اماده اید برای پارت 1؟
جین هه ، تمین ، جیمین ، یونا ، مامان ، بابا ،، چطور میتونست تحمل کنه ، غیر قابل باور بود خانواده ای که سال ها در کنارشون بود یک شبه جلوی چشم هاش پودر شده بودن ، چرا اون ، چرا اون باید از بین 6 نفر زنده زنده میموند *فلش بک 1 ساعت* مامان《اه یکم بیشتر گاز بده برسیم ا.ت گفته جلو گیت فرودگاه هست یه ربع دیگه پرواز داره》بابا《اوه ساعت 8 شد زود تر بریم داره بارون میاد》بلاخره رسیدن فرودگاه و ا.ت خیس شده رو دیدن که منتظر بود تمین《یا ا،ت شی ببخشید دیر رسیدیم》ا.ت《اخه چرا اومدید خونه بدرقه ام کردید 》مامان ا.ت قطره اشکی از چشم های خیسش اومد مامان《ا.ت دلم واست تنگ میشه》 ا.ت《مامان گریه نکن من خوبم خداحافظ》همه《خداحافظ》
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
محشر بود بازم بقیع شو بزار
عالی بود
فک میکردم فقد سودا میتونه اینقدر جدی و خشک و دارک بنویسه اما دیدم توهم میتونی
پشمام😨
تو پی وی بهم یاد داد چجوری بنویسم😂😂
گفتم تو ازین استعدادا نداریا😂😂😂
سودا💔😭
حتی همین دارک نوشتنم سودا یاد داد