lovely life 5

از زبان آدرینا : تینا رفت . بعد مدرسه تو ماشین گفتم آدرین تو چقدر مرینت رو د.و.س.ت داری گفت چرا میپرسی گفت تو بگو گفت اندازه دنیا یا حتی بیشتر گفتم پس ‌باید به مرینت بگی و اینکه نباید تینا از رابطه خبر دار بشه چون ممکنه یه بلایی سر مرینت بیاره آدرین گفت خب من باید چی کار کنم گفتم الان به مارین پیام میدم که امشب مرینت رو بیاره جای رود سن بهش می‌گی باشه ؟! گفت باشه هر چی تو بگی

از زبان مارین: دیدم یه پیام برام اومد آدرینا گفت وقت اجرای نقشه هست 😉 براش نوشتم حتما گفته بود مرینت رو بیارم جای رود سن

از زبان مرینت : دیدم مارین اومد تو اتاق گفت چه طوری خواهر جون گفتم عالی تو چطوری گفتم میای امشب بریم رود سن یه هوایی بخوریم یکم گشت بزنیم گفتم من موافقم کی بریم گفت ساعت ۶ گفتم باشه تا اون موقع یکم طراحی کردم تکالیفم رو نوشتم

( بریم جلو ساعت ۶ ) از زبان مرینت حاضر شدم با مارین رفتیم سمت ماشین رفتیم سمت رود سن

یکم قبل از زبان آدرین : ساعت ۴ و نیم با آدرینا رفتیم یکم اون جارو ترئین کردیم تا مرینت و مارین برسه از زبان مرینت وقتی رسیدیم دیدم چه قدر اونجا قشنگ شده به مارین گفتم این کار توئه گفت نه کار ع.ش.ق.ت.ه گفتم چی رو مو کردم اونور دیدم آدرین اینجاست اومد جلو دستمو گرفت گفت ….

ناظر عزیز لطفا منتشرش کن 🌷🌷🌷