سلام عشقولیای من مرسی که داستانمو میخونین ونظر میدین😘😘😘این پارت رو طولانی مینویسم وامروز سه شنبست امیدوارم تستچی جان زود منتشرش کنه،نظر فراموش نشه❤️❤️❤️
چشمای لیندو گرد شده بود ورنگش پرید نگام کرد وگفت:دیوونه شدی؟؟؟گفتم:ولی،حرفم قطع کرد وگفت:دیگه هیچوقت به این فکر نکن هیچوقت لیندا فهمیدی؟؟!وسریع رفت...دستمو گزاشتم رو سرمو گفتم:تو کسی نیستی که تایین تکلیف میکنه!!.....از زبان آیدو میخاستم برگردم خوابگاه سوار ماشینم شدم وقتی خواستم درش ماشینو ببندم یکی در رو گرفت،...نگاه کردم دیدم لیندا بود،گفتم:چیه؟؟گفت باهات کار دارم...گفتم:کارت چیه؟؟گفت:خوب...اینجا نمیشه که!!سوار ماشین شد وگفت:تو..میتونی منو ببری پیش شاه،خ*و*ن*آ*ش*ا*م*ا*چیزی که شنیدم باور نمیکردم گفتم:هههه سرت به جایی خورده؟؟اااشایدم چیزی خوردی؟؟هههه میخای شاه مارو ببینی مگه از جونت سیر شدی...
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
فرشته نجات
وای عالی بود بعدی رو زودتر بزار قلبم اومد تو دهنم😐😊
عالی 👌
به نظر من اون لیندو هست چون فقط اون و آیدو از تصمیم لیندا برای ملاقات پادشاه خونآشام ها خبر داشتند.🙂
عالی ادامه بده
به احتمال زیاد آیدو به احتمال کم لیندو
به نظر من که لیندو هس
داستان خیلی خوبیه...فک کنم ایدو بوده
عالیییییییییییی داستان منم بخون
عالی بود😍
از اونجایی که لیندو نمیدونه اومده پیش شاه پس آیدو باید باشه
عالی بود
عالی بود پارت بعدی رو زودتر بزار.
فکر کنم اون آيدو بود.