
ایدش وقتی اومد تو ذهنم فقط منتظر بودم وقتم خالی شه که واستون بزارمش مرسی منتظر موندین ^^
میدونین دیگه توی همه تست هام شما ا/ت بودین.... امروز قراره از طرف مدرسه به اردوگاه بریم اونجا خیلی خوشگله سرسبزه وقراره گروه بشیم و بعد هرکی به سمتی بره و گزارش درباره اون روز بنویسه که توی اون اردوگاه چی دیده...گروه ما سه نفره ، من، و دوتا دیگه... سارا: ب-بچه ها...؟ گم نشدیم؟ ... سپیده: فکر کنم اره ...هی ا/ت الان باید از کجا بریم؟
من: ن-نمیدونم...از کجا بریم؟ ..آها خب اممم مستقیم.... سپیده: ما الان یک ساعته که داریم مستقیم میریم! ... سارا : گم شدیممممم بعد زد زیر گریه :/ .... از زبان جیمین: داشتم همین اطراف قدم میزدم چون ما تازه یک استراحت داشتیم و اومدیم این اردوگاه البته منطقه ایش رو انتخاب کردیم که کسی زیاد ما رو نبینه...صبر کن صدای گریه میاد؟ ... چه خبره... گفتم: بچه ها من یک صدایی میشنوم! ... جیهوپ: یکی داره گریه میکنه؟ ... تهیونگ: شاید شیر خوردتش! .... رپمان: اگه کسی توسط شیر خورده شده باشه نمیتونه گریه کنه 😐 ... جین: اه ای کاش منم آی کیو تورو داشتم
جیمین: من که میرم ببینم کی داره گریه میکنه...جونگکوک: منم میام هیونگ.... از زبان ا/ت : گریه نکنننن! وای سارا گم نشدیم خب؟ همین راهو بر میگردیم^^ ... داشتم دستشونو میکشیدم دنبال خودم که برگردیم که یک صدایی شنیدم .... اون فرد: کی اونجاست .... سپیده: ما رو نجات بدههه-نه نجات نده صبر کن... جونگ کوک؟ خودتی؟ .... من بدون اینکه برگردم گفتم: خیالاتی هم شدی! بیا بریم بابا.... یکی که صداش شبیه جیمین بود گفت: شما ها گم شدین؟
رومو برگردوندم و جیمین و جونگ کوک رو دیدم .... من: خب منم خیالاتی شدم.... جونگ کوک: حالتون خوبه ؟ ...اومد نزدیک تر و من هر لحظه با خودم میگفتم که آیا این واقعیه؟
سارا: نه خوب نیستم اوپا دارم گریه میکنم.... جیمین: اون مال چند لحظه پیش بود..الان که گریه نمیکنی؟ ... سارا: دوباره گریه کنم؟ * با قیافه گیج شده گفت* ... من: نه لطفا! ... بعد از چند لحظه بقیه هم اومدن...جین: اینا چرا اینجان؟ آخی گم شدین؟ بیاین من دم نوش دارم- ... شوگا: جین میشه فقط چند لحظه درباره درمان و مهربونی حرف نزنی ..این سه تا کین؟ ... من: ما..خب...ما گم شدیم! ... جیمین: میدونستم خب باید کجا برید؟ ... سپیده: هی دخترا حواستون هست؟ الان بی تی اس جلو ما وایساده و فقط داریم درباره اینکه گم شدیم حرف میزنیم؟ من امضا میخوام... نامجون: ببخشید ما توی تعطیلات امضا یا عکس نمیدیم احتمالت دوستاتم به خاطر همین هیچی نمیگن...من: درسته..حالا میشه کمکمون کنین؟
جیهوپ : البته ... تهیونگ: گوشی دارید؟ ... من: نه :| ... تهیونگ: شماره ای از جایی داری؟ ... من: اره :) از مدرسه اونا مارو به اینجا اووردن
تهیونگ: شماره رو بگین من زنگ بزنم که بگم کجایین ... سارا : من همینجا میمونم ..من: ساراااا چرا متوجه نیستی؟ اونا توی تعطیلاتن! نباید بهشون سخت بگیریم! فکر کردی من الان خودم از ذوق ، ذوق مرگ نشدم؟؟؟؟.... بعد اونا زنگ زدن و مدیرمون اومد... مدیر: کجا بودییین؟ این همه مدت ما پلیس خبر کردیم شما ها خیلی بی مسئولیتین! واقعا که ۳ نمره ازتون کم میشه ..داد زد... جیهوپ: لطفا داد نزنین ... من: ببخشید مدیر اصلا حواسمون نبود اینهمه دور شدیم.....
بعد ما میخواستیم بریم که همشون (بی تی اس) داد زدن: stay gold army ... ما در جواب خندیدیم و رفتیم توی اتوبوس
*توی مدرسه * معلم: خب اول ا/ت بیاد گزارششو بخونه.... خوندم: راه قشنگی یود اونقد قشنگ که گم شدیم :/ ولی بعد دیگه قشنگ نبود ما هفت نفر رو دیدیم که زیبا تر بودن اونا به ما کمک کردن وقتی گم شدیم مثل همیشه که کمکمون میکنن .. بعد توی راه برگشت هم چیز های جالبی دیدم گل های زیبایی اونجا بودن حتی یک ملخ دیدم که قایم شده بود و.... معلم : قشنگ بود میتونی بشینی.... وقتی میخواستم بشینم دیدم که سپیده و سارا آروم میخندیدن و بعد بهم لایک نشون دادن ....
امیدوارم خوشتون اومده باشه راستش میخواستم یکم متفاوتش کنم حس کردم داشت یکنواخت میشد ... کامنت فراموش نشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
خیلی خوب بود از نظرم من هیج مشکلی نداشت خیلی خیلی ممنونم بابت تست خیلی خوشم اومد دوباره ازین داستان ها بازار لایکی😉
بچه ها تست تایید شد با بکهیون در استدیو میتونین بخونین🙂
چرا نمیاد😐
دیگه صبر ندارم. 😪💔🤦🏻♀️
#_# 🥺 تایید شده ها
خيالم راحت باشع ديه ؟ 😗
پارت دومشم گزاشتم که خیالت دیگه خیلی خیلی راحت باشه 😂🙃
چرا نميزارى به جان بزرگ ترين كراشام(ليواى و و كانكى و...) دارم غش ميكنم
گزاشتم 🤧 داره تایید میشه
داستان بعدی از کیه؟
از بکهیونه و دو پارته و در صف بررسیه
من از جونگ کوک میخوام از جونگ کوک بزار بخاطر ارمی ها 😭💋💋😊
من خودمم آرمی ام و چشم بتونم میزارم فعلا بکهیون رو تموم کنم
سلام عزيزم لطفاً يكى راجب بكهيون هم بزار...ممنون
اره بعدی بکهیونه
اسما خو ايرانى ان |:
واييييييييييييى خدااااااااا من جعبه دستمال كاغذى اى چيزى ندارم كسى داره ؟ 😭😭😭
هعييييى خدااااا 😭😭😭
اى كاش ماهم بتونيم يه روزى هف تا فرشتمونو ببينيم 😭😭😭
خداياااااا صدامو ميشنويييييييى ؟؟؟😭😭😭
خداااا من هف تا فرشتمو موخوام |: 😭😭😭
اسمارو ایرانی میزارم...مجبورم! چون خب خیلی ها ممکنه خوششون نیاد که اونجا یکی دیگه باشه نمد...