
خوش اومدین به پارت ۱۰ این داستان عزیزان امیدوارم که لذت ببری🤗💖 بریم سراغ داستان🏃♀️
🐞:گل رو ازش گرفتم و گفتم ممنون😊 🐾:قابلی نداشت خب کجا بریم؟ 🐞:هر جا تو بگی 🐾:مطمعنی؟ 🐞:اره اخرین باری که به سلیقه خودت منو بردی بیرون خیلی خوب بود 🐾:خب پس بریم بستنی؟تاحالا با بانوم بستنی نخوردم 🐞:باشه فکر خوبیه ولی من تبدیل به لیدی باگ میشم چون نمیخوام تو حالت مرینتی منو با تو ببینه اوکی؟ 🐾:اوکی.رفتیم پیش آندره (علامت آندره=🍦) 🍦:به به ببنین کی اینجاست کت نوار و لیدی باگ زوج محبوب پاریس😍 🐞🐾:☺️ 🍦:برای تو لیدی باگ، ذغالی به رنگ لباسش🖤 طالبی به رنگ چشماش🍈 و هلویی به رنگ پوستش🍑 و برای شما جناب کت نوار، هندونه ای با دانه های شکلات برای لباسش🍉🍫 بلوبری برای رنگ موهاش🍇(ببخشید ایموجی بلوبری نداشتیم فرض کنید این🍇 بلوبریه🤣)و آدامس به رنگ آبی آسمانی برای رنگ چشاش💙 🐞:خیلی ممنون آندره😊 🐾:شب خوش آندره👋 🐞:رفتیم بالای برج ایفل نشستیم کنار هم و بستنی هامونو خوردیم😋🍨
۱ ماه بعد...

🐞:صبح شده بود ساعت ۶ و نیم ساعتم زنگ زد بلند شدم یک نیمرو برای خودم درست کردم و خوردم🍳رفتم بالا موهامو شونه زدم و حاضر شدم دیگه مشکی رو از تنم در آورده بودم ولی قلبم هنوز هم مشکی پوش بود😔دلم خیلیییی برای مامانو بابام تنگ شده بود😢 خلاصه یه تیشرت سفید که روش طرح گل های صورتی داشت پوشیدم با یک دامن کوتاه صورتی کم رنگ دامن تا بالای زانو هام بود من زیاد آرایش نمیکردم همیشه فقط ته آرایشم یک رژ بود یک رژ صورتی زدم و موهامو باز گذاشتم و رفتم کیف مدرسمو برداشتم آماده کردم و رفتم پایین کلید خونه رو برداشتم و از در رفتم بیرون کتونی های سفیدمو پوشیدم و در خونه رو قفل کردم و کلیدشو گذاشتم تو کیفم و به سمت مدرسه راه افتادم(عکس اسلاید تیپ مرینته)

🐞:رسیدم مدرسه به بچه ها سلام کردم و خانم بوستیه اومد سر کلاس همگی نشستیم سر جامون(علامت خانم بوستیه=👩🏫) 👩🏫:سلام بچه ها صبحتون بخیر همه ی بچه ها:صبح بخیر خانم بوستیه 👩🏫:بچه ها امروز یک دانش آموز جدید داریم، بیا تو عزیزم 🐞:خانم گفت که یک دانش آموز جدید داریم بعد روشو کرد سمت در و گفت بیا تو عزیزم. یک پسر وارد کلاس شد (بچه ها ۳ تا علامت جدید داریم:دِیوید=🖤 آلیا=🦊 نینو=🐢) 👩🏫:لطفا خودتو معرفی کن 🖤:سلام به همگی اسم من دِیوید هست ۱۸ سالمه چون یک سال دیرتر رفتم مدرسه از آمریکا اومدم فرانسه 🐞:اون پسره خودشو معرفی کرد اسمش دیوید بود یه پسر با موهای مشکی و چشمای خاکستری(عکس اسلاید) 👩🏫:خب دیوید میتونی بری اون ته بشینی کنار لایلا 🖤:چشم خانم بوستیه. داشتم میرفتم که بشینم سر جام که یهو چشمم خورد به یه دختر با موهای سرمه ای و چشمای آبی آسمونی خیلی جذاب بود😍چند ثانیه سر جام وایسادم و نگاش کردم 🐞:پسره داشت میرفت سر جاش که یهو وایساد داشت ب من نگاه میکرد منم نگاهمو ازش کشیدم 👩🏫:دیوید چرا وایسادی؟! 