
خوب اینم از پارت اول داستانم امیدوارم خوشتون بیاد🙂🙂
(فقط یه نکته ای اینجا بقیه هم میتونن آیاکاشیارو ببینن تما تا زمانیکه پیش یاتو و هیوری و یوکینه هستند یعنی وقتی از اونها جدا بشن و برگردن توی بعد خودشون دوباره به حالت عادی برمیگردن اینم به خاطر موهبتاشونه یعنی رانپو نمیتونه آیاکاشیارو ببینه) از زبان آتسوشی:اههه صبح شده دیگه وقت بیدار شدنمه خمیازه ای کشیدمو بیدار شدم ولی یه چیزی فرق کرده بود من توی آژانس نبودم😲
بلند شدم از تویی اون اتاقی که توش بودم رفتم بیرکن و بقیه افراد آژانس و افراد مافیا رو دیدم آکوتاگاوا:ببر😡حیف که الان دقدقه های مهم تری داریم وگرنه مینجا میکشتمت یهو یه جیغی کشیدم روی بدن همشون یه سری موجوداته لزجی بود دازای که تقریبا هیچیش پیدا نبود بقیه هم فقط یه ذره از اون بهتر بودند آتسوشی:ای اینا چیه رو بدنتون دازای:آه اینارو میگی نمیدونم امروز که بیدار شدم اینا روی بدنم بودندولی رو بدن خودتم هستندا آتسوشی:چیییییی دازای:حالا اینارو ولش کن بیا اینجارو نگاه کن رفتم و از پنجره بیرونو نگاه کردم
و یه پسر با موهای آبی که یه شمشیر دستش بود و یه دختر که دم داشت داشتند با یکی از همون مجودات میجنگیدند(یاتو و یوکینه و هیوری رو میگه) آتسوشی:باید کمکشون کنیم آکوتاگاوا:تند نرو ببرینه اول اینکه معلوم نیست دوستن یا دشمن و دومن اینکه اینجا قدرتامون خیلی افت کرده و یه همچین مبارزه ای ممکنه خطرناک باشه دازای:آکوتاگاوا درست میگه(اینجا آکو زوق مرگ شد بچم😂)اما بهتره بریم و ببینیم که اونا کین
از زبون آکو(دیگه آکوتاگاوا رو با* آتسوشی رو با& دازای و با+ نشون میدم بقیه رو هم اسمشونو مینویسم) به درخواست دازای از خونه رفتیم بیرون یه هیولای ابتدایی جلو رومون بود تصمیم گرفتم نابودش کنم *راشامون(وی هیولا را خورد و خاکشیر کرد) از زیون یاتو:چی این دیگه چی بود توی کل زندگیم یه همچین چیزی رو ندیده بودم😲اون شاخکا (راشامونو میگه)چی بودن دیگه اینا اینا چرا اینقد آیاکاشی دارند یه فرد با این مقدار آیاکاشی تا الان حتما باید خودکشی میکرد پس چرا اینا...
دازای:چرا اونو کشتی مثل همون زمان مافیا بی فکری احمقی فکر نکزدی که ممکنه اونا دشمنمون باشند؟... از زبون آتسوشی: تاحالا دازای رو اینجوری ندیده بودم عجیبه اما دلم واسه آکوتاگاوا سوخت مهم نیست بعدا به ازای میگم رفتارشو باهاش بهتر کنه (چویا میره جلوی یاتو) چویا:آها بلوبری(😂😂)تو کی هستی و اون موجود که کشتیش و به ماهم هست چه کوفتیه یاتو: من ایزد یاتو هستم ۵ ین بده تا... (چویا با قدرت جاذبش اونو میبره بالا)
چویا:درست عین آدم جواب بده یاتو"ساما"(وقتی یه کلمه رو میزارم توی " "بدونید یعنی داره به حالت مسخره کردن میگند)اینجا چه خبره دازای: آروم باش چیبی_کون(تستچی کون توی ژاپنی یه پیشونده اسمه منتشرش کن لطفا😭😭)چرا اینقد سخت میگیری چویا:به من نگو چیبی کن مرت**که 😡😡😡😡😡😡 (دازای اونو نادیده میگیره و میره سراق هیوری) + بانوی زیبا میشه باهم یه خودکشی زیبا داشته باشیم😍😍😍😍 هیوری:چی😲😲😲چه غلطا (یه لگد میزنه و دازای رو پرت میکنه ۱۰ متر اونور تر) ایییییی چقدر چندشششششش اصلا چرا اینقد بهش آیاکاشی بود😲😲😲😲
یوسانو:(یوسانو میره پیش یاتو و یوکینه) سلام آقایون من دکتر یوسانو هستم دوستان احمق منو لطفا ببخشید جاییتون زخم نشده من اگه بخواین می تونم هر زخمیو درمان کنما😊😊😈 موری دازای آتسوشی همزمان باهم:بگو نه یوسانو:عه حسودا موری تو یکی دیگه خف**ه شو که همین که تا الان نکشتمت از مهربونیمه تو زندگیمو نابود کردی عو&*ضی
ناشناس:عالی بود اون نفرینو خیلی خوب نابود کردید ادامه دارد.... خوب چطور بود؟ قشنگ شده بود؟لطفا یه صفحه دیگه هم برو جلو تا بازدیدت بخوره لایک و کامنتم یادت نره😊😊😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود🥰
خیلی خوبه که دوتا انیمه رو باهم داستان ساختی🙂😁🥰
مرسی امیدوارم داستانمو دوست داشته باشی
یک سوال آتسشی و دارای کیان چون من تونستن تا قسمت ۱۳ رو تو اینترنت پیدا کنم
پال بانگوعه
دازای اوسامو همون عشقه خودکشی
آتسوشی هم ببره شخصیت اصلی انیمس
عالی عالی😍
بعدی رو بذار منتظرممم😍
حتما
پارت بعد؟
نمی دونم آجی تو هم مثل منی یا نه ولی نباش
که چیکار کنم؟
حوصله نداشتن در پارت گذاری
آه یس دقیقا خیلی اینجوریم
عاجیییی عالییی بوددد😍تند تند بزار لطفا 😍😍🙏
مثل من خواننده ها رو زجر ندیا😍😹👌👌
چشم آجی😂😂😂
بیشتر بنوبس
چشم
عالیییییییییییییییی
همینا لان بعدی رو بزار
چشم حتما
عالییییییییییییییییییییییییییییی
یعنی هرچی بگم کمه راستی به داستان منم سربزن
چشم حتما مرسی
عالی بود❤
چیبی😂
بله دیگه از دازای چه انتظاری داری😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