احتمالا پارت آخر
دفتر مرگ یا دث نوتلایت یاگامی، پسر جوانی که از ظلم و فساد بیزار است، تصادفاً دفتری پیدا میکند که رویش نوشتهشده DEATH NOTE (دفتر مرگ). در صفحهٔ اول دفتر توضیح داده شده که اگر نام شخصی در دفتر نوشته شود آن شخص پس از ۴۰ ثانیه بر اثر حمله قلبی خواهد مرد.
لایت در صدد استفاده از دفتر بر میآید و شروع به کشتار مجرمین میکند، ولی پلیس به مرگ پی در پی مجرمین مشکوک میشود و تصمیم میگیرد قاتل را پیدا کند. در همین حین ال که کاراگاهی بسیار باهوش بود تصمیم میگیرد که کیرا (لایت) را پیدا کند اما لایت بخاطر زیرکی و نفوذیی که در سیستم پدرش ایجاد کرده بود توانست نقشه های ال را نقشه بر آب کند. اما بلاخره ال به او مشکوک میشود و او را بسیار تحت فشار قرار میدهید به عنوان مثال: در اتاقش تعداد بسیار زیادی دوربین وصل میکند یا با او در مدرسه دیدار میکند در این حین لایت تصمیم میگیرد به او بپیوندد تا به ال ثابت کند که او کیرا نیست.

توکیو غول داستان دربارهٔ پسری ۱۸ ساله به نام کن کانکی است که با دختری به نام ریزه که هر دو همسن هستند و در خواندن کتاب با یکدیگر تفاهم دارند، در کافهای که معمولاً به آنجا میرود آشنا میشود. کانکی غافل از اینکه ریزه یک غول (موجودات مرموزی شبیه به انسان که در پی شکار و خوردن گوشت انسانها هستند) است مورد حمله او قرار میگیرد، اما در پی ناباوری کانکی جان سالم بدر میبرد و به شدت مجروح میشود. پس از انتقال کانکی به بیمارستان، از آن غول بر روی او پیوند اعضا انجام میگیرد. پس از به هوش آمدن، کانکی در مییابد که خود او نیز تبدیل به یک نیمهانسان/نیمهغول شده و در دنیایی که دیگر انسانها در بالاترین زنجیره غذایی قرار ندارند گرفتار میشود.
در واقع تنها ماده غذایی که غولها میتوانند از آن تغذیه کنند گوشت انسان است و خوراک انسانها برای آنها به شدت زننده و غیرقابل تحمل است. غولها در صورت مصرف غذای انسان در شرایط اضطراری بیمار میشوند. تنها ماده خوراکی مشترک بین غولها و انسانها قهوه است. در ادامه کانکی به استخدام در کافیشاپ مذکور با نام آنتیک در میآید، و تلاش میکند جایی در میان دنیای غولها پیدا کرده و بتواند صلحی میان غولها و انسانها و درک متقابلی پدید آورد. اما در میان راه فشارها، شکستها و شکنجهها او را به اهدافی دیگر میکشاند.

مرد تک مشتی یا وان پانچ من ( یا به قول خودمون کله تخم مرغی) داستان وان پانچ من در کلانشهری خیالی به نام «شهر Z» روایت میشود و دربارهٔ ابرقهرمانی به نام سایتاما است که به قدری سخت تمرین کردهاست که به مرور زمان موهای سرش کمکم شروع به ریزش کرده و در نهایت بهطور کامل کچل شدهاست. او میتواند بر هر دشمنی تنها با یک مشت غلبه کند، و بدلیل اینکه بسیار قدرتمند است و قادر است به راحتی حریفانش را شکست دهد این قضیه برایش خستهکننده شده و به دنبال پیداکردن حریفی قویتر از خود رفت که بتواند با او مبارزه کند.
تموم شدش حرفی دیگه نیست پس به من بدید نمره بیست
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)