
علیکم و سلام سلام علیکم😂
صدای پا اومد برگشتیم و دیدیم این همون داداش جولیکاست اسمش چی بود؟ آها لوکا! لوکا اومد پایین و به ما نگاه کرد و بعد چند ثانیه اومد پیشمون لوکا:نصف شبی چرا همه از خواب میپرن؟! یهو یه صدا اومد! برگشتیم و دیدیم آلیاست😂 مرینت:به به!! به به جمعمون جمع شد الان فقط مونده آقای داماکلیس و خانوم بوستیه بیان سرمون داد بزنن نصف شبه بگیرین بخوابین😂آدرین:نترس اونا این موقع بیدار نمیشن😂 متیو:من اصلا از این وضعیت راضی نیستم! مرینت:جانم؟! دقیقا از چی راضی نیستی؟! متیو:آههه بیخیال کاش اصلا عضو این گروه نمیشدم آلیا:یعنی حاضر بودی زحمت3سالت و هدر بدی؟! متیو:برای من مشکلی نداشت! آلیا:تو دیگه کی هستی و اومد پیشمون تیکه ی پیتزای توی دستم و گذاشتم توی جعبه مرینت:من سیر شدم شما گشنه ها اگه دوس دارین بیاین بخورین و از سر میز بلند شدم و رفتم روی کاناپه لم دادم آدرینم اومد کنارم لم داد آلیاهم اومد کنارم لم داد بعد لوکا و متیو هم اومدن و کنار هم کنار آدرین نشستن
مرینت:اممم...بچه ها میاین گیم بزنیم؟! آدرین:اَه متیو:من حوصله ندارم آلیا:نوچ لوکا:اممم....آلیا:خببب....فیلم چطوه؟! آدرین با بی حوصلگی چشاش و چرخوند که تا چشمش به ساعت افتاد از جاش پرید و گفت:عالیههه متیو:هممم خوبه لوکاهم دستش و چپ و راست کرد مرینت:چی؟؟؟!!! یعنی شما فیلم و به گیم ترجیح میدین؟! آدرین:آره! من فیلم میذارم و رفت پای تلویزیون و روشنش کرد مرینت: من سی دی دارم آدرین:نه خیر سی دی لازم نیست این ساعت یه فیلم عالی پخش میشه مرینت:باشه،ژانرش طنز و عاشقانه است دیگه؟ آدرین اول منظورم و نگرفت اما بعد گفت:آره دیگه و اومد نشست سر جاش روی کاناپه تبلیغات اول فیلم رد شد و بعدش فیلم شروع شد مرینت:کاش پاپکرن داشتیم آدرین:هیسسسس فقط نگاه کن شونه بالا انداختم و نگاهم و روی تلویزیون دوختم یه پسر با شنل بود که داشت توی جنگل تاریک قدم میزد خب تا اینجاش که بدک نیست یهو......😱😱
دندونای نیش پسره نمایان شدن😱😱😱مرینت:اممم.....…این عادیه😨😱😳؟؟!!! آدرین:چیه؟! نکنه میخوای بگی خوناشام ترسناکه؟! ازش میترسی؟! مرینت:معلومه که آ.....آه نه معلومه نمیترسم و دوباره نگاهم و روی تلویزیون انداختم که پسره به یه دختری برخورد چه عالی الان عاشقش میشه😍😍😻✨😽 یهو پسره گفت:متاسفم😖 دختره:چرا؟! پسره:برای این.... گفتم الان می*بوستش که یهو پسره به طرز وحساینه ای به سمت دختره حمله کرد و گردنش و و گاز گرفت و بعدش جیغغغغغــــــ همزمان من و دختر توی فیلم با این تفاوت که من آدرین و بغل کردم و دختر از هوش رفت!! یهو آدرین و دیدم که از خنده ریسه میرفت نشستم سر جام مرینت:پسره ی بیشعور😠😠😠😠(مقصود مر:آدری) یهو دیدم همه دارن میخندن هم متیو هم لوکا و هم آلیا!!! مرینت:متیو تو هم؟ آلیا توهم؟! متیو جدی شد و زد پَسِ گَردَنِه آدرین و گفت:هوششششش با خواهر من درست رفتار کن بَچَ مرینت:نه میخواستی یکم دیگه میخندیدی بعد این و میگفتی! آدرین&آلیا&لوکا:😂😂😂😂😂
