لایک و کامنت یادت نره کیوتی ✨
جمین:«اممم اگر اینجوریه ب..باشه»و بعد رو کرد به اونی که داشت باهاش حرف میزد و گفت:«بعدا ادامش رو برات تعریف میکنم تهوینگ 😉»تهوینگ:«اوکی» جمین اومدو جاشو بامن عوض کرد من:«مرسی🙏»جمین هم سرش رو به نشانه خواهش میکنم تکون داد و به تماشای ابر ها پرداخت حالا من طرف راستم جمین و چپم هم تهوینگ نشسته بود نمی دونستم باید چیکار کنم گوشیمم که تو کیفم گذاشتم کیفمم که توی کمد بالای سرمه 😐💔 یه ذره نشستم و به اطرافم نگاه کردم دیدم لیسا داره با رزی عکس میگیره جنی هم خوابه جیسو هم که داره منو نگاه میکنه و به من میخنده 😂😑💔بعدم حدفونش رو گرفت و باهاش داشت آهنگ گوش میداد منم دست از نگاه کردن به اطرافم برداشتم و تصمیم گرفتم که گوشی مو از کمد بالا سرم بردارم بلند شدم که کمد رو باز کنم هرکاری کردم باز نمی شد😐داشت آبروم می رفت از زبون تهوینگ:«نشسته بودم داشتم با گوشیم بازی میکردم که دیدم آ/ت سعی در باز کردن در بالای سرشه انگار دره باز نمیشد 😕برای همین هم گفتم:«امم کمک نمیخواین؟» آ/ت:«آآ...ن..نه خودم بازم میکنم 😁 باز شودیگه 😐💔» تهوینگ:«اوه باشه» ((۱دقیقه بعد😶))تهوینگ:«😂بزارین کمک تون کنم بدبخت رو کُشتین انقدر تو درش مشت زدین 😐😂» قیافه جیمین:😂 قیافه تهوینگ:😐 قیافه آ/ت:😅😳 آ/ت:ب..باشه اگر زحمتی نیست 😳»از بون آ/ت:«تهوینگ پاشد که در رو واکنه که جیمین طوری دراز کشید که پاش به سمت پنجره و روصندلی خودش و سرش هم رو صندلی من بود و داشت به طرز باز کردن دَر نگاه میکرد و گفت:«ته ته یکمی بکشش عقب بعد بپیچون اون قفله رو تو باز میشه»ته ته:«آهان😶..عه باز نمیشه 😐💔..وایسا..نه نمیشه جیمین خودت بیا»جیمین:«اومدم داشت از جاش بلند میشد که یهو من دستم رو از رو در همون کمد برداشتم و کمد دقیقا خورد تو صورت جیمین 😓💔😯 تهوینگ:«عه بازشد 😐 فقط دیر بازشد 😂 » اینو گفت و رفت سرجاش نشست 😐
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
ابجو عالی بوددددددددددددددددددددددددددد
ابجو حالت خوبهههه؟؟؟؟؟؟؟چرا ناراحتی؟؟؟
خیلی خوب بود توتم 👑😍
مرسی عشقم همیشه گیم 😘❤️💓🌟
عالییییی بود منتظر پارت بعد هستمم
مرسی کیوتی ✨❤️