
سلام✋ بریم واس پارت6😉
مشخص بود که متیو کمی ترسیده اما بعد عصبانی شد و دادی سرم کشید:گفتم هیچی نیست😠😠😠 با این دادش قلبم و به درد اورد💔 داداشم،متیو،داداش کوچیکه ام همدم بچگیام داشت سر من داد میزد خیلی عوض شده بعد4سال که دوباره همو دیدیم باهام اینجوری برخورد میکنه😭ص با گریه گفتم: من فقط یه سوال پرسیدم😭 متیو که این حالم و دیدم سریع بغلم کرد و گفت:ببخشید،ببخشید!!! من واقعا..... نذاشتم ادامه ی حرفش و بزنه و از بغلش بیرون رفتم و دویدم توی راه لوکا من و دید لوکا:هی،چیزی شده؟؟؟؟ ولی من بهش محل ندادم و رفتم توی اتاقم و درو قفل کردم و خودمو انداختم پایین تخت دلم گرفته بود اشکام سرازیر شد بعض وقتا فکر میکنم بدبخت ترین آدم زمین منم......چشمام همه جا رو تار میدید دیدم کمی بهتر شد و فهمیدم توی اتاقم با سیلی از اشکام خوابم برده بوده...... احساس کوفتگی و درد روحی میکردم خواب درد و بد تر میکنه😢 بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون وای ساعت3ظهر😱من چقد خوابیدم از پله ها پایین رفتم همه سر میز بودن و عصرونه میخوردن متیو تا من و دید بلند شد و بقیه هم وقتی دیدن متیو بلند شده و به یه جا خیرست به من نگاه کردن
بی محل به متیویی که داشت خیره نگاهم میکرد رفتم پایین و پیششون وایسادم دیدم همشون دارن من و نگاه میکنن آدرین:تو...... ببینم..... تو حالت خوبه؟! درست شنیدم؟ آدرین حال من و پرسید؟! خب چی شده مگه صورتم خونیه؟! چرا حرف نمیزنن؟! سرم و چرخوندم سمت چپ و دوباره داشتم برش میگردوندنم که یه چیزی دیدم و سریع جوری که گردنم گرفت سرم و برگدوندنم و به آینه ای که به دیوار وصل شده بود نگاه کردم چشمام پف کرده بود و سیاه شده بود به متیو نگاه کردم مرینت:شاهکارتونه تعجب نداره که😒 متیو:مر.... و تا خواست ادامه ی حرفش و بزنه با دستم که سمت میز رفت ساکت شد یه کروسان برداشتم و رفتم سمت کابینت و شکلات و ازش بیرون اوردم و بی محل رفتم روی کاناپه و خوردم تلویزیون و روشن کردم و دیدم همه جا تبلیغه اه بلند شدم و رفتم توی اتاقم و لباس درست و حسابی پوشیدم و کمی آب به صورتم زدم تا حالم خوب بشه و پفی چشمام از بین بره و رفتم پایین و بعد بیرون نمیدونم دلیل این بیرون زدن یهویی چی بود اما واقعا لازمش داشتم باید جایی برم که آرامش داشته باشم بیبینیم پاهام من و به کجا میکشونن!
لب ساحل!!! بد نیست اینجا بهم آرامش میده رفتم لبه ی آب و پام و فرو کردم داخل شن حس برخورد شن های نرم و آب های زلال با پام آرامش غیر قابل وصفی بهم داد و منم چشمام و بستم و لذت بردم! آخ که چقد دلم برای دریا تنگ شده! خیلی خوبه این ساحل انقد خلوته و کسی داخلش نیست که من و بشناسه نشستم لب دریا و موج های آب آروم به پام بر میخوردن کم کم احساسی بهم دست داد دلم میخواست توی این دریا خاموش بشم ولی الان وقتش نیست! فقط رفتم جلو و کمی با پام به موج ها ضربه زدم! اوفففف اینجوری نمیشه وگرنه من کلافه میشم خودم و پرت کردم توی دریا و دیوانه وار شنا کردم خیلی حس خوبی داره! از آب بیرون اومدم کاملا خیس بودم! قطه های آب از لباسم آب چکه میکرد!💧💦 بهتره برم خونه یهو بارون گرفت خداااا تو شانسم😖 وسط تابستون بارون میباره اونم فقطططططط و فقطططططط بخاطر اینکه من مریض شم😤😤 داشتم به سمت خونه میرفتم که بارون شدید شد یهو احساس کردم دیگه بارون روم نمیباره! اون آدرین بود که بالا سرم بود و بارون روی اون میریخت!
