10 اسلاید چند گزینه ای توسط: تهیونگ کوچیک انتشار: 4 سال پیش 3,752 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
این داستان درباره شما و تهیونگ هست امیدوارم خشتون بیاد
اسم شما در این داستان جین هو است شما دختری زیبا هستید که 21 سال سن دارید و بازیگری معروف از خانواده ای پولدار هستید خانواده شما دومین خانواده پولدار کره هست
از زبان شما بلاخره فیلم برداری فیلم جدیدم تموم شد امروز قراره خودم برم خونه چون راننده مرخصی گرفته بود. داشتم میرفتم که یهو شنیدم یکی داره صدام میکنه برگشتم اون شخص گفت کیف پولتون رو انداختید گفتم ممنون و سرم رو بالا گرفتم باورم نمیشد اون کیم تهیونگ از بی تی اس هست کسی که خیلی دلم میخواست از نزدیک ببینمش. تهیونگ گفت شما جین هو هستید درسته؟ گفتم بله من جین هو هستم تهیونگ گفت خیلی خوشحالم که شما رو از نزدیک میبینم منم گفتم منم خیلی خوشحالم که شما رو از نزدیک میبینم شما یکی از افرادی هستید که دلم میخواست از نزدیک ببینمش تهیونگ گفت باعث افتخارمه یکم با هم حرف زدیم و خداحافظی کردیم وقتی که رسیدم خونه یکی خدمتکارمون گفت خانم جوان پدرتون گفتند که وقتی رسیدید خونه برید دوش بگیرید و لباس های گرون قیمتی که دیروز گرفتید رو بپوشید گفتم باشه
رفتم اتاقم همونطور که پدرم گته بود دوش گرفتم و لباس های گرون قیمتی که دیروز خریدم رو پوشیدم رفتم پایین به خدمتکارمون گفتم بابا مهمون داره که گفته لباس های گرون قیمت بپوشم درسته؟ خدمتکار گفت بله مهمون های مهمی هستند. هان مهمون های مهم ولی من که ارایش نکردم خدمتکار گفت خانم جوان شما بدون ارایش هم خیلی خوشگلید گفتم ممنون و رفتم سمت تالار پذیرایی وقتی در رو باز کردم اول از هرکاری سلام کردم پدرم گفت خوش اومدی جین هو گفتم ممنون مادر مثل همیشه با غرور گفت جین هو ببین پدرت چه مهمون های معروف داره وقتی که به مهمون ها نگاه کردم از خوشحالی بال در اوردم مهمون های پدرم اعضای گروه بی تی اس بود رو به اعضای بی تی اس تعظیم کردم و گفتم خیلی خوشحالم که شما رو از نزدیک میبینم نامجون گفت واقعا؟ گفتم بله من یک ارمیم نامجون گفت باعث افتخارمونه که بازیگری که تو جهان معروفه یک ارمی باشه پدرم گفت جین هو بشین گفتم چشم نشستم شام که خوردیم و خدمتکار ها ظرف هارو جمع کردن شروع کردیم به حرف زدن بحث به بچه گی من کشید
ناگهان مادرم از کارهایی که وقتی 6 سالم بود میکردم گفت من وقتی که 6 سالم بود فکر کنم جز ا10 نفر دیوونه جهان بودم. همونطور که مادرم از6 سالگیم میگفت من هم داشتم از خجالت اب میشدم پیش اعضای بی تی اس ابروم به کل رفت بغض کردم گفتم ببخشید من میرم بیرون بزور داشتم لبخند میزنم وقتی رسیدم به باغ دیدم هیچ کس نیست با خودم گفتم خداروشکر کسی اینجا نیست حالا دیگه راحت میتون گریه کنم بغضم ترکید یکی گفت خانم جین هو حالتون خوبه این صدای تهیونگ بود اشک هام رو پاک کردم و گفتم بله حالم خوبه شما چرا از مهمونی اومدید بیرون تهیونگ گفت وقتی که شما رفتید جیمین در گوشم بهم گفت بیام دنبالتون و ببینم حالتون خوبه یا نه شوگا هم گفت اره زودباش برو مثل اینکه بغض کرده بود
گفتم نه بغض نکردم تهیونگ گفت دروغگو هرکسی مادرش این چیزها رو جلوی بقیه بگه گریه میکنه گفتم من مثل بقیه نیستم من یک بازیگر معروفم که قراره تمام ثروت پدرم بهم ارث برسه تهیونگ گفت چیزهایی که گفتی درسته ولی تو هم مثل بقیه انسانی بعد گفت اگه خجالت میکشی که کسی اشک هات رو ببینه پس من روم رو برمیگردونم تا هرچقدر که میخوای گریه کنی بهد روش رو برگردوند شروع کردم به گریه کردن *پنج دقیق بعد* تهیونگ گفت مثل اینکه گریه کردنت تموم شد گفتم اره برگشت گفت ریملتون مالیده نشده یعنی ارایش نکردید گفتم نه ارایش نکردم تهیونگ گفت با چیزی که فکر میکردم فرق داشت گفتم منظور گفت فکر میکردم بدون ارایش قیافتون معمولی میشه و بخاطر ارایشه که انقدر خوشگلید