🖤:یهو با صدای خانم بوستیه به خودم اومدم و گفتم ببخشید خانم و رفتم سر جام نشستم کنار یه دختر مو قهوه ای با چشمای سبز باهم سلام کردیم و خانم درسو شروع کرد کل کلاس فقط نگاهم به اون دختره بود باید زنگ تفریح برم باهاش حرف بزنم 🐾:اون پسره همش داشت به مرینت نگاه میکرد خیلی غیرتی شده بودم یعنی چی که بهش زل زده😡حس خوبی بهش نداشتم باید حواسم بهش باشه 🐞:زنگ تفریح خورد با آلیا رفتیم توی حیاط کنار هم نشستیم داشتیم باهم حرف میزدیم 🦊:میگم چرا پسره به تو خیره شده بود؟! 🐞نمیدونم 🦊:شاید عاشق جنابالی شده😂 🐞:آلیااااا عههه😠اصلا هم بامزه نبود من الان دیگه د.و.س.ت.پ.س.ر دارم😒
🦊:خیل خب حالا جوش نیار شوخی کردم 🐢:رفتم تو حیاط دیدم آلیا داره با مرینت حرف میزنه رفتم سمتشون.سلام دخترا 🦊🐞:سلام نینو 🐢:آلیا میخواستم یه چیزی بهت بگم میشه یه دقیقه بیای؟ 🐞:برین راحت باشین😉😊 🦊:مطمعنی مرینت؟ 🐞:اره برو عشقم 🦊:مرسی مرینت تو بهترینی😍و با نینو رفتیم اون سمت 🖤:زنگ تفریح که خورد اون دختر مو سرمه ایه(مرینتو میگه چدن هنوز اسمشو نمیدونه)رو زیر نظر داشتم داشت با یه دختره ای حرف میزد یهو دیدم یه پسره رفت سمتشون و بعد از چند ثانیه با اون دختره رفت و مرینت تنها شد منم از فرصت استفاده کردم و رفتم پیش مرینت. 🐞:داشتم با گوشیم ور میرفتم که یهو دیوید اومد پیشم و نشست 🖤:اممم سلام اسم من دیویده اسم تو چیه؟ 🐞:مرینت 🖤:چه اسم قشنگی از آشناییت خوشبختم مرینت 🐞:منم همینطور 🖤:میگم میشه یه خواهشی ازت بکنم؟ 🐞:اره حتما 🖤:میشه بچه هارو بهم معرفی کنی؟ 🐞:اره خب اون دختره که لباس صورتی داره که با اون دختری که پایین موهاش بنفشه رو میبینی؟ 🖤:اره 🐞:اون اسمش رز هست اون یکی هم جولیکا دوستای صمیمی هستن 🖤:اوکی خب اون دوتا دختر و پسر که داشتین ۳ تایی حرف میزدین چی؟ 🐞:ببینم تو منو زیر نظر داشتی؟!🤨 🖤:چ-چی امم نه نه داشتم میومدم دیدمتون 🐞:اها خب اون دختره آلیاست بهترین دوستم که مثل خواهرمه اون پسره هم نینوست د.و.س.ت.پ.س.ر آلیا 🖤:آها 🐞:اون دختر قد کوتاه و چاقه که با اون پسر چاقه و قد بلندست که لباس مشکی داره اون اسمش میلن هست پسره هم اسمش ایوانه د.و.س.ت.پ.س.ر میلن،اون دختر مو طلاییه هم کلویی دختر شهردار پاریس خیلی پولداره و خیلی هم مغرور و خودخواه هممون ازش متنفریم اون دختر مو نارنجیه هم کنارشه بهترین و تنها دوستش سابرینا هست البته مثل یه بَرده ازش کار میکشه😒 🖤:واقعا که چقدر مغروره