مرینت:آدرین! آدرین:مرینت مرینت:آدرین! آدرین:مرینت مرینت:آدرین! آدرین:مرینت مرینت:آدرین! آدرین:مرینت مرینت:بسه دیگه😐،تو اینجا چیکار میکنی؟ آدرین:خواهش میکنم! مرینت:هوفففف تو اینجا چیکار میکنی؟ آدرین:متیو گفت ساحل دوست داری داشتم میومدم اونجا مرینت:لازم نکرده تو کمکم کنی خواستم از اونجا برم که بغلم کرد و گفت:من به خواست خودم نیومدم، بخاطر داداشمه پس دیگه غر غر نکن و کار و سخت نکن و به سمت خونه حرکت کرد توی بغلش احساس آرامش میکردم و حتی تقلا نمیکردم که بیرون بیام رسیدیم و من و گذاشت پایین نگهبان درو باز کرد و آدرین دستم و گرفت و کشوند منم دنبالش میدویدم حس خوبی بود! لبخند روی لبم اورده بود! سریع در خونه رو باز کرد و رفتیم داخل مرینت:چرا هیچکس نیست؟! آدرین:چون ساعت9شبه! مرینت:چیییییی؟؟؟؟!!!!! یعنی من5ساعت لب ساحل بودم؟؟؟!!!(ساعت3بیدار شد و تا عصرونه خورد و رفت ساعت4بود و الان5ساعت بعد شده9) آدرین:بله مرینت:ولی چرا انقد زود! آدرین:جنابعالی دیشب ساعت8چراغا رو روی ما خاموش کردی مرینت:راست میگی😂
آدرین:هوففففــــ بیا ما هم بخوابیم که خیلی خستم خمیازه ای کشید و ادامه داد:هاوووو💤(منم خوابم میاد ساعت5صبحه)تو هم بهتره خودت و خشک کنی و لباست و عوض کنی تا مریض نشی و پله ها رو طی کرد و رفت بالا و بعدشم رفت توی اتاقش منم رفتم توی اتاقم خیلی خسته بودم💤😴 لباسم و از تنم کَندم و و خودم و خشک کردم و یه لباس دیگه پوشیدم خیلی خوابم میومد💤 خودم و پرت کردم روی تخت...... از روی تخت بلند شدم و رفتم توی هال همه بودن متیو:به به دختر خانوم،شما کی باشین؟؟؟؟ مرینت:مسخره😒 یهو آلیا هلم داد و گفت:مسخره خودتی😡 تو کی هستی؟؟؟ مرینت:آلیا تو دیگه نه! این شوخیای مسخره چیه؟ میدونین که خوشم نمیاد بس کنین! یهو همه همشون به سمت جلو قدم برداشتن، اومدن سمتم! منم عقب عقب رفتم اوونا چشون شده؟ مرینت:آدرین؟! داداش چیکار میکنین؟ منم مرینت! داداش! نیاین! الکس! میلن! منم😭! رز! نیاین! جول😢!!! لوکا! آرژانچ! خانوم بوستیه! آقای داماکلیسسس!!! بچه ها منمممممم!!!😭😭 نه منم بچه ها چیکار میکنین؟؟!! با حالت شیطتانی جلو میومدن دیگه داشتن بهم میرسیدن رفتم عقب که یهو....(یاع یاع چ خبره ینی😈)
احساس کردم زیر پام خالی شد و با نگاه کردن متوجه شدم افتادم توی سیاهچاله ای که پشت پام بوده!......از خواب پریدم( بگین چ فکری میکردین😂) گردنم و شقیقه ام عرق(ی جایی نزدیک پیشانی و سر اگه نمیدونین) کرده بود و نفس نفس میزدم و گرممممم بود آدرین و بالای سرم دیدم آدرین:خانوم جلو نیاین! چی شده؟ کابوس دیدی؟! مرینت تو ذهنش;چرا اول از همه اسم این و گفتم؟ حتما چون بالای سرم بوده(شت😐)مرینت:گ....گرمههههـــ آدرین:الان تابستونه طبیعیه هوا.... و چشمش به من که داشتم از گرما جون میدادم افتاد آدرین:هی! هی! تو خوبی؟! مرینت؟! دختر؟!! هییی!! وقتی دید جواب نمیدم دستش و زد توی لیوان آب روی میزم و پاشید روی صورتم انقد گرمم شده بود که نای حرف زدن نداشتم گلوم درد میکرد! لعنتی حتما سرما خوردم سرفه ای کردم صدام مث اگزوزی که کار نمیکنه شده بود(چ مثالی😐) یه لیوان آب دیگه داد و گفت:بیا بخور با دستم نشونه ی نه گفتم آدرین:یهو چش شد😱 آدرین:صبرکن الان میام رفتم و از توی یخچال یخ برداشتم که متیو رو دیدم متیو:ساعت12شبه چیکار میکنی؟! آدرین:مرینت حالش خوب نیست متیو:چییی😱؟ آدرین:منم نمیدونم و رفتم توی اتاقش و بالای سرش ولی چشماش بسته بود😱
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میشه بگی چند پارت هست رمانت؟!
عالی
یکی پیدا نمیشه با من بد بخ بحرفه😞؟
حالم زیاد خوب نیست😢
منهستمعزیزم
من هستم عزیزم چی شده
نصفه شبی هروقت که خواستی من ساعت خوابم از 5 صبح به بعده
عالی بود
مرینت بیهوش شد
منتظر پارت پنجمیم ششم میاد؟ واقعا؟!💔😐
بچه ها نمیدونم چه اتفاقی افتاده ولی پارت5از بررسی بیرون نمیاد وقت انتشارش دیروز بود
منتظر پارت پنجمم😐💔
عالی بود 💛 زود پارت بعدی رو بزاری
راستی این چرا پا ت 6 هست پس 5 کجاس😑هرچی تو پروفایلت گشتم نبود که😕
به هر حال منتظر ادامه هستم 💛💛💛 بااااااییی
پارت پنج نیومد
عالی بود