بهم برخورد گفتم معلومه که من بدون ارایش هم خشگلم خشگل بودنم ذاتیه گفت ذاتی پس یعنی تو خانوادتون کسی خشگل بوده و شما به اون رفتید ولی هم پدرتون و هم مادرتون قیافشون معمولیه گفتم من تو خشگل بودن به برادرم کشیدم برادر بزرگترم خیلی خشگل بود هان خشگل بود راستی شما که برادر ندارید گفتم قبلا داشتم ولی بر اثر بیماری قلبی مرد تهیونگ گفت خدا رحمتشون کنه گفتم ممنون
یهویی یه صدایی اومد تا من و تهیونگ رفتیم به سمت صدا یهو یکی دستم رو کشید من جیغ زدم پدرم مادرم و اعضای بی تی اس زود اومدن به باغ پدرم تفنگش رو در اورد تا کسی که من رو گرفته بود بزنه ولی اون شخص گفت تکون نخورید اگه حتی یه قدم هم تکون بخورید باید شاهد مرگ این دختر باشید مادرم گفت هرچی بخوای بهت میدیم پس دخترم رو ول کن گفت چیزی که من میخوام همین دختره یه ماشین اومد اون شخصی که من رو گرفته بود زود تو ماشین نشت و من رو کشید سمت خودش به راننده گفت حرکت کن پدر و مادر سوار یه ماشین شدن و اعضای بی تی اس سوار یک ماشین دیگه و اومدن دنبال ماشینی که من توش بودم رسیدیم به مخفیگاه اون شخصی که من رو گرفته بود چند دقیقه بعد پدرومادرم و بی تی اس اومدن داخل اون شخص گفت چطور پیدامون کردید جین گفت داشتیم تعقیبتون میکردیم اون شخص گفت خاک بر سرم که متوجه نشدم
جونگ کوک کلاه اون شخص رو کنار زد و تهیونگ من رو از چنگ اون شخص در اورد پدرم گفت جین لینگ*اسم برادر مرده شما که مرده بود ولی زندس* بهت گفتم هرگز خودت رو نشون نده توام بهم گفتی باشه پس چرا خودت رو به جین هو نشان دادی مادرم گفت جین لینگ خدت میدونی جین هو نمیتونه تحمل کنه که برادر مردش در اصل زندس با این حرف های پدر و مادرم داغون شدم مادرم چیزهایی که من به تهیونگ درباره برادرم گفته بودم رو به بی تی اس گفت و بعد گفت جین لینگ زنده بود و ما این رو به جین هو نگفتیم اعضای بی تی اس ناراحت شدند. یهو من همه چیز رو سیاه دیدم و از هوش رفتم پدرم و مادرم و برادرم و اعضای بی تی اس دورم جمع شدن
وقتی که به هوش اومدم دیدم که تو اتاقمم هیچ کس تو اتاقم نبود بغیر از تهیونگ. تهیونگ همون طور که رو صندلی نشسته بود خوابش برده بود حس کردم یه چیزی دستم رو گرفته به دستم نگاه کردم دیدم تهیونگ دستم رو گرفته یهو ضربان قلبم بالا رفت و سرخ شدم با خودم گفتم امکان نداره من عاشق تهیونگ شدم صدای تهیونگ و شنیدم که گفت خداروشکر بهوش اومدی از عالم هپروت در اومدم ضربان قلبم عادی شده بود و دیگه سرخ نبودم پرسیدم چند وقته بیهوشم تهیونگ گفت سه روز گفتم تمام این سه روز رو کنارم بودی؟ تهیونگ گفت اره اینجا بودم بعد گفت نگران بودم نکنه اتفاقی برات بیوفته یهو سرخ شد و بغلم کرد اول تعجب کردم بعد دوباره ضربان قلبم بالا رفت و عین لبو سرخ شدم
این از پارت اول پارت دوم هم به زودی میزارم
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
25 لایک
___________________________________
عیح گاایز فالوم کنین بك مدمح•-•🧊✨
___________________________________
وایی عالی بودددددددد
ممنون
داستانگش عالیه حتما بزار من عاشقش شدم با اینکه خیلی داستان درباره تهیونگ خونده بودم ولی این از همش بهتر بود
میشه وقتی داستان من تایید شد 🥺
بخونیش امیدوارم خوشت بیاد ولی مال من یکمی طنزه 😂😆
تستچی متاسفانه بعد چهار روز تست رو تایید میکنه منم دارم دق میکنم
تستای منو منتشر نمیکنه عدم تایید هم نمیده
شما تهیونگم منتشر نمی کنه
میگم پارت بعدیشو بنویس که برای اون معطل نباشیم کیوت
باحال بود زودتر بزاااااااار واااایییی خدا👌😍😍راستش من قبلش یه اسم کره ای برای خودم انتخاب کردم اونم(پارک جین هو)بود😂😄
پارت بعد رو نوشتم داره بررسی میشه/ اسم خوبیه
خوبه من میخواستم اسم خودمو بزارم کیم ته کیونگ
با اینکه نمیدونم بی تی اس چیه ولی داستان جالبی بود
بی تی اس جز بهترین خواننده های کره ای هستش...واین داستان بیشتر مخصوص طرفدارنشونه=)
😐 من از هوش رفتم
خیلی خوب بود پارت بعدی رو زود تر بزار
چشم سعی میکنم زود بزارم
تا فردا پارت دومش رو بیرون ندی خود کشی میکم خونم مییوفته گردنت
ترو خدا خودکشی نکن من پارت بعدش رو امروز مینویسم ولی چند روز باید بررسی بشه
باشه ولی داستانت عالیه