🐞:اوهوم. خب اون دختر مو قرمزه اسمش الکس هست و اون پسر لباس سبزه هم اسمش مکس هست اون دختر مو قهوه ایه که یه کت قرمز داره هم اسمش لایلاست دشمن منه دوست داره زندگیمو برام با دروغ های فوق العاده حرفه ایش نابود کنه همه هم باورش میکنن همه فکر میکنن یه فرشته ست اما فقط منو آدرین میدونیم که واقعا چه هیولاییه😒 🖤:واقعا؟!😧فکر میکردم دختر خوبیه مثل اینکه اشتباه فکر میکردم خدا بخیر کنه من بقلش میشینم 🐞:و اون پسر لباس قرمزه هم اسمش کیم هست یه ورزشکار حرفه ای و عاشق شنا بهترین دوستش مکسه، اون پسر مو نارنجیه هم اسمش ناتانائیل هست عاشق نقاشیه نقاشیشم حرف نداره و اخرین نفر هم اون پسر مو طلاییه اسمش آدرین هست مدل معروف پاریس و دومین فرد پولدار شهرمون باباش یه طراح حرفه اییه و خودشم که یه مدل هستش 🖤:بله آقا آدرین خیلی خوب هم میشناسمش 🐞:داشتم آدرین رو معرفی میکردم که یهو دیوید گفت بله آقا آدرین خیلی خوب هم میشناسمش بعد یه اخمی اومد رو صورتش ازش پرسیدم:تو از کجا میشناسیش؟!😦 🖤:(توی ذهنش میگه)ای وایییی گند زدممم😫. چیزه اممم خب یه مدل مشهوره همه میشناسنش م-مگه نه؟😅 🐞:اها اره خب 🖤:(توی ذهنش میگه دوباره)نزدیک بودااا باید بیشتر حواسمو جمع کنم😥 🐞:خب تموم شد دیگه 🖤:ممنون مرینت واقعا کمک بزرگی بود 🐞:خواهش میکنم 🐾:مرینت و اون پسره دیوید کل زنگ تفریح رو باهم حرف زدن واقعا عصبی بودم من تازه به عشقم رسیدم نمیخوام از دستش بدم، زنگ خورد و همگی رفتیم سر کلاس
ایزی ایزی تامام تامام😂😁هوففف دستم پوکید😓ناظر عزیز لطفا منتشرش کن🌷🌷🌷
خب بچه ها جون این پارت هم تموم شد امیدوارم که خوشتون اومده باشه لایک و نظر فراموش نشه کیوتای من😘🤗🥰
از تمام عشقایی که کامنت میدن و لایک میکنن و بهم انرژی میدن واقعا ممنونم😍 خیلی دوستون دارم💕💕 مراقب خودتون باشید🙂💖 تا پارت بد خدافظ👋😚
تا اینجا اومدی لطفا بزن بعدی که ثبت بشه تست رو انجام دادی لطفا خیلی سرش زحمت کشیدم🙏🏽🥺💕 برو بعدی چالش هم داریم😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تورو خدا حذف کن این چلمن رو
چرا ادامشو نمینویسی
عالیییییییییییی
عالی بود، پارت بعدو زود بزار
مرسی مهسا جون چشم امشب میزارم😘💕
راستی بچه ها ببخشید من اشتباهی اسم داستان رو نوشتم دوست دارم ولی اشتباه تایپی بوده درستش: بگو دوست دارم شرمنده😅🙏🏽
عالییییی
مرسییی عزیزممم🙏🏽💕😘
راستی چالش هم خب راستش نمیدونم😂 شاید میخواد آدرین و و با خاک یکسان کنه😂
😂😂😂
عالییییییییی
فک کنم اولین نفرم😄😁
مرسییی عشقمممم💖💕اره اولین نفری تبریک میگم😂😘😍💕