مرینت:مریضای روانی😒 بلند شدم و رفتم توی اتاقم خودم و ولو کردم روی تخت و سعی کردم بخوابم اهههههههه خوابم نمیبره😖 فردا صبح: چشمام و باز کردم آخخخخ به خودم کش و قوصی دادم و با خستگی از تخت پایین اومدم که چه عرض کنم پایین افتادم از روی زمین بلند شدم و رفتم سمت دستشویی که توی اتاقم بود رفتم داخل و روبروی روشویی وایسادم و چند بار آب به صورتم زدم و خودم و توی آینه نگاه کردم یهو یه چیزی پشت سرم دیدم😱😱سریع برگشتم و دیدم هیچی نیست و دوباره سیصد تا فحش و لعنت به آدرین فرستادم پسره ی......😠😠😠 با عصبانیت از اتاق بیرون رفتم و درو محکم کوبیدم به هم و تند تند از پله ها به طبقه ی پایین رفتم و دیدم همه سر میز نشستن و دارن صبحونه میخورن مرینت:صبح بخیر همه:صبح بخیر متیو:آبجی گلم من این قیافت و میشناسم آدرین جان بهتره حواست باشه یه وقت خون دماغی چیزی نشی آخه هوا گرمه🙄
آرژانچ:چی شده😂؟! میلن:مرینت تو چیزیت شدا؟! مرینت:نه هیچی نشده و نشستم سر میز دقیقا کنار آدرین بودم آدرین یه قاشق خورد و گفت:نمیدونم دیشب صدای جیغ مرینت اومد انگار یه عنکبوت دیده بود بعد شونه بالا انداخت و ادامه داد:چمیدونم💁 میلن:عنکبوت؟! با پام محکم از زیر میز کوبیدم روی پاش که آخش بلند شد و همه به ما نگاه کردن مرینت:ای وای انگار کمرش درد گرفته فکر کنم تختای ما مناسب اون نیستن😊😒 آقای داماکلیس:آدرین؟! اینجا راحت نیستی؟! آدرین با دردی که لپاش و باد کرده بود تا جیغ نزنه گفت:چرا چرا راحتم، خیلی راحتم فقط یه لحظه کمرم گرفت چیزی نیست و زیپ کیپ شد و خورد😂😌فکر کرده کارش و بی جواب میذرم بچه لوس مرینت:عه! آلیا! تو این صبحونه رو درست کردی؟! میدونی که من....خانم بوستیه:من درست کردم عزیزم! مرینت:آها بلند شدم و از کابینت عشقم و بیرون اوردم😍(همونا ک ما بش میگیم بالشتی😍😐 یادم نیس اسم اونیکیشو)
جعبه رو خالی کردم توی ظرف و هدف گیری و پرتاب سمت سطل زباله گلللل(فوتبال شد🐤😂) از یخچال شیر و بیرون اوردم و ریختم روش و با ظرفی که الان پرا از صبحونه ی مورد علاقم بود نشستم سر میز و خوردم متیو:مرینت تو هنوزم عاشق اینایی؟! مرینت:بعد4سال یادت مونده؟! متیو:مگه میشه تو و چیزای مربوط به تو رو فراموش کرد؟! مرینت:😍😘 صبحونه مو تموم کردم خانم بوستیه:خب آرژانچ ازت میخوام طراحی حرکات و تا3روز دیگه تحویل بدی و دو نفری که برای اجرا انتخاب بشن هم تا3روز تمیرن میکنن(دیروز گفته بود1هفته) و منم لباسا رو طراحی میکنم😍 مرینت:دونفری که انتخاب بشن؟! خانم بوستیه:ما ازتون تست میگیرم دنس هر دو نفری که بهتر بود با هم نمایش هفته ی بعد و اجرا میکنن🌼 مرینت:خیلی خب من میرم متیو:کجا؟! مرینت:پیش مامان بابا میای؟ من دلم براشون تنگ شده متیو: نه من نیام بهتر تو برو مرینت:باشه😘 رفتم توی اتاقم و لباسم و عوض کردم و با ماشینم رفتم خونه دلم برای مامات بابا تنگ شده که صدا های بلندیییی به گوشم رسید انگار قصد پاره کردن پرده ی گوش من و داشت😖
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود منتظر ادامه هستم 💛💛 بااااااییی 💛💛💛
یه سوال خوناشامم توش داره ؟؟
عالی
راستی قرار خون اشامم داشته باشم
عالی بود ولی اخرش ادرینتی راستی ادرینم سف بگیر ی وقت ازدهنش بیرون نیاد که توی دوست خوبی که خودم میرم سراغش
وایییییییییییییییییی😍😍😍چی میشه اگه اون دونفر آدرین و مرینت باشن
هدیه جون زودتر این دو تا رو عا*شق هم کن و انقدر مارو زجر نده
منتظر پارت بعد هستم😘😘😘
😈😈😈😈😈باهاشون کار دارم فعلا خوشگلم😈😈😈😈👶
عالی بود
یا خدا منتظر میمونم تا پارت بعد😇
عااالییی😍😍😍💖💖💖
صد درصد مرینت و ادرین انتخاب میشن دیگه
عالیییییییی