمع کنه😐)
لبم رو بھ حالت تمسخر بالا دادم و دوباره حرکت کردیم
دوباره یھ صدایی اومد ولی اینبار شدید تر بود(باز صدای چیه هن😐
محکم بازوش رو گرفتم و گفتم: چی بود؟(نخود چی بوود خوبهه؟😐)
عصبی گفت: انقدر بھ من استرس نده، باده باد(باده خووب بااد ای باووو😐)
یھو یھ مار جلومون ظاھر شد و یونگی زودتر از من جیغ کشید(الفراررر🤣بهون گفتم خوراک حیوونا میشیناا🤣🤣)
و بعدشم من جیغ بلندی کشیدم
مار سبز رنگی بود و داشت بھ طرفمون میومد(پسر قشنگم بدو تا تورو نخورده نگران ا.ت نباش اون چیزیش نمیشه😐)
+من ا.تماا😐
(عه جر ببشید اصن من با تو نبودم ک هزار نفر اسمتو دارن اصن منظورم تو نبودی بل😐)
+مشخصه😐
(هی زبون درازی نکن یکار نکن بندازمت جلو مار بخورتتااا😐)
یونگی کھ مشخص بود ترسیده ولی میخواست جلوی من کم نیاره گفت: اینا سمی نیستن ،
نیش ندارن(مطمئن؟😐)
یھ بازوش رو گرفتھ بودم و ھرچی مار جلو میومد ما عقب میرفتیم
+تو مطمئنی نیش نداره؟(وقتی فرزندم گفت نداره ینی نداره😐)
تک خنده ای از روی استرس کرد و گفت: آره اینا نیش ندارن( بل بل😐)
یھو مار دھنش رو باز کرد و نیش ھاش معلوم شد(جععر برگامم الفراررر😐)
با نگرانی بھم نگاه کردیم و شروع بھ دویدن کردیم(افرین بهتون خدا یار و یاورتون😐)
و بمانید در خماری ک ایا ا.ت و یونگی خوراک مار میشوند یا خیر🤣
فک نکنید در میرناا از من بعید نیست شاید پارت بعد تموم شد ا.ت و یونگی خوراک مار شدن و خدا رحمتشون کنه😐 هر کاری ازم بر میاد در کل🤣😐
خب کیوتم جدا از شوخی امید وارم خوشتون تمده باشه و لذت برده باشید اگه اشتباهی تو کارم بود من از طرف خودم عذر میخوام ببشید🥺💜
اگه حتی یه درصد هم خوشتون امد لطفا اون قلب بی جون سفیدو قرمز کنید با این کارتون خیلی خوشحالم مبکنید خیلی🥺❤
نظرت هم یادت نره لاولی🙃🍓❤
بزن اسلاید بعد چالش دارین😂✋🏻🖇
چالش=همتون از یونگی یه فکت بگید در کل میخوام ببینم چقد چیز از یونگی میدونید تشکر🥺❤
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
25 لایک
جررررر از چند جا جر خوردم عالی بود چه باحال مینویسی
ج چ اون تو ۱۴ سالگی یه ادم بزرگ شد (اون خیلی زود تر از همسن اش بزرگ و مستقل شد) «دیگه نمیدونم فکت حساب میشه یا نه »(اصلا فکت چی هس)
فداتشمممم مرسیی عاجیی🥺💗
واهیی دقیقااا بچم خیلیی سختی کشید از همون بچگیی🥺💔
ارع فکت حساب میشع🥺💫
به چیزای میگن که حقیقت و نظریس🙃💜
مثلا چند تا از حقیقت از یونگی یا جیمین..
عالیی یود
اگه خوراک مارا بشن که میکشمتتت یو نو ؟
پارت بعدو زودی بذار یکمم منحرفش کنن
ساری ( کاری ازم بر میاد در کل🤣😐) اینو از من به ارث بردی😂😂😂مثلا یهو زدم ریا رو کشتم😂😂😂
اره 😂😂😂مثلا نامجون قایقو بزن تو سرشون بگه ااا دستم خورد بعد بمیرن
عالی بــــود عاجولی
ج چ: اممم..... من زیاد چیزی نمیدونم😁😁ببخشید😁😁
فداتشمم عاجیی مرسیی ک خوندییی🥺🍓❤
ن باو این چ حرفیه حتما یه روز فکت از همه ی اعضا رو میذارمم🥺🌈
عشــــقی❤
تو اسلاید 3 نوشتب جیمین که توقع این کارو ارم نداست لبخند زد
جععر جدن،😐
استباه تایپی شد شرمنده😐✋🏻
چالش:جیهوپ گوش هاش سوراخ نیس(چقدرم به یونگی ربط داشت،😐😐🤣🤣🤣)عالیییییی ترکیدم از خنده
اصن عااالی بووود فکت😂😂😂😂
مرسیی گلممم🥺❤
هن بچه ها ببشید عکس پارت اشتبا شد قرار بود یه عکس دیگ باشه😐💔 ولی از ناظر خیلی ممنونم تستمو زود منتشر کرد💕🥺